صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۱:۲۸ - ۰۹ مهر ۱۴۰۱

«دیده‌بان صبح، نگران عصر»؛ روایتی از زیست و زمانه مدافعان حرم

نویسنده کتاب «دیده‌بان صبح، نگران عصر» با مرور زندگی و طرح نحوه شهادت شهید صفدر حیدری و همرزمانش، ایستادگی برآمده از اعتقاد را روایت می‌کند.
کد خبر : 807310

 گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، ونوس بهنود ـ هر چند از اقدامات، تفکرات و باورهای مدافعان حرم به دفعات گفته شده است اما همچنان روایت از لحاظات سختی که زیسته‌اند، ضروری است؛ موضوعی که مورد توجه محمد محمودی نورآبادی قرار گرفت.

کتاب «دیده‌بان صبح، نگران عصر» مستندی داستانی از زندگی شهید مدافع حرم، صفدر حیدری برشی معقول، منظم و سرشار از احساس است. مستندی که توسط دانای کل روایت می‌شود و در ۹ فصل زندگی شهید از برجسته‌ترین نکات کودکی تا زمانی که به شهادت می‌رسد را بیان می‌کند.

سرهنگ صفدر حیدری، جانشین گردان توپخانه پادگان شهید آیت الله مدنی نور آباد ممسنی بود که در عملیات آزاد سازی «نبل» و «الزهرا» در شمال غرب حلب به شهادت رسید. وی چنانچه نویسنده در مستند خود اشاره می‌کند از اهالی روستای جویجان شهرستان ممسنی بود. مستند داستانی با انعکاس نقاط عطف، زندگی شهید را به قلم آورده است که به ویژه برای آشنایی نسل جوان خوانش آن توصیه می‌شود.

روحیه مقاومت شهدا آموزه‌ای ریشه‌دار

عموماً در دانای کل و مستند نویسی بیان اتفاقات و رویدادهای رفته بر قهرمان داستان کار آسانی نیست. چرا که کوچک‌ترین سهل انگاری منجر به طرح مسائل غیرواقع خواهد شد. اما نویسنده به دلیل آشنایی با شهید و جغرافیای زیست او توانسته داستان خود را از سختی‌های نگاه غیرواقع بینانه شهید جدا کند. آنجا که کمبود امکانات به حدی بوده که مادران عاجز از سیر کردن شکم کودکان خود بودند و صفدر و برادرش هم از این ماجرا دور نبوده‌اند.

آموزش مقاومت و قناعت از همان کودکی از سوی پدر و مادر آغاز می‌شود و وقتی کودک با ایفای نقش در خانواده مسئولیت‌پذیری را در خود نهادینه می‌کند، در نتیجه در دوران بزرگسالی نیز قادر به پذیرش نقش‌های کلیدی در زندگی است.

صفدر حیدری و همرزمانش تربیت یافته چنین روحیه‌ای هستند. از کودکی کارهای سخت در روستا را عهده‌دار می‌شوند و با وجود کمترین امکانات مسئولیت خود را به درستی ایفا می‌کنند. آنجا که نویسنده به یک جعبه خرما اشاره می‌کند که قرار است ناهار و شام دو کودک باشد و در نهایت نیز گم و گور می‌شود اما هر دو می‌مانند در جایی که پدر تعیین کرده تا او اِذن بازگشت بدهد.

لحظات سخت تصمیم‌گیری برای شهید

لطف مستند داستانی که به قلم محمودی نورآبادی آمده است، این است که احساسات قلبی شهید را به شکل قابل توجهی بیان کرده است. تصمیم‌گیری‌های سخت و انتخاب‌های طاقت‌فرسا مرتباً در مقابل شهید قرار داده می‌شود و او هر لحظه در آزمون و خطا است. از انتخاب‌های کوچک مانند  لحظه‌ایکه خانه خود را برای سکونت در اختیار قوم و خویشش قرار می‌دهد و آنجا که وقتی سرزده به خانه می‌رسد، سهم ناهارش به مهمان داده شده و خود نیمرو یا نان و ماستی می‌خورد تا تصمیمات بزرگی که رفتن یا ماندن شهید است.

معلم مدرسه فرزندش می‌گوید کجا می‌روی این جنگ برای فروش اسلحه است، بمان و برای فرزندت پدری کن و از زندگی لذت ببر. همسر جوانش در آتش دورهای مداوم صفدر و ماموریت در پی ماموریت در گریه و گلایه است و فرزندش از دوری پدر در آزار و اذیت.

صفدر باید تصمیم بگیرد که برود یا بماند. به آن‌ها گفته‌اند که رفتن هیچ اجباری ندارد. تقریباً تمامی اعضای خانواده مخالف رفتن هستند و نمی‌خواهند صفدر شهید شود. آنقدر خوبی و صفا از او دیده‌اند که زندگی خود را به زندگی صفدر گره زده‌اند. در جایی صفدر با خود می‌اندیشد که نیمی از وجودش در شهادت است و نیمی در ماندن.

اما در نهایت صفدر انتخاب می‌کند و انتخاب شده است که از پس این آزمون بر آید. طرح چنین احساساتی برای قهرمان داستان یکی از نیازهای مبرم ادبیات دفاع مقدس است و به خوبی در کتاب دیده بان صبح، نگران عصر حتی از عنوان آن بر می‌آید.

سختی‌های جنگ را چگونه سپری کردند؟

اما بخش خواندنی در این مستند داستانی لحظات جنگ و رویارویی با تکفیری‌ها است. یکی از لحظاتی که برای نسل جوان سوال ایجاد می‌کند و آن اینکه آیا شهدا با دیدن آتش سخت و سنگین شهادت، منصرف نمی‌شدند، نمی‌ترسیدند یا عقب‌نشینی نمی‌کردند؟ چه چیزی ایستادگی یک رزمنده را زمانی که می‌دید تمام همرزمانش به شهادت رسیده‌اند، موجب می‌شد؟

صفدر در هنگام ورود به منطقه جنگی و وداع با خانواده می‌گوید همه تان را به خدا سپردم و همچنین  خودم  و آبرویم را . در تکه کاغذی که از جیب شهید یافت شده، دعای توصیه شده از حضرت محمد (ص) است. نوشته شده «بِسم الله امنت بالله تَوکلّت على الله، هر وقت از خانه خارج می‌شوی این دعا را بخوان اللهُم اِنَّ عِرضی لَکَ»

حتی با وجود آتش سخت دشمن این ایمان و باور بود که موجب پایداری می‌شود. نویسنده با طرح نحوه شهادت صفدر و همرزمانش و اینکه می‌توانند محاصره دو شهر را بعد از چهار سال در هم بشکنند، راوی ایستادگی برآمده از اعتقاد است.

بعد از شهادت سرهنگ صفدر حیدری و همرزمان او هر چند غم بزرگی به خانواده‌ها وارد می‌شود اما نویسنده در جایی روحیات فرزندش را به مانند پسرش تصویر می‌کند و می‌گوید مانند پدرش باوقار است؛ ترسیم ادامه آرمان‌ها و عقاید حتی اگر به بهای سنگین از دست دادن یک عزیز تمام شود.

ادبیات دفاع مقدس و جنگ تولیدات متنوعی را به همراه داشته است اما گروهی از کتب که توانسته طرح واقع بینانه و نسبتاً کامل زندگی شهدا و رزمندگان ارائه کند، بیش از بقیه مورد استقبال قرار گرفته است.

 انتهای پیام/۴۱۰۴/

انتهای پیام/

ارسال نظر