صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
یادداشت

«بک تو بلک» و خلق یک فضای صحیح دراماتیک

خلق یک فضای دراماتیک که منجر به چالش مخاطب شود، ماندگاری اثر را در پی خواهد داشت و قطعا نمایش «بک تو بلک» شرایط لازم برای درگیری ذهنی و روحی مخاطب تا مدت‌های مدیدی را خواهد داشت.
کد خبر : 869637

گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا ـ فریدون ولایی ، بازیگر ، نویسنده و کارگردان تئاتر ، درباره نمایش «بک تو بلک» اثر سجاد افشاریان که این شب‌ها در تئاتر شهر به صحنه می‌رود، چنین نوشت: صحنه چنان جاری است که گویی خود «علی» هستی و علی «تو». و این تعریف کمی نیست برای نمایشی که نه در تقابل بلکه در تعامل فاصله‌اش را با تماشاگر حذف می‌کند. همذات پنداری و خودانگاری چنان در فضای خلق شده مچاله‌ات می کند که گریزی از خنده و گریه همسو با کاراکتر نداری و لاجرم خود محبوس سلولی هستی که سجاد افشاریان برای شخصیت علی در نمایش بک تو بلک ترسیم کرده و برای تو که با وی همگام و همراه هستی.

خلق فضا و اندیشه حاکم با استفاده از ابزاری بسیار ساده نظیر نور و حرکت و یک چهارپایه (که ایکاش کمی رنگ و رو رفته تر بود) منجر به ایجاد اتمسفری کنش مند می‌شود و عمل به مثابه حقیقت نهفته و مستتر درام ذهن و روح را به چالش می‌کشد. پویایی در حقیقت نمایی و نه معناگرایی محض یادآور تمرکز هدفمند آپیاست که بر وحدت هنری با استفاده از نور، حرکت و تنوع بصری و اختلاف سطح هندسی اصرار دارد تا تماشاگر در امتداد کنش اصلی نمایش قرار گیرد.

بازشناسی نشانه وقتی با زیبایی شناسی پیوندی ناگسستنی ایجاد می کند، احساس و اندیشه را توامان به تماشاگر منتقل خواهد کرد. انتقال درست و کارآمد ابزار بسیار مهمی برای یک کارگردان، بازیگر و دیگران نمایش است که بتواند واقعیت موجود را به هستی و چیستی حقیقت پیوند زند. زمانی که بازیگر در بلندای چهارپایه و در تاریکی مطلق همه ی درد وجود و هستی خود را با یک سیگار روشن به پایین می اندازد و از این سقوط به هبوط رهایی می رسد، نشان از بلوغ فکری و نبوغ صحنه ای کارگردان است و نمی توان کتمان کرد که سجاد افشاریان به عنوان نویسنده و کارگردان در عین حال که خود را و شخصیتش را کشف می کند، این ادراک جسورانه از وضعیت موجود را به تماشاگر نیز منتقل می کند.

جوزف اسووبودا طراح صحنه سرشناس چکسلواکی می گوید؛ «صحنه برآیندی است از نیروهای متقابلی که در حرکت، زمان و نور مستتر هستند.» سکوت‌های دراماتیک صحنه خالی تر از هیچ، آن هیچ مستتر را که در زیر متن نمایشی توسط آفریننده اثر کشف شده است، محملی برای درک عمیق تماشاگر از اثری می‌شود که بر پایه تذکر و تلنگر احساس خفته و یا فراموش شده تماشاگر بنیان نهاده شده است تا تماشاگر به فهم موقعیت و وضعیت اضطراب آمیز موجود همراه با شخصیت نمایش دست پیدا کند.

زمانی که صحنه در ظلمت بی روزنه و تداعی گر سلول انفرادی و در زمانی طولانی تا عمق استخوان تماشاگر رخنه می‌کند، بار معنایی جهان نمایش بر سرش آوار می‌شود. زمانی که در اتاق بازجویی با خلق فضایی زیبا و تاثیرگذار و با نیم تنه برهنه در زیر نور دریغ شده، علی برای چندمین بار بازجویی می شود, نه تن برهنه علی که روح عریان وی زیر فشار وجود و موجود مچاله می‌شود و همین درد اوست که راه خود را به سمت تماشاگر کج می کند و او را نیز درگیر می کند. خلق یک فضای دراماتیک که منجر به چالش مخاطب شود، ماندگاری اثر را در پی خواهد داشت و قطعا نمایش بک تو بلک شرایط لازم برای درگیری ذهنی و روحی مخاطب تا مدت‌های مدیدی را خواهد داشت و این یک اصل بنیادی است.

انتهای پیام/

ارسال نظر