صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۴۴ - ۲۰ آذر ۱۴۰۲

بیم و امیدها در زیبایی‌شناسی اطلاعات از گذشته تا عصر دیجیتال

رویکردهای متفاوتی در حوزه زیبایی‌شناسی وجود دارد و همین رویکردهای گوناگون باعث شده تا «امر زیبا» همواره یک موضوع مورد بحث در فلسفه زیبایی باشد. با ورود به عصر دیجیتال و رسانه‌های جدید معنای زیبایی‌شناسی نیز دچار تغییر شد.
کد خبر : 884292

به گزارش گروه دانش و پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا؛ توماس آکویناس فیلسوف و متکلم مسیحی معتقد بود امتیاز انسان در این است که تنها موجودی است که قادر به دوست داشتن زیبایی است و می‌تواند از زیبایی از آن حیث که زیباست لذت ببرد و تنها انسان است که به خاطر خود زیبایی از آن لذت می‌برد. درواقع از دیدگاه او لذت زیبایی‌شناختی در انسان برخلاف سایر موجودات با نیازهای طبیعی و حفظ حیات انسان ارتباطی ندارد.

آکویناس به پیروی از ارسطو تفاوت این دو نوع لذت را با یک مثال شرح می‌دهد. او می‌گوید صدای گوزن هم برای شیر و هم برای انسان -هرچند به دلایل متفاوت- لذت بخش است. برای شیر لذت بخش است زیرا نویدبخش خوراک است اما برای انسان خوشایند است زیرا دارای هماهنگی است. شیر از این جهت از محسوسات شنیداری لذت می‌برد که آنها را با سایر حواس زیستی‌اش پیوند می‌دهد، در حالی که انسان به خاطر خود این محسوسات شنیداری است که از آنها لذت می‌برد. لذتی که انسان از تجربه صداهای هماهنگ می‌برد، ربطی به حفظ حیات ندارد. این لذت ریشه در ادراک حسی –در رنگ یا صدا- دارد، اما برآمده از ربط آنها با فعالیت‌های زیستی او نیست بلکه برآمده از هماهنگی و توازن در آنهاست. احساسات زیبایی‌شناختی به سان احساس معین مهم زیستی صرفا حسی نیست و همانند احساس‌های اخلاقی، صرفا عقلانی هم نیست، بلکه چیزی میان این دو است.

توماس قدیس میان دو نوع احساس زیبایی‌شناختی تمایز قائل است: بعضی احساس‌ها صرفا زیبایی‌شناختی‌اند و با رنگ‌ها، اشکال و صداها برانگیخته می‌شوند و انسان به واسطه خود آنها از آنها لذت می‌برد نه به علتی دیگر، برخی هم ترکیبی از هر دو احساس، یعنی احساس زیبایی‌شناختی و احساس زیستی هستند. این دسته از احساس‌ها صرفا برگرفته از توازن و هماهنگی رنگ و صدا، یا دیگر انطباقات حسی نیستند، بلکه از ارضاء تمایلات و امیال طبیعی نشأت می‌گیرند.

اما رویکردهای متفاوتی در حوزه زیبایی‌شناسی وجود دارد و همین رویکردهای گوناگون باعث شده تا «امر زیبا» همواره یک موضوع مورد بحث در فلسفه زیبایی باشد. مفهوم زیبایی در اصل کاملا نسبی است و به زمینه‌های روانشناختی، جامعه‌شناختی، وضعیت طبقاتی شکل گرفته از ساختار اقتصادی و زمینه‌های فرهنگی و تربیتی جامعه ارتباط دارد و چون مکانیزم شکل‌گیری و ویژگی‌های کمی و کیفی این عوامل و نیز میزان تأثیرگذاری آنها در جوامع مختلف متفاوت است، از این رو تعریف زیبایی به شکل استقرایی متفاوت خواهد بود، اما از نظر قیاسی و کلی «زیبایی» به ترتیب به جلوه‌های بیرونی و درونی پیده‌های عینی و مفهومی اطلاق می‌شود که از لحاظ تأثیرگذاری بصری یا معنازایی، عواطف و ذهنیت‌های انسان را تا حد یک تجربه شادی‌آور بسیار کنش‌مند ارتقاء می‌دهند. یعنی در انسان به یک تجربه عملی بسیار خوشایند از دیدار و درک الگوها و پدیده‌های عینی و مفهومی شکل می‌بخشند. آنچه که زیباست ممکن است تکراری هم باشد؛ با وجود این، رویکرد قیاسی به «پدیده یا مضمون زیبا» تعریف نسبتا کاملی از «زیبایی» هم به دست می‌دهد: «وقتی با پدیده یا معنای خاصی روبرو می‌شویم که شاکله ظاهری‌اش یا وجود معنازای آن بسیار خوشایند و شگفت‌آور باشد، تا جایی که نمونه‌ای از آن در خاطرات مرجع ذهن خویش نداشته باشیم و آن پدیده‌های خارجی یا درونی و مضمونی جلوه‌های مدرک شده‌شان در نهایت کمال یافتگی برای ما به اثبات ذهنی و عاطفی رسیده باشد و تا مرتبه یک تجربه ناگهانی، نو و یگانه، جلوه کند، در آن صورت آن را «زیبا» می‌بینیم. بنابر این آنچه این تجربه ذهنی و عاطفی تازه را برای ما ممکن می‌سازد تا آن را یگانه، خوشایند، معنادار، بدیع و شگفت بدانیم، «زیبایی» معنا می‌شود.

با ورود به عصر دیجیتال و رسانه‌های جدید معنای زیبایی‌شناسی نیز دچار تغییر شد. ورود دیجیتالیسم به هنر علاوه بر امکانات شگرف فنی، دستاوردهای زیبایی‌شناختی جدیدی را با خود به همراه آورد و همچنین ویژگی‌های سیستم‌های دیجیتالی نه فقط امکان رهیافت‌های هنری جدید را فراهم آورد بلکه بسیاری از مفاهیم بنیادین هنری و فلسفی را به چالش کشید. مارتین لیستر در مقاله‌ای با عنوان درآمدی بر جایگاه تصویر در فرهنگ دیجیتال می‌گوید: «فناوری‌ها سرانجام معناهایی تازه می‌آفرینند یا به آنها معناهایی تازه می‌بخشند.»

عصر دیجیتال تأثیرات چشمگیری بر ارزیابی زیبایی‌شناسی گذاشته است. با پیشرفت‌های فناوری و دسترسی گسترده به ابزارهای دیجیتال، تعریف زیبایی و نحوه ارزیابی آن به طور قابل ملاحظه‌ای دگرگون شده است. هنر دیجیتال به عنوان شکل جدیدی از خلق آثار هنری به وجود آمده که می‌تواند شامل انواع جدیدی از زیبایی‌ها باشد که در دنیای فیزیکی قابل تصور نبودند. با وجود هوش مصنوعی و الگوریتم‌های پیچیده، ابزارهای جدیدی برای ارزیابی و تحلیل زیبایی، مانند امکان تجزیه و تحلیل تصاویر و سلیقه‌های زیباشناختی به صورت خودکار، ارائه شده است.

ورود به عرصه متافیزیک دیجیتال طبعا با تجربه‌های جدید همراه است. لوگریس در کتاب سینمای دیجیتال در عصر تجربی به این نکته اشاره می‌کند که «فیلمسازان تجربی و آوانگارد از سال‌ها قبل برای تجسم ایده‌هاشان به دنبال وسایل و تکنیک‌هایی می‌گشتند که اکنون با استفاده از سینمای دیجیتال میسر شده است.» در واقع «سینمای دیجیتال سیر در تجسم ذهنیت و احساس در قالب عینیت اثر هنری را هموارتر می‌کند. با این شیوه دست فیلمساز در نمایش مفاهیم انتزاعی، احساسات پیچیده و تصورات متافیزیک بازتر است.» لوگریس معتقد است پیشرفت‌های رایانه‌ای توانسته «رخدادهای جاری در محیط» را تغییر دهد، دگرگون کند و باز ترجمه کند تا به صورت ورودی‌هایی جدید در محیطی تعاملی بازخورد یابد.

امروزه با شکل‌گیری چندرسانه‌ای‌ها با ترکیب صدا، نور، حرکت و تصویر به کمک رایانه‌ها و امکان ایجاد حرکت در فضا با استفاده از ابزارهای مکانیکی، الکتریکی و الکترونیکی، هم‌زمان با خلق آثار هنری با شیوه‌ها و تکنیک‌های سنتی خاص هر شاخه هنری، مرز دقیق میان قالب‌های بیان هنری از میان رفته و ارتباط رسانه‌های متفاوت یا ترکیب آنها چنان است که ناگزیریم که بسیاری از آثار امروزی را به جای نامیدن با نام هنری خاص (مثلا اثر نقاشی، عکس، گرافیک و غیره) زیر عنوان کلی هنرهای تجسمی (Visual Arts) طبقه‌بندی کنیم. هم‌اکنون خلق هزاران و شاید بی‌نهایت از خطوط و اشکال مبتنی بر الگوریتم در سامانه‌های دیجیتالی میسر است. امروزه تصاویر دوبعدی و سه‌بعدی دیجیتال بخش زیادی از تولیدات هنری جهان هستند. چند رسانه‌ای‌ها درواقع از مهم‌ترین فضاهای مجازی دنیای دیجیتال هستند و فضای بصری این رسانه جدید نسبت به دیگر فضاهای هنری امروز پرمصرف‌تر است زیرا امکان دسترسی و به روز شدن اطلاعات در این فضاها نامحدود است. همچنین هنرمند از طریق فضاهای دیجیتالی امکان ارتباط بیشتری با مخاطب پیدا کرده است به این دلیل که می‌تواند از یک اثر هنری دیجیتال نسخه‌های متعددی تولید و منتشر کند. به این ترتیب در جامعه در حال گذار و با شروع عصر اطلاعات و ارتباطات جهانی و پیشرفت بی‌سابقه فناوری‌های اطلاعات، مناسبات میان بازار دانش و هنر دچار دگرگونی‌های بزرگی شده است.

اما این تغییرات فناورانه یکسره با خوشبینی همراه نبوده است. والتر بنیامین از اندیشمندان مکتب فرانکفورت در مقاله‌ای با عنوان «اثر هنری در عصر تکثیر مکانیکی» تأثیر فناوری بر ماهیت هنر و دریافت هنری را مورد توجه قرار داده است. از دیدگاه او فناوری در جوامع مدرن به طور کلی دستگاه حسی بشر را دچار دگرگونی کرده است. همچنین هنر با بازتولید فناورانه موجب از بین رفتن فاصله اثر هنری و مخاطبانش شده است و از طرف دیگر یکتایی اثر هنری را نیز از بین برده است. او در این مقاله نمایان می‌سازد که سرنوشت هنر در دوران مدرن با تغییرات اساسی در ساختار تجربه بشری روبروست که رد آن تغییرات را می‌توان در دگردیسی‌های سیاسی و فناورانه جهان نیز جست‌وجو کرد. به عقیده بنیامین هنر به مثابه جایگاهی که این تغییرات ساختاری در تجربه را آشکار می‌کند، هم تهدیدهایی را به دنبال خواهد داشت و هم امیدهایی را برای بهبود نوید می‌دهد. اما در نهایت، نتیجه این دگرگونی تاریخی از بین رفتن قداست اثر هنری و جایگزینی ارزش‌های نمایشی به جای ارزش‌های آیینی آن است.

در واقع می‌توان گفت دیجیتالیسم یا گرایش به استفاده از فناوری‌های دیجیتال می‌تواند تاثیرات منفی نیز بر زیبایی‌شناسی بگذارد. به عنوان مثال یکی از این پیامدها همگن‌سازی استانداردهای زیبایی است. شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های دیجیتال می‌توانند باعث ایجاد تصوراتی یکسان و محدود در مورد زیبایی شوند که به کاهش تنوع و عدم تجلیل از زیبایی‌های منحصر به فرد و فرهنگی می‌انجامد. تمرکز زیاد بر زیبایی‌های دیجیتال و تصاویر براق و ویرایش شده ممکن است منجر به توقعات غیر واقعی و چشم‌اندازهای سطحی نسبت به زیبایی واقعی شود. استفاده گسترده از نرم‌افزارهای ویرایش تصویر برای ایجاد تصاویر “بی‌عیب و نقص” می‌تواند باعث یک دید غیرواقعی و دستکاری شده از زیبایی گردد و با گرایش به سمت تولید محتوای دیجیتالی ممکن است شاهد کمرنگ شدن هنرهای سنتی‌تر باشیم، که مهارت‌های خاصی را می‌طلبند.

در نتیجه، عصر دیجیتال لایه‌های جدیدی از پیچیدگی را به مفهوم زیبایی‌شناسی اضافه کرده و ابزارها و روش‌های نوینی برای ارزیابی زیبایی به دست ما داده است. این تغییرات نه فقط در دیدگاه‌های فلسفی زیبایی‌شناسی رخ داده، بلکه در عملکرد روزمره ما نیز قابل مشاهده است. به طور خلاصه، دیجیتالیزه شدن در جوامع مدرن می‌تواند هم به گسترش دسترسی به زیبایی‌های متنوع کمک کند و هم به ایجاد پیامدهای منفی در تصورات و تجربیات زیبایی‌شناسی منجر شود.

 

به قلم میلاد نوریان (کارشناس علوم ارتباطات/ دانشجوی دکتری علوم ارتباطات دانشگاه تهران)

انتهای پیام/

ارسال نظر