سرد مثل جَنگ/ قطب سوم جهان کجاست؟
گروه منطقه و جهان خبرگزاری آنا -مریم خرمائی- حدود دو هفته پیش و در جریان سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد بود که «جو بایدن» رئیسجمهور آمریکا مدعی شد «به دنبال ورود به جنگ سرد جدید با چین نیست و از هیچ ملتی نمیخواهد که میان ایالات متحده و شریکی دیگر، یکی را انتخاب کند».
اما شواهد بسیار حاکی از آن است که واشنگتن مدتی است که درگیر جنگ سرد با چین شده است که مشخصترین ویژگی آن کاهش بیسابقه تعامل سیاسی و هماهنگی نظامی برای پرهیز از تقابل در باب مسائل مورد اختلاف است.
بایدن، از ژانویه ۲۰۲۱ که زمام امور نخستین قدرت نظامی و اقتصادی جهان را به دست گرفت، فقط پنج تماس تلفنی با «شی جینپینگ» همتای چینی داشته است که از قضا زمامدار دومین قدرت نظامی و اقتصادی جهان است. جالبتر آنکه هنوز دیدار رو در رویی بین آنها صورت نگرفته واین امر مهم به برگزاری اجلاس سران جی ۲۰ در ماه میلادی نوامبر موکول شده است.
از زمان سفر «نانسی پلوسی» رئیس مجلس نمایندگان آمریکا به تایوان در ماه میلادی آگوست، یخ روابط واشنگتن-پکن از این هم ضخیمتر شده تا آنجا که چین برگزاری سه دور از گفتگوهای هماهنگی نظامی را لغو کرده است. این درحالی است که تبادل نظر نظامی با توجه به احتمال رویارویی ناوگان دریایی دو کشور در منطقه راهبردی ایندواسیفیک بسیار حائز اهمیت است.
همزمان، آمریکا و روسیه هم در جنگ سرد به سر میبرند. از زمان آغاز جنگ اوکراین در فوریه ۲۰۲۲، بایدن در مقام فردی که کلیددار دومین زرادخانه هستهای جهان است از کوچکترین تعامل با «ولادیمیر پوتین» همتای روس امتناع کرده است که با مجموع ۵۹۷۷ کلاهک (۵۵۰ کلاهک بیشتر از ایالات متحده)، بزرگترین زرادخانه هستهای جهان را در اختیار دارد.
ازطرفی، آنگونه که در یکی از مقالات «فارین افرز» میخوانیم «از زمان آغاز جنگ اوکراین، دو طرف قوانین نانوشتهای را برای خود تعریف کردهاند که اگرچه به صورت رسمی اعلام نشده، اما خطوط قرمز واقعی به شمار میآید».
تعیین چنین خطوطی حاکی از آن است که جنگ اوکراین بهرغم قابلیتی که برای ارتقای تنشها به سطح هستهای دارد، همچنان از الگوهای جنگ سرد پیروی میکند. در این میان، اصلیترین عاملی را که مانع از گسترش دامنه جنگ میشود، باید عدم مشارکت مستقیم کشورهای غربی در جنگ و در عینحال چشمپوشی روسیه از کمک تسلیحاتی آنها به اوکراین تلقی کرد.
بندبازی در حدفاصل دو قدرت موازی
تا اینجا، بخش اول ادعای بایدن مبنی بر عدم تمایل او برای «ورود به جنگ سرد» را به چالش کشیدیم، اما درباره بخش دوم این ادعا هم مبنی بر اینکه «از دیگر ملتها نمیخواهم میان ما و دیگری، یکی را انتخاب کنند»، نکات قابل تأملی وجود دارد.
در جنگ سرد قدیم، آمریکا و شوروی، بیآنکه درگیر رویارویی مستقیم با یکدیگر شوند، با خط کشی میان متحدانشان دنیا را به دو بلوک غرب و شرق تقسیم میکردند تا آنجا که تعامل کشورهای تابع این صفبندی، به حداقل ممکن میرسید و در واقع، نقصان کارکرد در جامعه بینالملل نیز ناشی از یخ بستن پلهای ارتباطی میان این کشورها بود.
در جنگ سرد جدید هم ما با رقابت نفسگیرد دو قدرت جهانی «آمریکا-چین» مواجه هستیم که مجزا از هم در قبال مسائل بین المللی واکنش نشان میدهند و بیش از آنکه تن به شیوههای مشارکتی بدهند، به موازات هم حرکت خواهند کرد. اما آنچه این جنگ را از نوع قدیمی آن متمایز میکند، عدم بازگشت به سیستم دوقطبی زمان شوروی است. در جنگ سرد جدید که تا حد زیادی ناشی از اصطکاک هژمون کهنه آمریکا و هژمون نوظهور چین است، حلقههای میانی قدرت نظیر روسیه، هند و ترکیه، از یک سو برای مطالبه سهم خود از نظم نوین جهانی و از سوی دیگر، برای فرار از سرمای استخوان سوزی که جامعه بینالملل را تهدید میکند به بندبازی در حدفاصل این دو قدرت موازی (آمریکا و چین) ادامه میدهند. تداوم این بندبازی است که جهان را به سمت ایجاد چندقطبی قدرت، هدایت میکند.
بلوک بندیهای جدید؛ استحکام قطب سوم
زمانی ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه گفته بود «دوران جهان تک قطبی با وجود تلاشها برای حفظ آن به پایان رسیده است و رویکردهایی که توسط یک قطب دیکته میشوند محکوم به شکست هستند. دیگر نمیتوان پتانسیل کشورهای در حال توسعه را نادیده گرفت».
اما، چندی پیش «میدل ایست آی» در تحلیلی، ایدهآل «چندقطبی» را به «سه قطبی» تقلیل داد به این ترتیب که اولین قطب، بلوک غرب به رهبری ایالات متحده است که با سهگانه «جی ۷ – ناتو – اتحادیه اروپا» تبلور مییابد. دومین بلوک اوراسیا به رهبری چین و روسیه به همراه ایران و برخی از جمهوریهای آسیای مرکزی است و بلوک سوم هم متشکل از بازیگرانی خواهد بود که قصد دارند فاصله خود را از هر دو بلوک دیگر حفظ کنند و به اصطلاح بیطرف بمانند.
پایههای تشکیل بلوک سوم از همین حالا مستحکم شده است تا آنجا که مثلا در جریان رایگیری سازمان ملل برای تعلیق عضویت روسیه در شورای حقوق بشر، شاهد رای ممتنع دهها کشور بودیم که بسیاری از آنها رابطه بسیار خوبی با آمریکا دارند، ازجمله مکزیک، سنگاپور و برزیل.
ترکیه هم به عنوان یکی از اعضای ناتو حاضر به همراهی با تحریمهای ضدروسی نیست و حتی دنبال عضویت در سازمان شانگهای است که چین و روسیه در رأس آن قرار دارند. کشورهای عرب منطقه نیز رویکرد مشابهی در قبال جنگ اوکراین اتخاذ کردهاند که نشان از تصمیم آنها برای انتخاب راه میانه در حدفاصل دو قدرت موازی آمریکا و چین است.
هند هم در این بلوک بندی، قطب سوم یا همان راه میانه را انتخاب کرده تا آنجا که در جریان جنگ اوکراین نهتنها رابطه اقتصادی با روسیه را قطع نکرد بلکه کمتر از یک هفته پیش، در جریان رأیگیری شورای امنیت در محکومیت الحاق چهار منطقه اوکراین به روسیه، موضعی بیطرف (رای ممتنع) اتخاذ کرد.
با این اوصاف، نیازی نیست که جو بایدن نگران تردید جامعه جهانی در دوراهی انتخاب باشد، چون بسیاری از آنها تصمیم گرفتهاند خود را از صف رویارویی دو قطب اصلی قدرت کنار بکشند و از نقطه «بیطرفی» به چشمانداز تشکیل نظم نوین جهانی نگاه کنند.
انتهای پیام/
انتهای پیام/