صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۵:۰۳ - ۱۷ آبان ۱۴۰۲
رازهای دانش1؛

عقل سالم در بدن سالم‏/ شش‌ضعلی شناختی در جست‌وجوی مسئله ارتباط ذهن و بدن

مسئله ارتباط ذهن و بدن یا جسم و جان یکی از کهن‌ترین مسائل فلسفی‌علمی است که فیلسوفان، روان‌شناسان و دانشمندان علوم اعصاب طی سده‌های پیاپی درباره آن بحث کرده‌اند.
کد خبر : 877892

خبرگزاری علم و فناوری آنا- هدا عربشاهی؛ مسئله ارتباط ذهن و بدن یا جسم و جان یکی از کهن‌ترین مسائل فلسفی‌علمی است که فیلسوفان، روان‌شناسان و دانشمندان علوم اعصاب طی سده‌های پیاپی درباره آن بحث کرده‌اند. برای‌مثال، ارسطو دراین‌خصوص می‌گوید: «ارتباطِی ماده‌شکل میان جسم و جان وجود دارد، گویی روح شکل واقعی بدن است». مسئله ذهن-بدن، از اواخر قرن بیستم- حدود دهه ۱۹۷۰ میلادی- و با ظهور اصطلاح علوم‌شناختی به‌شکل امروزی‌اش برسر زبان‌ها افتاد و درحال‌حاضر، ۶ رشته مختلف که به «شش‌ضلعی شناختی» معروف‌اند برای رسیدن به پاسخی برای حل آن باهم تشریک مساعی می‌کنند. این ۶ رشته که عبارت‌اند از: فلسفه، زبان‌شناسی، روان‌شناسی، هوش‌مصنوعی (AI)، علوم اعصاب و انسان‌شناسی، بر مطالعه و درک «قوای شناختی» یعنی ادراک، حافظه، زبان، فکر و غیره تمرکز می‌کنند. ثمره هم‌گرایی این علوم روی مسئله کهن ذهن-بدن به پیدایش مدل‌های پیچیده هستی‌شناسیِ ذهن منجر شده است.

نتایج نیم‌قرن مطالعات علوم‌ شناختی امروزی نشان می‌دهد که ارتباط ذهن و بدن برپایه حلقه بازخورد میان بدن و ذهن انسان عمل می‌کند. حلقه بازخورد (Feedback loop) بخشی از یک سامانه است که در آن بخشی یا تمام خروجی سامانه دوباره به‌صورت ورودی به آن بازمی‌گردد و برای عملیات بعدی مورد استفاده قرار می‌گیرد و این چرخه بارها تکرار می‌شود. این بدان‌معنی است که خروجی ذهن بر ورودی بدن و خروجی بدن بر ورودی ذهن اثر می‌گذارد. یعنی هر فرآیند ذهنی می‌تواند بر فرآیندهای جسمی بازخورد کند و برعکس. مثلا، وقتی خجالت می‌کشیم (ذهن) گونه‌هایمان قرمز شود ‌(بدن) یا وقتی ورزش می‌کنیم (بدن) مثبت‌اندیش  می‌شویم (ذهن).

ذهن چیست؟

اصطلاح ذهن معمولاً برای توصیف مجموعه‌ای از عملکردهای برتر مغز و احساسات استفاده می‌شود و به‌ویژه عملکردهایی را شامل می‌شود که به‌طوری باطنی و در سطوح مختلف می‌توان از حضورشان آگاه بود. عاطفه، فکر، شهود، عقل، حافظه و اراده ازجمله آنهاست.

هرچند بسیاری از گونه‌های جانوری بعضی از این توانایی‌ها را با انسان‌ها به اشتراک می‌گذارند اما اصطلاح ذهن معمولاً فقط درمورد انسان استفاده می‌شود. بسیاری از این توانایی‌ها، که در سطح نوروفیزیولوژیکی در فعالیت قشر مغز (کورتکس) قابل ردیابی‌‌اند، مفهوم هوش را شکل می‌دهند. درعوض، اصطلاح روان به کلیتی از ذهن اشاره می‌کند که بُعد غیرعقلانی، یعنی غرایز و بُعد عمیق (ناخودآگاه) را شامل می‌شود.

 ارتباط بدن- ذهن در مفهوم فلسفی

فلسفه ذهن، هستی‌شناسی و طبیعت ذهن و ارتباطش را با بدن مطالعه می‌کند و این مطالعات، جنبه‌هایی از ذهن شامل رویدادهای ذهنی، عملکردهای ذهنی، ویژگی‌های ذهنی، آگاهی و همبستگی‌های عصبی آن، هستی‌شناسی ذهن، ماهیت شناخت و اندیشه، و به‌خصوص دوگانه‌گرایی ذهن و بدن را دربرمی‌گیرند.

ارسطو درباره دوگانگی ذهن-بدن معتقد است که روح ادراکی از درد، لذت، و میل است که انسان‌ها و سایر جانوران در آن سهیم‌اند. اما قوه عقل فقط مختص انسان‌ها است. در این دیدگاه، روح شکل هیلومورفیک موجود زنده است، به‌بیانی‌ساده، ازنظر ارسطو، روح چیزی است که یک موجود زنده را زنده می‌کند و بنابراین، با مرگ موجود زنده، روح هم از بین می‌رود اما بخش فکری ذهن جاودانه باقی می‌ماند. اما از نظر افلاطون، روح به کالبد خاکی وابسته نیست. او به مِتِمپسیکوزیس (تناسُخِ جان) یعنی مهاجرت روح به بدن فیزیکی جدید اعتقاد دارد. این‌میان، دوگانه‌گرایی ذهن-بدن با اندیشه رنه‌ دکارت، فلیسوف فرانسوی سده ۱۷ میلادی ارتباط بسیار نزدیک‌تری دارد. دکارت معتقد است ذهن، جوهری غیرفیزیکی و بنابراین غیرمکانی است. دکارت به‌وضوح ذهن را با آگاهی و خودآگاهی یکی می‌داند و آن را از مغز به‌عنوان جایگاه هوش متمایز می‌کند. ازاین‌رو، او اولین فیلسوف مستند غربی است که مسئله ذهن و بدن را به شکلی که امروزه وجود دارد، صورت‌بندی کرده است.

ارتباط ذهن-بدن در مفهوم علمی

جامعه علمی درباره مفاهیم ذهن و بدن مباحثات گسترده‌ای دارد و حتی درباره درک این نکته که ذهن دقیقا کجاست یا چیست هم مطالعه می‌کند. همچنین دانستن اینکه آیا ذهن به‌تنهایی بدن را کنترل می‌کند یا خیر هم بخشی دیگر از موضوعات مورد بررسی است. براین‌اساس، ارتباط ذهن و بدن نشان می‌دهد که چگونه بدن فیزیکی ما تحت تأثیر عوامل روانی قرار می‌گیرد و چگونه بدن فیزیکی ما بر وضعیت روانی ما تأثیر می‌گذارد. ارتباط ذهن و بدن را می‌توان در سطح فیزیولوژی انسان مشاهده کرد، زیرا بسیاری از دستگاه‌های مختلف بدن، ذهن و بدن را به هم متصل می‌کنند. برای مثال، دستگاه عصبی نقش مهمی در ارتباط ذهن و بدن دارد. درد فیزیکی که توسط گیرنده‌های حسی در پوست شناسایی می‌شود، ازطریق رشته‌های عصبی به مغز فرستاده و در آنجا پردازش می‌شود. بنابراین، مغز ازطریق ارتباط ذهن و بدن کار می‌کند. ناحیه‌ای از مغز باعنوان هیپوتالاموس نقش مهمی در اتصال ذهن-بدن ایفا می‌کند زیرا دستگاه غدد درون‌ریز و دستگاه عصبی را به هم متصل و به حفظ هموستاز، یعنی تعادل بدن کمک می‌کند. دستگاه غدد درون‌ریز هورمون‌هایی ترشح می‌کند که در ارتباط بین ذهن و بدن نقش دارند. هورمون‌های استرس برای تنظیم پاسخ استرس، هورمون‌هایی که نشانه‌های گرسنگی را تنظیم می‌کنند و هورمون‌هایی که مسئول بسیاری از عملکردهای دیگر بدن هستند، ازجمله این مواردند. همچنین، پژوهش‌ها نشان می‌دهند که جسم ما می‌تواند بر حالات روحی‌مان تاثیر بگذارد. به‌عنوان‌نمونه، تغذیه و سلامت دستگاه هاضمه بر سلامت ذهن اثر دارد.

اتصال میان ذهن و بدن در دستگاه‌های عصبی سمپاتیک و پاراسمپاتیک هم دیده می‌شود. دستگاه عصبی سمپاتیک واکنش بدن به استرس و همچنین پاسخ نبرد یا گریز را تحریک می‌کند. پاسخ «نبرد یا گریز» نشان می‌دهد که چگونه احساساتی چون ترس، استرس و اضطراب می‌توانند اثرات فیزیکی مانند افزایش ضربان قلب، تنفس سریع و غیره ایجاد کنند. به‌علاوه، سطوح بالای مداوم استرس و اضطراب ذهنی می‌تواند در عوارض و شرایط فیزیکی مختلفی ازجمله زخم معده، سردرد، خستگی و درد پدیدار شود. این‌میان، دو حالت افراطی وجود دارد که ناشی‌از استفاده نادرست ما از ارتباط بدن-ذهن است و «فکرکردن بیش‌ازحد بدون عمل» و «عمل‌کردن بدون فکر» را شامل می‌شود.

وقتی به موضوعی بیش‌از‌حد فکر می‌کنیم و عمل نمی‌کنیم سطح کورتیزول که هورمون استرس است را بالا می‌بریم و درنتیجه، عصبی، تحریک‌پذیر و از خود‌ناراضی می‌شویم و عزت‌نفس‌ ما تنزل می‌کند. ذهن انرژی تولید می‌کند اما بدن بدون عمل‌کردن قادر نیست این انرژی را تخلیه کند و تداوم این رفتار درنهایت به نوعی احساس ناامیدی منجر می‌شود که به‌سختی قابل درک است.

ازسوی دیگر، وقتی خیلی کم فکر می‌کنیم و بر‌اساس انگیزه‌های آنی دست به عمل می‌زنیم، اغلب با موقعیت‌های ناخوشایندی مواجه می‌شویم. هرچند واکنش‌های شهودی مهم‌اند، اما باید یاد بگیریم که علاوه‌بر گوش‌دادن به شهود سعی کنیم تکانه‌های آن را به‌روشی سالم جذب کنیم و قبل‌از استفاده از این تکانه‌ها کمی هم به عواقب ناشی‌از واکنش‌های صرفا شهودی فکر کنیم.

ارتباط میان استرس، سلامت جسم و سلامت روان

ضرب‌المثل عقل سالم در بدن سالم است در بسیاری از فرهنگ‌ها وجود دارد. نتایج مطالعه گروهی از پژوهشگران مدرسه پزشکی دانشگاه واشنتگن در سنت‌لوییس آمریکا که فروردین امسال در نشریه تخصصی نیچر منتشر شد نشان می‌دهد که این دیدگاه که بدن و ذهن به‌طرز جدایی‌ناپذیری درهم تنیده شده‌اند و واقعا عقل سالم در بدن سالم است چیزی بیش‌از یک مفهوم انتزاعی است.

نتایج این پژوهش حاکی از آن است که بخش‌هایی از ناحیه مغز که حرکت را کنترل می‌کنند به شبکه‌هایی متصل‌اند که در تفکر و برنامه‌ریزی و کنترل عملکردهای غیرارادی بدن به‌ویژه فشارخون و ضربان قلب نقش دارند. این یافته‌ نشان‌دهنده پیوند واقعی بدن و ذهن در ساختار مغز است و می‌تواند به توضیح برخی از پدیده‌های گیج‌کننده کمک کند ازجمله اینکه چرا اضطراب باعث می‌شود بعضی افراد به جلو و عقب‌ حرکت کنند و اینکه چرا تحریک عصب واگ، که عملکردهای اندام‌های داخلی مانند هضم و ضربان قلب را تنظیم می‌کند، ممکن است افسردگی را کاهش دهد. و چرا افرادی که به‌طور منظم ورزش می‌کنند، نگاه مثبت‌تری به زندگی دارند.

پژوهشگران در این مطالعه بااستفاده از اف‌ام‌آرآی (تصویرسازی تشدید مغناطیسی کارکردی) مغز هفت بزرگسال سالم را ساعت‌ها- هم هنگام استراحت و هم موقع فعالیت- اسکن و با کمک داده‌های به‌دست‌آمده نقشه‌های مغزی مجزایی برای هر شرکت‌کننده تهیه کردند. سپس، این نقشه‌ها را با حدود ۵۰هزار نقشه‌ مغزی ذخیره‌شده در سه مرکز داده‌ها مقایسه کردند و به شبکه شناختی جدیدی دست یافتند و آن را شبکه کنش جسمی-شناختی یا شبکه کنش بدن-ذهن نامگذاری کردند. برای درک چگونگی توسعه و تکامل این شبکه، این دانشمندان در مطالعات تکمیلی، مغز یک نوزاد تازه‌متولدشده، یک کودک 1 ساله و یک کودک 9 ساله را هم اسکن و همچنین داده‌هایی را که قبلاً از 9 میمون جمع‌آوری شده بود، تجزیه‌و‌تحلیل کردند.

در این تحلیل‌ها، شبکه جسمی-شناختی یا بدن-ذهن در نوزاد تازه‌متولدشده قابل تشخیص نبود، اما به‌وضوح در کودک 1 ساله مشهود بود و در کودک ۹ ساله شبیه آنچه در بزرگسالان وجود داشت دیده شد. همچنین مشاهده شد که میمون‌ها دارای شبکه کوچک‌تر و ابتدایی‌تر و بدون اتصالات گسترده‌ای هستند که در انسان‌ها دیده می‌شود.

انتهای پیام/

ارسال نظر