صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
میزگرد نمایش «چخفته» در خبرگزاری آنا؛

دل‌زنده: فرایند چهره‌شدن در تئاتر تغییر کرده/ کریما: تئاتر دانشگاهی تعطیل شده است

کارگردان نمایش چخفته گفت: اعتماد به گروه‌های جوان برای سالن‌ تئاتر سخت شده است؛ چراکه نسل امروز به دنبال چهره‌شدن نیستند و به خود فرصت می‌دهند با صبوری به آنچه می‌خواهند برسند.
کد خبر : 860883

گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا ـ زهره سعیدی: نمایش «چخفته» به نویسندگی فرزانه محمدحسین و تهیه‌کنندگی رضا ناجی‌پور و با طراحی و کارگردانی «اشکان پیردل زنده» نمایشی است برگرفته از نمایشنامه‌ها و داستان‌های کوتاه آنتوان چخوف با نگاهی کاملاً مستقل که مدتی است اجرایش در سالن سایه تئاتر شهر آغاز شده است پیش از این نیز این نمایش در سالن خصوصی نوفل لوشاتو به اجرا رفته بود. رومینا فرمانی، فرزانه محمدحسین، یگانه منصوری، سارا زارعی، امیرحسین فروتن، سارا عزیزی، کیارش زرین، سیاوش کریما، محمدعلی الحمد و محمدعلی براتی بازیگران این نمایش هستند.

در ارتباط با اجرای نمایش در سالن‌های تئاتر دولتی و خصوصی تهران، مشکلات اجرا در این سالها و همینطور وضعیت اجرای نمایش چخفته با عوامل این گروه نمایشی اشکان پیردل زنده، کارگردان و دو بازیگر  یگانه منصوری و سیاوش کریما در خبرگزاری آنا به گفت‌وگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

آقای دل زنده به عنوان سوال نخست از مقدمات پروژه نمایشی «چخفته» که الان چند سال از اجرایش می‌گذرد، برایمان بگویید. ما نمایشی معدودی در کشورمان داریم که چند سال تهیه تا تولید و اجرایش طول بکشد و این از مزیت‌های کار شما محسوب می‌شود..

پیردل‌ زنده: پروژه چخفته دو سال پیش کلید خورد، مهر سال گذشته قرار بود اجرا برویم و بنا به دلائلی به تعویق افتاد، اردیبهشت 1402 در نوفل لوشاتو بیست و پنج اجرا رفتیم، واقعیت این است که خودم هم از چنین استقبالی جا خوردم، هر چند می‌دانستم بچه‌ها انرژی خوبی گذاشتند، اما انتظار چنین استقبالی را نداشتیم، محمدجواد طاهری مدیر تئاتر شهر به دعوت آقای نامور از تماشاخانه نوفل لوشاتو به دیدن کار ما آمد و اواخر اجرا از ما دعوت به اجرا در تئاتر شهر کرد، خیلی از او برای حمایت‌هایش تشکر می‌کنم، از این رو کار را در سالن نوفل لوشاتو تمدید نکردیم و سراغ تغییرات برای اجرا در تئاتر شهر رفتیم تا اینکه به سالن سایه رسیدیم.

شرایط برای اجرای تئاتر با یک گروه جوان و تازه کار چطور بود؟

ابتدا این را بگویم که اعتماد به گروه‌های جدید در تئاتر در سیستم سالن گرفتن برای اجرا نیست، چون من خیلی وقت بود که کاری اجرا نکرده بودم، همیشه هم کار پشت صحنه انجام می‌دادم، اما چون بچه‌ها هم شناخته شده نبودند خیلی سخت سالن گرفتیم، البته ما به یک سالن معمولی در هر جایی راضی نبودیم، چون دوست داشتیم که دیده شویم، به همین دلیل دست به گزینش در سالن‌های خصوصی زدیم و به نظرمان رسید که نوفل لوشاتو ارزش تئاتری‌ را حفظ کرده، به همین دلیل این سالن را انتخاب کردیم.

البته می‌دانم که استقبال از کار در سالن‌های خصوصی خیلی بالا نیست، اما من اتکا به هنر بچه‌ها داشتم، کار در سالن‌های خصوصی مشکلات خاص خود را دارد، با وجود اینکه ما خیلی به مشکل نخوردیم، چون مردم کار را دوست داشتند و از زمانی به بعد دیگر روتین شدیم و سالن هم به ما کمک کرد و همراهمان بود، اما به هرحال هر کدام از سالن‌ها مشکلات و مزایای خاص خود را دارند.  مثلا در همین تئاتر شهر ما با چیز‌هایی رو به رو شدیم که عجیب بود، مثل اینکه در فضای خصوصی نگاه خیلی سخت‌گیرانه نیست، اما سالن‌های دولتی از نظر چنین فضا‌هایی سخت‌تر هستند، اما نکته جالب اینکه تماشاچی‌های تئاتر شهر بی غرض‌تر و با نگاه بی قضاوت‌تر پای کار نشستند و آن را دوست داشتند، شاید در نوفل این حس برای ما ایجاد نشد.

وقتی چهره‌ یا کاری برجسته می‌شود برخی‌ها سعی می‌کنند برایش جریان سازی کنند، اما این اتفاق در تئاتر شهر خوشبختانه نیافتاد.

درباره نمایشنامه برایمان بگویید،‌ چطور به اجرایی داستان‌وار از چخوف رسیدید؟

ما خیلی ساده چخوف را شروع کردیم، داستان پزشک نازنین که نیل سایمون آن را از چخوف برداشت کرده بود. یک دانای کلی داشت و داستان‌ها را به هم ربط می‌داد من متن را کمی تغییر دادم و به آقای چرمشیر دادم، او گفت خوب است، اما چه چیز به مخاطب اضافه می‌کند؟ یک حرکت خلاقانه دیگری انجام بده. من هم یک سری داستان‌هایی را به هم ربط دادم تا زمانی که فرزانه محمد حسین به عنوان بازیگر به کار من اضافه شد، بعد دیدم که توانایی نوشتن دارد و سعی کرد که این داستان‌ها را براساس ایده‌ای که در ذهن من بود، به هم ربط بدهد.

بعد از این آقای چرمشیر کار را دوباره دید و گفت شما در یک حوض پر از آب بودید، الان لبریز و سرریز شدید و این متن درست است. خلاصه ما داستان‌ها و نمایشنامه‌های چخوف را به طور کلی حدود بیست و هفت نمایشنامه را با هم تلفیق کردیم، مثلا قطار در داستان چخوف خیلی وجود ندارد، اما داستانی به اسم چاق و لاغر و دو نفر که اختلاف طبقاتی با هم دارند و ما از آن قطار را ساختیم و سالن انتظار و دیدن دو دوست را ایجاد کردیم، اما مهمترین بخش در داستان چخوف شخصیت پردازی‌های است، ناخودآگاه من این شخصیت‌ها را مرتبط دیدم، اینکه دایی وانیا خیلی شبیه مادر مرغ دریایی ماست، سونیا خیلی شبیه نینا بود و این شخصیت‌ها ربط داشتند و من هم اینکار را کردم و داستان جدید خلق کردم. از کلیتش دایی وانیا برایم خیلی جذاب بود که در داستان قرار دادم.

برای بازیگران گروه‌ چهره شدن چقدر با اهمیت بود؟

به نظر من تک تک افراد این گروه بدون اغراق دلیل موفقیت پروژه چخفته هستند، کار کارگردانی این تیم سخت بود، اگر آدم‌های حسابی نداشتم پروژه با زمان طولانی به نتیجه نمی‌رسید، صبوری بازیگر‌ها خیلی کمک کرد ضمن اینکه چهره شدن را ما در این دو سال فهمیدیم چطور اتفاق می‌افتد، چون بازیگران من الان به نظرم به طرز عجیبی اُخت شده‌اند و آنقدر دراین دو سال حرفه‌ای شده‌اند که هیچ‌وقت آن‌ها را کنار نمی‌گذارم، ما همه با هم اینجا بزرگ شدیم.

من ده سال در گروه آقای جلال تهرانی مکتب تهران حضور داشتم و این گروه از بی حاشیه‌‌ترین‌های تئاتر تهران بود از این تجربیات استفاده کردم، جلال به نظر من بسیار آدم عجیبی است. من هم سعی کردم با اعتماد به بچه‌ها کار را جلو ببرم و به نظرم بهترین دلیل رسیدن به این موفقیت در کار همدلی بچه‌ها و با هم ساختن بود الان در مصاحبه‌ها گاهی وانیا‌ها چیزی می‌گویند که باعث تحسینم می‌شود و همین نشان از زندگی آن‌ها با نقش‌هایشان دارد.

آقای کریما شما درباره تجربه حضورتان در پروژه چخفته بفرمایید و همکاری‌تان با آقای زنده دل...

سیاوش کریما: من روز اولی به پروژه پیوستم قرار بود به عنوان مدیر صحنه فعالیتم را آغاز کنم، یک مدت هم به همین منوال پیش رفت، تا اینکه روز‌هایی بچه‌ها غایب بودند آقای دل زنده به من نقش‌هایی برای بازی دادند، تدریجا پیش رفت تا چند اپیزود گرفتم و بعد هم به جز نوجوانی، نقش سن پیری دایی وانیا را هم گرفتم. من پیش از این هم تجربه فعالیت در پشت صحنه کار‌ها و بازی داشتم، مهمترین مسئله این بود که من به درکی از پشت صحنه در جلوی صحنه رسیده بودم به عنوان بازیگر سعی کردم طوری رفتار کنم که کار آن‌ها هم درک شود، چون کار آن‌ها و سختی‌اش دیده نمی‌شود و همیشه بازیگران حق را به خود می‌دهند.

جدا از این سبک، بازی من هم در این نقش متفاوت بود و جالب‌ترین چالش من این بود که من مجبور بودم خودم را برای هماهنگ شدن با کار تغییر دهم و یک جا‌هایی خیلی سخت بود. وقتی نتیجه می‌داد کار شیرین می‌شد و امیدوارم که تا حدی که کارگردان راضی باشد، نیاز را برطرف کرده باشم.

نقش چه آورده‌ای برای زندگی خودتان داشت؟

قطعا وقتی چنین زمانی را برای یک کار می‌گذارید، روزانه به آن فکر می‌کنید، بازیگری که روزانه به نقشش فکر نکند چه در زمان تمرین و اجرا یک جای کارش می‌لنگد، شما باید مدام به کاراکتر خود به عنوان بازیگر فکر کنید، نمی‌شود در زندگی با آن درگیر نشوید. خیلی وقت‌ها فکر می‌کنم نمود‌هایی از وانیا در من بوده، سعی می‌کنم پیدایشان کنم و آن‌ها را روی کار بیاورم.

شما از بدنه تئاتر دانشگاهی هستید، با توجه به چند سال عقب نشینی تئاتر دانشگاهی الان شرایط را برای دانشجویان و کار تئاتر به چه صورت می‌بینید؟

من قبل از اینکه وارد دانشگاه شوم از سال ۹۷ در تهران تئاتر کار می‌کردم، آن زمان دانشجویان فعالیت بیشتری داشتند، جشنواره‌ها برگزار می‌شد، اما بعد کسانی که چهره بودند و گروه‌های حرفه‌ای‌تر را بیشتر می‌دیدیم متأسفانه بعد از کرونا فعالیت دانشجویان کمرنگ شد، دو سال کاملا کار دانشجویی خوابید و بعد هم کمرنگ شد. حتی همان جشنواره دانشجویی که مهمترین جایی بود که شما می‌توانستید بازیگر، کارگردان و دستیار دانشجو ببینید، دیگر برگزار نشد و دبیر جشنواره هم دانشجو نبود و دانشجو‌ها در اداره جشنواره نقشی نداشتند، خلاصه کلا جشنواره تعطیل شد و ما دیگر دانشجو‌ها را نداشتیم خیلی‌ها دیگر شروع به کار نکردند به خصوص آن‌هایی که چهره‌تر بودند، جا برای دانشجویانی که قبلا کار می‌کردند هم بسته شد. خود دانشجو‌ها هم نمی‌گویم دیگر کار نمی‌کنند، اما به نسبت قبل کارشان کمرنگ شده است. یک سری‌ها سراغ کار‌های زیرزمینی رفتند و خیلی‌ها هم در همان چند سال تحصیلی‌شان زمان کرونا شاید موقعیت‌هایشان را از دست دادند و راهی برای کار پیدا نکردند و ما هم خوش شانس بودیم که با آقای زنده دل کار کردیم و حداقل برخی بچه‌های این کار دانشجو هستند.

کار تصویری هم داشتید؟ اگر پیشنهاد بشود قبول می‌کنید؟

به عنوان بازیگر خیر، اما به عنوان مدیر صحنه بله داشتم. اگر پیشنهاد داشته باشم بدم نمی‌آید، اما تئاتر را همیشه بیشتر دوست داشتم، نمی‌گویم اگر پیشنهاد باشد کار تصویر نمی‌کنم، اما فعلا تئاتر کار می‌کنم و راضی هستم.

خانم منصوری شما هم از تجربه کار با اقای زنده دل و اجرای چخفته برایمان بگویید. چطور شد به این کار راه پیدا کردید؟

منصوری: ابتدا قرار نبود من چنین نقشی داشته باشم، نمایشنامه قدری فرق می‌کرد و من قرار بود نقش جولیا که یک خدمتکار است را بازی کنم و یک نیم نگاهی به یلنا در کودکی داشته باشم، اما بعد از زمان زیاد بیش از یک سال نمایشنامه تغییر کرد و آقای دل زنده تغییراتی ایجاد کردند، تعداد یلنا‌ها زیاد شد، برای زمان‌ها و برهه‌های مختلف و من یکی از آن یلنا‌ها شدم که در قطار باشد، آن زمان هم بازیگر روبه رو نداشتم و با خودم تمرین و کار می‌کردم بعد قرار شد آقای کریما بازیگر مقابل من باشد.

قطعا در این مدت خیلی چیز‌ها یاد گرفتم، اینکه صبوری به نظرم عنصر مهم بازیگری است من خودم به شخصه فرد صبوری هستم، اما به نظرم جالب است اینکه یک سال کار کنیم و اجرا ادامه داشته باشد و این صبر خیلی به کار می‌آید یعنی حتما نباید اینطور باشد که تا زمانی که کار کردی، سریع دیده شوی، این در هر عرصه‌ای همینطور است کار هنری که بیشتر روند طولانی می‌طلبد، مثلا شاید ده سال شما نقاشی بکشی و سال یازدهم دیده شوی، تازه ما خیلی خوش شانس بودیم که از کارمان این اندازه استقبال شد در کل آقای دل زنده خیلی به من کمک کردند تا از پس نقش بر بیایم او ما را متوجه کرد که یک سری حفره‌های شخصیت‌مان را چطور پُر کنیم و این خیلی خوب بود.

قله‌ای که در نظر دارید برسید، کجاست؟

من هیچ‌وقت یک قله نداشتم. همیشه شاخه‌های مختلف را دوست داشتم و همه زمینه‌های هنری و همیشه برایم قله‌ها چندین نفر بودند مثل برخی بازیگران خارجی که البته از بین ایرانی‌ها هم داریم کسانی که بسیار توانا هستند.

کار ادامه پیدا کند، شما هم حضور خواهید داشت؟

باعث افتخارم است که در کار حضور داشته باشم.

پیشنهاد کار جدید هم داشتید؟

چون من دانشجوی ادبیات نمایشی هستم در همان گروه‌های دانشجویی بعد از دیدن کار به من پیشنهاداتی دادند قطعا گروه آقای دل زنده حرفه‌ای است البته مقایسه نمی‌کنم، اما به هرحال با یک گروه خاص دانشجویی قدری متفاوت است کارگردان این کار کسی است که دست ما را می‌گیرد تا رشد کنیم، اما در گروه دانشجویی همه با هم رشد می‌کنند.

به لحاظ مالی شرایط اجرای این کار چطور بوده؟

در کار هنر نباید جنبه مالی را در نظر گرفت دانشگاه هم همینطور است خیلی‌ها از شهر‌های دور می‌آیند از نظر مالی دانشگاه حمایتی نمی‌کند، می‌خواهند بمانند، کلی مشکل مالی دارندلاما باز ادامه می دهند.

آقای دل زنده شما بفرمایید آیا برای این کار حمایتی از مرکز هنر‌های نمایشی داشتید؟

دل زنده: حمایت خاصی که نداشتیم، ولی شخصا تا کنون حتی یک تومانی به بازیگرانم ندادم و خودم هم یک، یک تومنی برداشت نکردم هم از کار نوفل لوشاتو و هم تئاترشهر.

من زمانی که می‌خواستم این کار را شروع کنم گفتم سه راه داریم؛ یکی اینکه شلوغ کنیم و مردم را جذب کنیم، دوم اعتبار کسب کنیم و نشان دهیم که کار تئاتری کنیم که حرفه‌ای باشد و یا اینکه پول در بیاوریم. من دومی را از اول انتخاب کردم، چون شغل دیگری هم دارم پولی را کنار گذاشتم و فکر کردم که اصلا این پول برنگردد، اما به جای آن اتفاقی که باید برای بچه‌هایم بیافتد، بیافتد. طبیعتا بچه‌ها باید از نظر مالی کمک‌هایی بگیرند، چون همه آن‌ها در این کار منفی هم شده‌اند، کلی خرج کرده‌اند و هیچ حرفی هم تا به حال نزدند، نه فقط بازیگران بلکه پشت صحنه هم همینطور که دانشجو هستند و ترم‌های اولیه‌شان است و سختی‌های زیادی می‌کشند، من هدفم این بود تهیه کننده‌ای که وارد کار شده بدون ضرر کارش را تحویل بگیرد و از آن جا ببعد هر چه که در بیاوریم، صرف بچه‌ها بکنیم.

ما از یک جایی به بعد فکر کردیم که تئاتر فقط روی صحنه داد و بیدار کنیم، گریه عده‌ای را در بیاوریم یا بخندیم و اینها. این تئاتر نیست باید به خیلی چیز‌های آن از نور گرفته تا دکور و لباس و چیز‌های دیگر توجه شود نه اینکه یک نور فلت داشته باشیم، قصه‌ای بگوییم و خرجی هم بشود که هیچ چیز هم نفروشد باز هم پول در می‌آید اینطور حالمان با این تئاتر خوب نمی‌شود. من از ابتدا سعی کردم بازیگرانی تربیت کنم که به فکر بیزینس در این شغل نباشند البته آن هم باید باشد و طبیعی است، منتها از روز اول به همه گفتم که خرج دکور، نور، لباس و سایر مسائل بکنیم تا کارمان حرفه‌ای شود و حال از این به بعد می‌خواهم به فکر حمایت مالی از گروه باشم.

چقدر هزینه دکور و جزئیات دیگر کردید؟

حدودا ۴۰۰ میلیون؛ دو سال هم برایش زحمت کشیدیم. واقعا تئاتر قبلا اینطور بود من یادم است با جلال تهرانی همینطور کار می‌کردیم، خودمان با اره و چوب و این‌ها دکور می‌زدیم، اما واقعیت آن دوره این اندازه هزینه نداشت. ما حتی جایی نداشتیم تا تمرین کنیم و مدام خرج کردیم چاره‌ای هم نداشتیم. برای تالار سایه تئاتر شهر هم دکور را تغییر دادیم، قدری دکور کوچکتر شد و گریم‌ها متفاوت؛ خوشبختانه فشار مالی در تئاتر شهر برایمان کمتر بود و گریمور‌ها هم که برای خود سالن بودند و خیلی هم ارتباط با آن‌ها مثل افرادی چون افسانه قلی‌زاده برایمان خوب بود.

نقطه قوت کار شما وجود یک تیم جوان و دانشجو در کار است... برای شما چطور بود؟

درباره‌اش قبلا گفتم واقعا اتفاق خوبی بود، شما اگر پشت صحنه کار ما حضور پیدا کنید، ارتباط بچه‌ها را می‌بینید که انگار این مدت با هم زندگی کرده‌اند و حاشیه در کار خیلی کم است، اما انرژی خیلی بالا است. خیلی‌ها به من فیدبک دادند که چقدر گروه شما همسان است واقعا نمی‌شود تمریناتی را که تنش و حاشیه در آن‌ها زیاد است تحمل کرد. واقعا بچه‌های گروه ما همه معدل‌های بالای دانشگاه هستند و خوشحالم که توانستم حال گروه را خوب نگه دارم.

من از برخی که کار‌های چخوف را نخوانده بودند، شنیدم که در دیدن کار دچار سردرگمی شدند، درباره این فکری نکرده بودید؟

طبیعتا نمی‌شود چنین چیزی را منکر شد، منتها چیدمان اولیه ما آنقدر پیچیده بود که اگر آن را کار می‌کردیم باید می‌نوشتم: «اگر کار‌های چخوف را نخوانده‌اید به دیدن کار نیایید!» منتها آن متن تغییر کرد و کار ساده‌تر شد و ما فکر کردیم که همه مردم که نباید چخوف خوانده باشند، ما مثلا در کار‌های خارجی زیاد دیدیم که در بروشور نوشته شما باید مثلا نمایشنامه شکسپیر را خوانده باشی تا این کار را ببینید، حالا اینجا ما دیگر کار را این اندازه گسترده نکردیم و الان شرایط به جایی رسیده که با فیدبک‌هایی که گرفتیم، مشخص است کسانی که چخوف نخواندند نوستالژیک یک سری چیز‌ها را درک و با شخصیت‌ها همذات پنداری می‌کنند چرا که این زندگی ذهنی همه ما است، اما کسانی که چخوف خواندند کیف بیشتری می‌کنند.

دلیل پیچیدگی این کار هم فقط چخوف نیست، چون کار در فضای ذهنی اتفاق می‌افتد و من سعی کردم شرافت ذهن که یک امر غیرقابل حدس است را در نظر بگیریم، ما در ذهن نمی‌توانیم انتخاب کنیم که مثلا الان چه ببینیم یا نبینیم در ذهن همه چیز با هم می‌تواند اتفاق بیافتد و من سعی کردم فضای ذهن را با نور و تصویر تفکیک کنم که اعتراف می‌کنم بنا به امکانات و آنچه در ذهنم بود شاید خوب تفکیک نشده و من به نظر تماشاگران احترام می‌گذارم و معتقدم که بهرحال اگر چخوف خوانده باشند خیلی بیشتر استفاده می‌کردند، اما بدون آن هم با قسمت‌هایی از کار می‌توانند همذات پنداری کنند.

قرار است اجرایتان در شهر‌های دیگر ادامه پیدا کند؟

بله چنین برنامه‌ای داریم تصمیم داشتیم یک هفته در رشت اجرا برویم، اما خود رشت با پیگیری‌هایشان و رزرو سالن اجرا را به دو هفته افزایش داد بنابراین انتهای خرداد به رشت می‌رویم تا اواسط شهریور. شهر‌های دیگر مثل شیراز، بندرعباس و کرمان هم پیشنهاداتی داشتیم باید ببینیم که شرایط از نظر مالی و امکانات حضور به چه صورت خواهد بود.

الان همه تیم دانشجو هستند؟

خیر، پشت صحنه من همه دانشجو هستند بازیگران آقای کریما و خانم منصوری از دانشگاه هنر هستند. خیلی از بازیگران نقش‌ها را خانم منصوری انتخاب کردند. دانشگاه هنری‌ها خیلی با ما متفاوت هستند اصلا این نسل خودبزرگ بین نیستند ، سیاوش کریما به عنوان مدیر صحنه به کار اضافه شد و من تشخیص دادم بازیگر خوبی است خودش هیچ ادعایی نداشت.

اگر بخواهید کار دیگری به صحنه ببرید با همین تیم خواهد بود؟

بله صد در صد. قطعا همه این تیم خواهند بود، اما قانون تیم ما کار کردن بدون حاشیه، داشتن نظم و انضباط است که خوشبختانه همه عوامل این دو سال رعایتش کردند.

آقای کریما نکته پایانی بفرمایید قرار است کار جدیدی شروع کنید؟

کریما: قرار است یک تئاتر دیگری را با دانشجویان دانشگاه هنر شروع کنم که احتمالا آذرماه اجرا می‌رویم. یک فیلمنامه کوتاه هم در دست نگارش دارم که برای آن هم تاریخ دقیقی ندارم، اما به محض اینکه تمام شود تصمیم دارم کار کنم.

بخش بزرگی از آینده‌ام را در همین حوزه تئاتر می‌بینم، به تصویر هم خواهم رسید، اما نظرم این نیست که از تئاتر عبور کنم، همیشه آن را دوست خواهم داشت و بدان توجه می‌کنم.

شما در کار بینوایان هم حضور داشتید، درست است؟

بله من کار‌های موزیکال را خیلی دوست دارم، در حال حاضرهم وقتی می‌خواهم حالم شود فیلم‌های موزیکال دهه سی – چهل را تماشا می‌کنم.

ممنون از وقتی که برای حضور در خبرگزاری آنا گذاشتید.

انتهای پیام/

ارسال نظر