«نپتون» اولین تجربه از ویترینسازی
گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، ونوس بهنود- فیلم سینمایی نپتون به کارگردانی محمد ابراهیم غفاریان سوژه مهمی را قربانی کرد وبا نقدهای متعدد از نحوۀ طرح روابط انسانی مواجه شد.
به گزارش خبرگزاری آنا، «نپتون» اولین تجربه کار سینمایی غفاریان است که پیش از آن در حوزه مستند و به قول خودش به ویژه مستند اجتماعی فعالیت داشته است. چنین سابقهای قبل از دیدن فیلم این تصور را به وجود میآورد که قرار است فیلم روی پرده، تماشاگر را میخکوب کند و تا ساعتها ذهن او را درگیر سازد.
اما واقعیت مغایراین است. هر چند «نپتون» با سطح کیفی برخی از فیلمهای منتخب جشنواره برابری دارد، اما در ارزیابی و مقایسه با خودش، طراحی یک ویترین از مهمترین آسیبهای اجتماعی حال حاضر را تداعی میکند.
به اذعان کارگردان این کار پیشنهادی از سوی یک دوست بوده است. اینکه والدین برای ساختن آینده یک کودک حال حاضر او را نابود میکنند. تا اینجای کار ما با موضوعی جدی و تکان دهنده مواجهیم. در عین حال که بدرفتاری و بیتوجهی به کودک در همه جای فیلم دیده میشود، از دقایق ابتدایی مصادیق کودک آزاری و حتی بدآموزی نیز به آن اضافه میشود. تا جایی که به اذعان کارگردان هر چند دغدغه این فیلم تربیت کودکان است و هر چند سه بازیگر کودک دارد اما نباید از سوی کودکان دیده شود.
کارگردان در طرح آسیبی که معتقد است بسیاری از بچه دارها گرفتار آن شدهاند، دقت خود را تا حدی پایین آورده که پدر و مادر کودک به هیولاهایی با جلد زیبا و جذاب تبدیل میشوند. هر دو درس خوانده، شیک پوش، ادکلن زده و تحصیل کرده حتی در حد یک پدر و مادر ساده افغانستانی نیز بچهداری نمیکنند و فرزندشان کیسه پلاستیکی است که مرتب در مقابل دراین و آن گذاشته میشود تا به امانت برایش نگه دارند.
کارگردان در کنار مهرههای اصلی فیلم آدمهایی را چیده که به مراتب باورپذیرتر هستند. به مناسبات انسانی نزدیکترند و میتوان مصادیق آنها را در جامعه دید. اما تاکید برای غلظت بخشیدن به شخصیتهای اصلی داستان و سیاه نشان دادن آنها موجی از نقد را در نشست خبری به دنبال داشت که البته پذیرفته نشد.
آیا تیم غفاریان حال اندیشیدن ندارند؟
مستندساز دیروز و سینماییساز امروز معتقد است ساختن اولین فیلم مصداق جنگیدن است. اما در نشست خبری عوامل فیلم از نویسنده و صداگذار تا بازیگران با بیحالی به سوالات پیرامون فیلم پاسخ میدهند. هر چند این کارگردان میخواهد تجربه فیلمسازی را تکرار کند اما یکی از مهمترین سؤالات برای فیلم اول این است که ترکیب تیم کاری بر چه اساسی بسته میشود؟ آرمین رحیمیان از نقش ریگی در فیلم شبی که ماه کامل شد در نقش پدری خودخواه انتقال مییابد و بازیگران زن در فیلم بیش از آنکه در مواضعی که دارند موفق عمل کنند شکستخورده و دم دمی و افسرده هستند.
نویسنده این فیلم مرجان سعادتی معتقد است نوشتن این فیلمنامه در 10 ماه کار سختی بوده، اما به خاطر علاقهاش به روابط آدمها آن را انجام داده است. وقتی از شخصیت زن فیلم و اینکه چقدر با شعار میخواهم مستقل شوم، در فیلم کوبیده شده است، سؤال میشود خود را موافق زن مستقل معرفی میکند و میگوید میخواستم نشان بدهم که او راه را اشتباه رفته است.
هر چند که آسیبهای اجتماعی در روابط انسانی به دلیل تغییر سبک زندگی چند دهه اخیر درایران با افزایش مواجه بوده اما تماشاگری که میخواهد فیلمی دراین خصوص تماشا کند، در نهایت به دنبال یک اندیشه است. یک ایده و حداقل یک جرقه. نیازی که در فیلمهای با مضمون آسیبهای اجتماعی رنگ باخته و زمانی که از کارگردان میپرسند که بالاخره پیشنهاد شما چیست میگوید قرار نبوده پیشنهادی مطرح کند.
چه خوراکی به جامعه خورانده میشود؟
مهندس داستان ما یک بساز و بفروش است که به خود حق میدهد رابطه جدیدی را آغاز کند، کودک خردسال خود را به حال خود رها کند، با همسر خود بدرفتاری کند و خون یک کارگر کشته شده افغانی را پایمان کند. همسر او یک زن بداخلاق و خودخواه است که کودک خود را مانند کیسه پلاستیکی جلو در خانه همسایه رها میکند و میرود، از بیماری کودک خود خبر ندارد، به همسر خود توجهی نشان نمیدهد، همه چیز را در پول میبیند و حتی از استاد و دوست خود متوقع است.
مشکلات هیچ کس حتی زنی که از دست دادن تمام خانوادهاش در جنگ طالبان را میگوید برایش مهم نیست و از نقاشی حرفهای به آرایشگری تنزل کرده است.نه میداند کودک کجاست و نه حتی ذرهای مهر مادری دارد.تا حدی که حاضر نیست حتی کودک خود را در آغوش بگیرد.
کودک ما از بیماری رنج میبرد، دائما در خودش است و کم حرف میزند، غذایش فقط فست فود است و دوست ندارد نه شغل پدرش را داشته باشد و نه مادرش را.مرتبا از وقایع زندگی نقاشی میکند و آرزویش این است که فضانورد بشود و به فضا برود. هر سه شخصیت در یک جنگ تمام عیارمقابل هم ایستاده اند و هیچ اثری از یک خانواده ایرانی در آنها دیده نمیشود.
شخصیتهای پیراموناین خانواده نیز به همین ترتیب پر از آسیب و انواع معایب اخلاقیاند. تنها خانواده نسبتاً سالمی که معرفی میشود زن و فرزند افغانی اوست که شوهرش در حین کار جان خود را از دست میدهد و بیوه میشود.
دراین آش شوله قلم کار قرار است چه چیزی به خورد جامعه داده شود؟ حتی در صورت وجود مصادیق عینی این شخصیتها در جامعه در نهایت قرار است چه نسخهای برای آنها پیچیده شود؟ خودداری کارگردانها از نسخه پیچی و حداقل بیان نظرات و دیدگاههای خود موجب شده تا فیلمهای سینمایی ازاین دست بیشتر از رفع دغدغه به یک دستگاه پیچیده آسیبزا و آسیبآموز تبدیل شود.
گویی ما مینشینیم تا انواع بداخلاقی توجیه شده را تماشا کنیم و برویم در جامعه عیناً پیاده کنیم.کارگردانها و نویسندهها بدون توجه به تاثیرات روانی فیلمها محتوایی را به خورد جامعه میدهند که تنها از نظر خودشان ایرادی ندارد. وقتی سؤال میشود که چرا نپتون، کارگردان میگوید نپتون یک سیاره آرام و زیباست. اما این نامگذاری طراحی یک مدینه فاضله خارج از دسترس و خیالی است. آن زنی که سودای استقلال دارد و آن مردی که محبتی نمیبیند و کودکی که به حال خود رها شده به دنبال این هستند که تکلیفشان در داستان زندگی روشن شود. وگرنه درد را همه میدانیم و هر روز زندگی میکنیم.
انتهای پیام/