نقش پیمایشهای پژوهشی در تبدیل دانش به سیاست
به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، گاهی تصور میشود پیوند ضعیف میان دانش و سیاست به دلایلی مانند برنامه ریزی ناکافی یا نادرستی خود برنامه، مسئولان بیکفایت و یا منابع ناکافی مربوط میشود.
فاطمه جواهری (دانشیار جامعهشناسی دانشگاه خوارزمی) در مقالهای با عنوان «کاربردپذیری پیمایشهای ملی ایران» به این موضوع اشاره میکند که بسیاری از حکومتها به رغمِ داشتن منابع مادی و انسانی، اهداف متعالی و سیاستهای خوب؛ توانشان برای تحقق بخشیدن به خواستهها یعنی ایجاد چارچوب عمل و تنظیم محیط متناسب با آن محدود است و قادر نیستند دانش جدید را در جهت کاهش مشکلات اجتماعی و پیشرفت و توسعه جامعه به خدمت بگیرند.
پیشتر در همین سرویس، بخش نخست از این پژوهش با عنوان «نسبت یافتههای علمی- پژوهشی با نظام سیاستگذاری» منتشر شده است؛ در این گزارش تلاش خواهیم کرد به محدودیتهایی که باعث عدم اجرایی کردن هرچه بیشتر پیمایشهای پژوهشی میشوند بپردازیم.
* تحلیلگران اجتماعی و پیمایشها
در این پژوهش آمده است که در شرایط کنونی ایران تفاوت مرجعیت فکری کارگزاران اجرایی، اختلاف مرجعیت فکری پژوهشگران و مدیران، فقدان استقلال عمل و عزم جدی مدیران، بی اعتمادی به صحت دادههای علمی، فشار گروههای ذی نفوذ و انواعی از ملاحظات ایدئولوژیک و سیاسی - اقتصادی، فقدان هماهنگیهای درون سازمانی و بین سازمانی، رواج فساد و وجود انواع دوگانگیهای ساختاری؛ درمجموع اجازه نمیدهد دانش حاصل از پژوهشهای علمی وارد دستور کار مدیران شود.
در ادامه پژوهش به این نکته اشاره میشود که در فقدان رویههای نهادمند برای ترجمه دانش به سیاست، پیمایشها سیاستگذاران را دچار توهم شناخت و کنترل وضع موجود میکنند. علاوه براین امنیتی تلقی کردن اطلاعات بهرهگیری تحلیلگران اجتماعی از آنها را محدود میسازد.
* مجری پیمایش و عامل سیاستگذار
نکته دیگر در این پژوهش این است که معمولا بخشهای خاصی از دستگاههای اجرایی مثل معاونتهای پژوهشی وزارتخانهها متقاضی انجام پژوهش هستند، اما هسته اصلی وسخت نهادهای حاکمیتی برای تصمیم گیری براساس مبانی دیگری عمل میکند. برای مثال نهادهای دولتی به انجام پژوهشهای فرهنگی- اجتماعی اقدام میکنند این درحالی است که آنها در طراحی سیاستهای فرهنگی نقش چندانی ندارد بلکه بیشتر مجری سیاستهای نهادهای بالادستی مثل شورای انقلاب فرهنگی و... هستند.
سازمان سفارش دهنده ومجری پیمایش اغلب دارای نقش مشورتی است و امکانی برای تصمیم گیری ومداخله عملی مستقیم ندارد
در این پژوهش آمده است که در واقع به رغم آن که دستگاههای اجرایی انجام پژوهشهای سراسری را مهم میشمارند و نسبت به سفارش آن اهتمام میورزند، قادر نیستند به شکلی سازمان یافته از آنها بهره برداری کنند. این وضعیت شاید به این دلیل باشد که سفارش دهنده یا مجری پیمایش و عامل سیاستگذار از نظر نقش اجرایی در دو سطح متفاوت قراردارند و براساس اصول متفاوتی کار میکنند.
به زعم جواهری سازمان سفارش دهنده ومجری پیمایش اغلب دارای نقش مشورتی است و امکانی برای تصمیم گیری ومداخله عملی مستقیم ندارد. به همین ترتیب، شورای امنیت کشور و شورای اجتماعی کشور در وزارت کشور؛ دفترطرحهای ملی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و همچنین سازمان تبلیغات اسلامی هیچکدام درموضع سیاستگذاری نیستند.
در ادامه جواهری به این موضوع اشاره میکند که سفارش دهنده تحقیق الزاما خودش کارگزار تغییر نیست و پیمایشها برای عاملینی که کارگزار اصلی تغییرهستند به اندازه عامل سفارش دهنده تحقیق قابل درک نیست و برایش مرجعیت علمی ندارد.
از نظر این پژوهشگر به نظر میرسد در فقدان یک پرابلماتیک کانونی که همچون موتور محرکهای به تولید دغدغه اجتماعی بپردازد و مولد نگرش مسئلهپردازانه و تلاش برای حل آن باشد، پیمایشها گاهی دچارروزمرگی میشوند و تأثیر آنها در یک لایە سطحی متوقف میمانند یا وارد فرایند نمایشهای اداری تجملاتی شود.
این پژوهشگر توضیح میدهد که زمانی که ظرفیتهای لازم برای جذب اطلاعات پژوهشی درجهت کاهش مشکلات و مسائل کشور وجود نداشته باشد در این صورت به قول جوئل میگدال نمایش موفقیت از حل واقعی مسائل سادهتر مینماید و از این رو پیمایش به یک رفتار نمایشی جهت کسب مقبولیت اجتماعی- سیاسی تبدیل میشود.
* غلبه بعد نمایشی پژوهش بر جنبه کاربردی
به زعم این پژوهشگر افزون در فقدان یک پروژه سیاسی یا اجتماعی در برابر گفتمانهای رقیب، اقدامات دولت به تدریج به سوی فرم گرایی متمایل میشود و ذیل این وضعیت، دادهها و اعداد مرجعیت بیشتری پیدا میکند. به این ترتیب اطلاعات پیمایشها درحد ایجاد یک آگاهی کلی محدود میمانند و بعد نمایشی و مناسکی آن بر جنبه کاربردیاش غلبه پیدا میکند.
در فقدان یک پروژه سیاسی یا اجتماعی در برابر گفتمانهای رقیب، اقدامات دولت به تدریج به سوی فرم گرایی متمایل میشود
اندور و همکاراناش در کتاب «توسعه به مثابه توانمندسازی حکومت» این وضعیت را بر اساس استعاره پهلوان پنبه بودن، تقلید طوطیوار ساختاری و تحمیل بار بیموقع تشریح کردهاند.
در مقدمه همین کتاب آمده است که مشکل کشورهای در حال توسعه این است که بهترین سرمشقها و رویههای سیاستگذاری را از جهان کشورهای پیشرفته الگو برمیدارند و میخواهند در جهان متفاوت دیگری آن را پیاده کنند که مقدمات سازمانی، انسانی و سیاسی آن فراهم نیست.
این پژوهشگر در ادامه به این موضوع اشاره میکند که در این صورت پدیدههای وارداتی باری اضافه و بیخاصیت بر دوش نظام اجرایی خواهد شد. کارشناسان این نسل فرض میکنند با گذشت زمان نیروی انسانی برای اجرای سرمشق کشورهای پیشرفته به وجود خواهد آمد، اراده سیاسی شکل خواهد گرفت و سازمانها نیز خود را با آنها وفق خواهند داد.
* ظرفیت تحلیلی واجرایی پیمایشها
به زعم این پژوهشگر در کنار شرایط یاد شده امنیتی بودن متن گزارش و فایل اطلاعات پیمایشها، آنها را به یک امر محرمانه تبدیل کرده و انتشار آنها را درعرصه عمومی متوقف ساخته است. به این ترتیب پیمایشهای ملی که پژوهشی درباره افکار عمومی است خود حقِ ورود به عرصۀ عمومی را ندارند و بر آن اساس نمیتوان به نقد رویدادهای جامعه پرداخت.
در ادامه جواهری توضیح میدهد که از آنجا که دادههای پیمایشها منتشر نمیشود، ظرفیت تحلیلی واجرایی شان کاهش مییابد. زیرا زمانی که نتایج در یک حلقه بسته مطرح میشود کسی الزامی ندارد آن را اجرایی و عملی کند. علاوه براین تفاوت نوع دانشها هم مزید بر علت میشود. زیرا اقتصاددانها به اطلاعات مورد نیازشان بهسادگی و با وضوح بالا دسترسی دارند و بر آن اساس میتوانند به تحلیل امور و مسائل اقتصادی کشور
بپردازند، اما اطلاعات مورد نیاز جامعه شناسان نه تنها از آن حد از وضوح و شفافیت برخوردار نیست بلکه به سادگی هم در دسترس قرار نمیگیرد.
در خاتمه باید خاطر نشان ساخت به رغم ناامیدیهایی که محدودیتهای یادشده ایجاد میکند اکنون پس از چهار دهه فعالیت، تجربههای ارزشمندی در زمینه پژوهشهای سراسری شکل گرفته است. محدودیتهای موجود به معنای نادیده گرفتن ارزش کاربردی پیمایشهای ملی نیست بلکه تحذیری است برای آنکه انتظارخود از این پژوهش را تعدیل کنیم و در اصلاح و تقویت آن بکوشیم.
انتهای پیام/