صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۳:۱۲ - ۱۶ بهمن ۱۴۰۰
با هنر در گفت‌وگو تفصیلی با آنا:

مجمع برای تصمیم گیری راجع به FATF منتظر نظر دولت است

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت:‌مجمع برای تصمیم گیری راجع به موضوع FATF نظر دولت سیزدهم را ابتدا کسب می کند، ‌ سپس تصمیم قعطی را خواهد گرفت.
کد خبر : 639513

به گزارش خبرنگار گروه سیاست خبرگزاری آنا، میثم حمزه لو، پوریا کریم پور، از عضویت در حزب جمهوری اسلامی تا عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام بخشی از سوابق کهنه کار سیاست ایران است، شخصی با ۲۸ سال سابقه نمایندگی مجلس شورای اسلامی که در نوع خود کم نظیر بوده نایب رئیس نهمین دوره مجلس کارشناسی معماری خود را از دانشگاه علم صنعت و کارشناسی ارشد برنامه ریزی اقتصاد اش را از دانشگاه علامه طباطبایی اخذ کرد.


محمد رضا باهنر در سال ۱۳۳۱ در شهر کرمان دیده به جهان گشود، ‌ او هفت دوره سابقه نمایندگی مجلس را در کارنامه سیاسی خود دارد و در مجالس دوم، سوم، ‌ چهارم، ‌ پنجم، ‌ هفتم، ‌ هشتم، ‌ نهم حضور داشته است، ‌ با توجه به شرایط کشور در نابه سامانی های حوزه معیشت مردم و بررسی عملکرد دولت و مجلس برای مشخص شدن افق  کشور تصمیم گرفتیم با آقای با هنر به گفت و گو بنشینیم، ‌ ایشان در پاسخ قبول مصاحبه کردند و ما در دفتر جامعه اسلامی مهندسین مهمانشان بودیم.


آنا: ارزیابی شما از مجلس یازدهم و عملکرد آن با توجه به سابقه طولانی که در مجلس داشته اید چیست؟


باهنر: قبل از اینکه وارد کار ارزیابی نماینده‌ها شوم، باید به مقدماتی اشاره کنم، ‌ تصور می‌شود که ما دموکراسی و جمهوریت را که از غرب گرفتیم که این دموکراسی و جمهوریت یکسری لوازمی دارد، اما ما این لوازم را به دلایل مختلف نتوانستیم محقق سازیم به همین دلیل یک جاهایی کار می‌لنگد، حالا اگر بخواهم از بررسی مجلس شروع کنم با توجه به اینکه تجربه چند ده ساله در مجلس دارم به ضرس قاطع به این جمع‌بندی رسیده ام که اصلاً مملکت را با یک مجلس نمی‌شود اداره کرد و تجربه جهانی دموکراسی هم همین نظر را است.


عموماً کشورهای دموکرات دو مجلس دارند. یکی از مجالسشان مثل همین مجلسی است که ما هم داریم و یک مجلس هم مسئول منافع و سیاست‌های ملی کشور می‌شود، ما در مجالس‌مان که خیلی هم فرق نمی‌کند از نظر سیاسی اصلاح‌طلب، اصولگرا یا معتدل باشند، خاستگاه نمایندگان مجلس عموما خاستگاهی منطقه‌ای، قومیتی، صنفی، جنسیتی و ... است در حالی که منافع ملی بعضاً با بعضی از این منافع در تضاد قرار می‌گیرد، اگر بخواهیم در ذهن‌مان اولویت‌بندی کنیم و بگوییم اولویت اول منافع ملی است، بعد منافع منطقه‌ای است، بعد منافع صنفی است، بعد منافع قومیتی است و در آخر هم شاید منافع شخصی یا حزبی باشد، نماینده‌ها به دلیل اینکه درگیر منافع منطقه‌ای، قومیتی، صنفی، جنسیتی و ... هستند، خیلی اوقات منافع ملی را فراموش می‌ کنند، از این سو خیلی از کشورها دو مجلس دارند. یک مجلس منطقه‌ای و یک مجلس ملی، حالا نامش در کشور های مختلف فرق می‌کند، یک جا اسمش مجلس اعیان است، یک جا اسمش مجلس سناست، یک جا هم اسمش مجلس خبرگان یا نخبگان است. از لحاظ ساختاری در قوه مقننه این مشکل(نبود دو مجلس) را داریم.


یک مشکل دیگر هم که به بحث مردم‌سالاری دینی بر می گردد و من بارها و بارها آن را گفته‌ام این است که در غیبت سه الی چهار حزب فراگیر و صاحب موضع و به اصطلاح صاحب رهبری باید بر آینده مردم‌سالاری دینی نگران بود و فکر می‌کنم اصلاً مردم‌سالاری دینی به سرمنزل مقصود نتواند برسد، حالا با این دو ایراد ما اگر بخواهیم هر مجلسی را مثل مجلس کنونی تحلیل کنیم، در می یابیم مشکلش عدم شناخت نمایندگان نسبت به یکدیگر است، من به نمایندگان مجلس یازدهم کاری ندارم، نمایندگان این مجلس  خوب، متدین و إن‌شاءالله کشوردوست و انقلابی هستند اما شما باید این مسئله را در نظر بگیرید روز اولی که مجلس افتتاح می‌شود ۲۹۰ نفر نماینده وارد پارلمان می شوند که ۲۰۰ نفر شان از قبل حتی همدیگر را ندیده‌اند، اصلاً همدیگر را نمی‌شناسند و خدا رحمت کند آقای پرورش را طنزش مربوط به این مسئله بود و می‌گفت این نماینده‌ها وقتی به تهران می‌آیند، برخی‌شان تا اسم خیابان‌های تهران را یاد می‌گیرند دوره‌ نمایندگی شان تمام می‌شود. چه برسد به اینکه بفهمند کجا هستند، چه‌کاره هستند، چه اختیارات و وظایفی دارند.


این مسائل و مشکلات را کشورهای دیگر با احزاب حل می‌کنند، یعنی دو، سه یا چهار حزب مطرح هستند و طی جست‌وجو  هایی که به عمل می آورند افرادی را پیدا می‌کنند، سپس با سبک و سنگین، آن ها را نامزد کرده تا وارد مجلس شوند برای توضیح بهتر مثالی می زنم، یک تیم جراحی که می‌خواهد به اتاق جراحی برود از آن روزی که می‌خواهند جراحی کنند که همدیگر را پیدا نکرده‌اند! بلکه این افراد از زمان دانشجویی با یکدیگر ارتباط دارند و استاد  های مختلفی داشته اند تا با گذرندان دوره های گوناگون بتوانند بیماران را مداوا کنند و موقعی هم که تبدیل به تیم پزشکی می‌شوند و می خواهند جراحی های سبک و سنگین داشته باشند نسبت به یک دیگر شناخت لازم را دارند، بنابراین، می‌فهمند که هر کدام‌ چقدر کارآمدی، علم، تبحر، توانایی و ... دارند، ما اکنون حزب فراگیر نداریم و از لحاظ ساختاری هم که مجلس چهار الی پنج ماه اول معطل شکل گیری کمیسیون‌ها، نُظّار و هیئت رئیسه‌ می‌شود، همچنین یکسری دعوا ها برای حضور در برخی کمیسیون ها به وجود می آید.


زمانی که دو، سه یا چهار حزب کار را مدیریت نمی‌کنند و برخی افراد به صورت اتفاقی انتخاب می شوند، مجلس از لحاظ صنفی و تخصصی تأمین نمی شود، ما در بعضی  انتخابات ها شاهد این هستیم که چهار پزشک به مجلس می‌رود و برخی مواقع دیگر چهل پزشک وارد پارلمانی می شوند، زیرا سهمیه‌بندی لازم وجود ندارد، مثلا می توانیم بگوییم سهمیه کارگران، معلمان، ‌پزشکان و... هر کدام تعداد مشخصی است، ‌ اما در وضعیت فعلی مجلس سهمیه منطقه‌ای و استانی دارد، مثلا می‌گویند فلان حوزه انتخابیه سهمیه اش دو نماینده است که امکان یک خانم، مهندس، دکتر یا استاد دانشگاه وارد مجلس شوند، به طور کلی هیچ مدیریت کلانی برای اینکه مجلس را از نظر صنفی و از نظر تخصصی شکل بگیرد، ‌ وجود ندارد.


اصلاً نمی خواهم وارد تحلیل افراد و اشخاص شوم، فرض کنید ۳۰ پزشک در مجلس داریم که همه‌ آن ها آدم‌های خوب، متدین و با تخصص های بالا در زمینه هایی مانند، جراحی قلب، ارتوپد، آنکلوژی، نورولوژی و ... هستند، ‌ اما  ما که در مجلس ارتوپد، جراح کلیه و جراح قلب نمی‌خواهیم، البته برخی از نمایندگان باید از این مسائل اطلاع کلی و عمومی داشته باشند اما وظیفه اصلی کمیسیون بهداشت و درمان مجلس مدیریت اقتصاد سلامت کشور است، ‌ این ۳۰ نماینده پزشکی که به مجلس رفته‌اند، هر کدام شاید در دانشگاه ۳۰۰ واحد درسی گذرانده‌ باشند و ۱۴، ۱۵ یا ۱۲ سال در دانشگاه‌ها درگیر تحصیل بوده‌اند که شامل دوره عمومی، تخصصی، فوق تخصصی و ... می شود، اما نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که در این ۳۰۰ واحدی که گذرانده‌اند چند واحد اقتصاد یا مدیریت بوده؟ چند واحد حکمرانی مطلوب بوده؟ هیچی! مهندسان و معلمان مجلس هم به همین شکل هستند در این شرایط مجلس به دنبال کارهای روزمره می رود، ۱۴-۱۵ سال در مجمع راجع به سیاست های کلی اقتصاد مقاومتی کار کردیم، پیشنهادهایی نوشتیم که تصویب شد و محضر حضرت آقا تقدیم کردیم، ایشان هم بازبینی کردند و سیاست‌های اقتصاد مقاومتی ابلاغ شد، ‌ حالا این سیاست اقتصاد مقاومتی که ابلاغ شده به چه معناست؟ الان چند نفر در مجلس هستند که دردشان فقط اقتصاد مقاومتی است؟


آنا: البته در بحث سیاست‌های کلی نظام این موضوع مطرح شده است، یعنی هیچ کس به این موضوع اشراف ندارد!


باهنر: الان چند نفر از نمایندگان مجلس اولاً اقتصاد مقاومتی را که ۲۵-۲۶ بند دارد، درست خوانده‌اند؟ دوماً درست برایشان مفهوم شده؟ سوماً، چند نفر هستند که برای اجرای اقتصاد مقاومتی، حاضرند از منافع منطقه‌ای، صنفی، حزبی، جنسیتی‌ عبور کنند و به دنبال یک منفعت ملی بروند؟ خیلی کم پیدا می‌شوند! اصلاً نمایندگان با این شرایط پارلمان نمی‌توانند اینگونه رفتار کنند، زیرا ساختار به‌گونه‌ای ایجاد شده که این اجازه را نمی دهد به طور مثال نمایندگان کرمان که خیلی افراد خوب و با فهم بالا هستندرا فرض کنید، مثلا آقای پورابراهیمی را که الان رئیس کمیسیون اقتصادی هم هست، ایشان منافع ملی را بر اساس تحصیلات و تجربه اش خوب و کاملاً می‌فهمد، اما از یک جایی به بعد منافع کرمان با منافع ملی در تضاد قرار می‌گیرد، این آقا باید چه کار کند؟ اگر برود دنبال منافع ملی دیگر در حوزه انتخابیه نمی‌تواند برود، زیرا با لنگه کفش از او استقبال می‌کنند.


یعنی ساختار و خاستگاه به نحوی است که حتی اگر کسی اراده دنبال کردن منافع ملی را داشته باشد اجازه این کار را ندارد و نمی‌تواند در جهت منافع ملی تصمیم بگیرد، زیرا ستادش، مسئولان و بسیاری از افراد دیگر خطاب به او می‌گویند، بالاخره ما بودیم که تو را به پارلمان فرستادیم و تو نماینده کرمان هستی، نماینده ایران که نیستی! یا فرض کنید آب زاینده‌رود خشک شده است و منافع ملی می‌گوید آبی که از شهر کرد به سمت اصفهان سرازیر می‌شود ۱۵ درصد باید به اصفهان برود ولی مردم اصفهان می‌گویند ۷۰ درصدش باید وارد شهر ما شود! حالا نماینده اصفهان در این شرایط باید چه کار کند؟ او منفعت ملی را می فهمد و می داند که سهم شهر اصفهان از این آب سرازیر شده از شهرکرد یا جای دیگر چقدر است! من اینجا نمی‌خواهم عدد مشخصی را در مورد سهم اصفهان از آب زاینده‌رود بگویم، اما این حرف که اصفهان سهم کم تری نسبت به آن چیزی که مردم این شهر تصور می کنند، دارد را نمی‌شود به مردم اصفهان گفت، همه این مسائل گرفتاری‌ها و پارادوکسی‌هایی را به وجود می‌آورد و امکان ترسیم نقشه راه برای مدیریت کشور را از مجلس می گیرد.


حالا در پاسخ به سوال شما مبنی بر اینکه تحلیلم در مورد عملکرد مجلس چیست؟ باید بگویم با این گرفتاری‌ها و اشکالات، نمایندگان مجلس و مجلس یازدهم عملکرد خوبی داشته اند، آیا برای حل مشکلات مملکت کفایت می‌کند؟ نه! در پاسخ به سؤال شما این دوتا جواب را می‌دهم؛ مجلس در حوزه مأموریت های ملی عملکرد خوبی ندارد اما در حوزه‌ محلی و رسیدگی به مشکلات مردم فعال است و کار می‌کند، مجلس سعی دارد وصله هایی که در گوشه و کنار کشور هستند را به یک دیگر بچسباند، از این جهت بله! عملکر خوبی دارد.


آنا: در بحث دو مجلسی که فرمودید یک انتقادی وجود دارد، برخی می‌گویند مجمع تشخیص مصلحت نظام همین کار را می‌کند و حالت مجلس سنا را دارد؛ آیا واقعاً مجلس سنا اینچنین(مانند مجمع تشخیص مصلحت نظام) است؟


باهنر: کارکرد مجمع چیز دیگری است و الان فقط سلبی کار می‌کند، مجمع تشخیص مصلحت نظام اصلاً اجازه تصویب قانون ندارد، فقط در موارد بسیار استثنایی آن هم با اجازه رهبری می تواند قانونی را تغییر دهد، به طور کلی مجمع تشخیص مصلحت نظام دو کارکرد دارد، یکی نقش این نهاد درمورد ابلاغ سیاست‌های کلی نظام طبق اصل ۱۱۰ قانون اساسی است، زیرا این مسئله جزئی از اختیارات رهبری به حساب می آید، در قانون اساسی در اصل ۱۱۰ آمده که رهبری بعد از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام، سیاست‌های کلی نظام را ابلاغ می‌فرمایند، بنابراین یک وظیفه‌ مجمع مشورت به رهبری در تعیین سیاست‌های کلی نظام است که البته قطعی نیست. یعنی سیاست‌های کلی که ما به مقام معظم رهبری پیشنهاد می‌کنیم، ممکن است دچار تغییر شود و مقام معظم رهبری آنها را اصلاح کنند، بعضی جاها را حذف یا اضافه کنند، ما به عنوان مشاور ایشان عمل می‌کنیم، یک وظیفه دیگر مجمع که باز هم مربوط به مقام رهبری است و در همان اصل ۱۱۰ آمده، نظارت بر اجرای سیاست‌های کلی نظام است، این جزء اختیارات خودِ رهبری است و در ذیل اصل ۱۱۰ آمده که مقام معظم رهبری می‌توانند اختیارات خودشان را به شخص دیگر اعم از شخصیت حقیقی یا حقوقی تفویض کنند، مقام معظم رهبری نظارت بر اجرای سیاست‌های کلی را به هیئت عالی نظارت بر سیاست‌های کلی که آن هم از دل مجمع بیرون آمده تفویض کردند، یعنی افراد این نهاد توسط مجمع انتخاب شده است ولی الان یک شخصیت حقوقی مستقل دارد.


۱۵ نفر از عزیزان که عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند و توسط مجمع انتخاب شده‌اند اکنون اعضای هیئت عالی نظارت بر اجرای سیاست‌های کلی نظام به حساب می آیند شورای نگهبان کارش این است که قانونی که تصویب می‌شود با شرع و قانون اساسی مغایر نباشد، اما سیاست‌های کلی را چه کسی باید نظارت کند؟ هیئت عالی نظارت بر سیاست های کلی.


به فرض یکی از سیاست های حضرت آقا که در اقتصاد مقاومتی به آن اشاره کرده اند این باشد که هزینه‌های کشور نباید افزوده شود و در مقابل اما مجلس  هزینه‌های کشور را تا دو برابر افزایش بدهد، در این شرایط باید چکار کرد؟ در اینجا مجمع تشخیص مصلحت نظام، آن هم هیئت عالی نظارتش اگر جایی مصوبات مجلس با سیاست‌های کلی مغایرت داشته باشد نسبت به آن ایراد می‌گیرد.


اما اینکه شما فرمودید مجمع و مجلس با یک دیگر نظام پارلمانی دو مجلسی را تشکیل می دهند! خیر، زیرا کشور هایی که دو مجلسی هستند هر دو مجلس خودشان قانون تصویب می‌کنند و بعضی از قوانین هم هست که باید به تصویب مشترک دو مجلس برسد، مثلاً در آمریکا یک مجلس فدرال و یک مجلس سنا دارند، بعد مجموع آن دوتا می‌شود کنگره که بعضی از مصوبات نیاز به تصویب کنگره دارد، یا مثلاً در انگلیس مجلس لردها و مجلس عوام را داریم. هر جایی مجالس یک اسمی دارند. مجمع تشخیص مصلحت نظام اکنون آنگونه نیست که بعضی‌ها فکر یا تحلیل می‌کنند. مجمع تشخیص مصلحت نظام علاوه بر دو وظیفه مذکور وظیفه سومی هم دارد که اختلاف بین شورای  نگهبان و مجلس را فصل‌الخطاب می کند، ‌ برخی مواقع مجلس یک مصوبه‌ای دارد و در مقابل شورای نگهبان می‌گوید این مخالف قانون اساسی یا عناوین اولیه شرع است، سپس مجلس به دلیل مصالحی که تشخیص می‌دهد بر مصوبه خود اصرار می‌کند که به دنبال آن طرح یا لایحه مصوب وارد مجمع میشود و مجمع دو کار می‌کند یا نظر شورای نگهبان را مُحَکّم می‌کند یا نظر مجلس را مُحَکّم می‌کند، فقط اینجا یک حاشیه‌ای وجود دارد، اگر در موضوع خاصی مجمع می‌خواست یک ماده‌ای را تصویب کند ضرورت داشت که همراه آن یک ماده دیگر هم اصلاح شود، مجمع می‌تواند آن را اصلاح یا ماده جدیدی را تصویب کند، اما باید در راستا با قانون مجلس ضرورت داشته باشد، این فقط یک وظیفه است والّا مجمع اصلاً اختیار قانون گذاری ندارد، البته برخی مسائل دیگر هم در حوزه اختیارات مجمع وجود دارند، مثلاً مقام معظم رهبری اگر یک رفع معضلی را به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع دهند، آنجا مجمع می‌تواند تصمیم گیری کند، ولی این اتفاقات خیلی کم تا کنون رخ داده است، شاید به اندازه دو_سه مورد بیشتر نیست که مقام معظم رهبری چیزی را به عنوان معضل به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع داده باشند.


آنا: قابل بیان است؟


- بله. ولی الان خیلی حضور ذهن ندارم. مثلاً قانون مبارزه با قاچاق ارز یا ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز یکسری مسائل داشت که اینجوری بود.


آنا: در رابطه با فراگیر نبودن احزاب، گفتید ما لوازم دموکراسی که از غرب گرفتیم را نتوانستیم پیاده کنیم، این به نوع نظام سیاسی ما برمی‌گردد یا به ضعف شخصیت‌ها و احزاب سیاسی که تا کنون نتوانستیم احزاب سیاسی با یک رهبری واحد ایجاد کنند؟ سال ۹۷ در رابطه با همین مبحث دو مجلسی در یکی از رسانه ها مباحثی را مطرح می‌کردید، آن موقع می‌گفتید دارم آرام آرام به این نتیجه می‌رسم که ما حتماً نیاز به یک نظام پارلمانی دو مجلسی داریم و مباحثی از این دست را مطرح می کردید، آن موقع این بحث شما را نزد اساتید حقوق اساسی مطرح کردم در مقابل آن اساتید مطرح می‌کردند که نوع نظام سیاسی ما اجازه و استعداد به فراگیر شدن احزاب را نمی‌دهد؟


باهنر: سؤال بجایی پرسیدید. الان اگر از وزارت کشور در مورد آمار احزاب سؤال کنیم متوجه می شویم نزدیک به ۱۵۰ حزب تا از وزارت کشور مجوز گرفته‌اند و شرایطش را هم داشته‌اند، ‌ مثلا یکی از شرایط این است که باید در ۳۰ درصد استان‌ها دفتر داشته باشند که حداقل ۳۰۰ نفر عضو هم داشته باشند، از این ۱۵۰ حزب خوداظهاری صورت گرفت که تا اصلاح‌طلب، اصولگرا یا معتدل بودنشان مشخص شود در نتیجه این خود اظهاری سه گروه احزاب به سه گروه تقسیم شدند، حالا فرض می‌کنیم این سه‌ گروه هر کدام ۵۰ را شامل شوند، اما وقتی این ۱۵۰ حزب را در نظر می گیرید، می بینید هر انتخاباتی که پیش می‌آید هیچ موفقیتی ندارند.


در ایران جبهه و ائتلاف داریم، اما این ائتلاف‌ها ژله‌ای هستند، مثلاً اصولگراها در دو دوره های قبل ائتلاف هایی با نام های «جمنا»، «شورای ائتلاف»، «شورای وحدت»، و در گذشته های دور «جبهه پیروان خط امام و رهبری» داشتند که همگی ژله‌ای بودند به این معنی که ثبات لازم را ندارند و اتفاقاً این مسئله ما سیاسیون و احزاب را گرفتار می‌کند، ‌ قبلاً گفته‌ام و باز هم تکرار می‌کنم ما به هر انتخاباتی نزدیک می‌شویم یک ظرفیت بالایی از انرژی‌مان باید صرف وحدت بین خودمان شود، یعنی به جای اینکه برویم با رقیب رقابت کنیم باید خودمان دورهمدیگر بنشینیم و با هم وحدت کنیم! اما نکته حائز اهمیت ژله ای بودن وحدت ها است، برخی مواقع دوتا حزب می‌آیند و در مقابل چهار حزب دیگر نمی‌آیند، برخی مواقع دیگر شاهد هستید که از جریانی به نام اصولگرایی سه‌تا جبهه ایجاد می شود. بنابراین یک تشکل ثابت مانای حزبی وجود ندارد.


اینکه احزاب چرا جان و شکل نمی‌گیرند؟ یکسری علت‌های متنوع دارد، در قانون اساسی که اصلش را حضور ذهن ندارم اما می دانم این موضوع اصل دارد مطرح شده است که تمام آحاد ملت می‌توانند عضو حزب باشند، فعالیت حزبی کنند و هیچ فردی را هم نمی‌شود موظف کرد که حتماً باید حزبی شود! این یعنی حزبی بودن یک اختیار برای شهروندان و یک حق اساسی است که بر مبنای آن می‌توانند عضو تشکٌل خاصی شوند یا نشوند، هیچ کس هم نمی تواند مجبورشان کند، اما حزب و فعالان سیاسی در ایران یک رابطه دو طرفه ندارند. یعنی چه؟ من بازهم یک مثال عادی بزنم تا مخاطبان بهتر متوجه شوند، مثلاً کرمان ما دو نماینده می‌خواهد و از دو سال مانده به انتخابات ۲۰ نفر به من برای نامزد شدن در انتخابات مجلس مراجعه می کنند، من هم می‌گوییم خب خیلی خوب است، نامزد شوید، سپس در حزب بررسی، تعامل، صحبت و آزمون های مختلف را درمورد آنها می گیریم تا ببینیم کدام یک مواضع‌شان به ما نزدیک تر است و کدام یک مواضعشان به ما نزدیک نیست. فرض کنید از این ۲۰ نفر، ۱۰ نفر را می‌بینیم که مواضع‌شان با مواضع ما مشکل ندارد، ‌ بعد شروع می‌کنیم در منطقه نظر سنجی کردن و نهایتاً از میان این ۲۰ نفر دو ماه مانده به انتخابات دو نفرشان را انتخاب می‌کنیم و  می‌گوییم این دو نفر کاندیدای جامعه اسلامی مهندسین هستند و ما از آنها حمایت می‌کنیم، حالا این دو نفر که از آنها حمایت می‌کنیم، می‌گویند بَه بَه! جامعه اسلامی مهندسین چقدر خوب است و باهنر هم چقدر آدم بزرگواری است که از ما حمایت می‌کند! اما آن ۱۸ نفری که از آنها حمایت نمی‌کنیم دیگر تحت امر ما نیستند و نمی توانیم از آن ها خواهش کنیم کناره گیری کنند، این ۱۸ نفر نه تنها از انتخابات کنای نمی روند، بلکه می‌گویند اصلاً باهنر را سننه! باهنر چه‌کاره است!؟ جامعه اسلامی مهندسین چه‌کاره است!؟ جبهه پیروان خط امام و رهبری چه کاره‌اند!؟ یعنی منافع حزب را یک طرفه می‌خواهند. منافعش را می‌خواهند ولی هزینه‌های عضویت در حزب را حاضر نیستند بپردازند.


شما بعضی وقت‌ها همین خبرهای بیرون را که ملاحظه می‌کنید، مثلاً در خود آمریکا «شیطان بزرگ» می‌بینید از دو سال مانده به انتخابات دو حزب گردن کلفت دارند که ۱۰ نفرشان در حزب دموکرات و ۱۰ نفر هم در حزب جمهوری‌خواه هستند که می‌خواهند برای انتخابات نامزد شوند که ابتدا در همان درون حزب شروع می‌کنند رقابت کردند و تا روز آخر این ۱۰ نفر می‌شوند یک نفر که آن ۹ نفری هم که به طور مثال در حزب دموکرات عقب می‌مانند دیگر نامزد نمی‌شوند و از حزب تبعیت می کنند.


آنا: فرهنگ حزبی‌شان قوی است؟


باهنر: نه! فرهنگ که هیچی! اصلاً مقرره هم دارند. کسی که عضو حزب است نمی‌تواند روز آخر بگوید، من اینجا کاری به حزب ندارم و می‌خواهم نامزد شوم، ‌زیرا مقررات خاص خودشان را دارند. البته اگر کسی هم بخواهد کاندیدا شود بازداشتش نمی‌کنند ولی از حزب اخراجش می شود.


آنا: احزاب در آمریکا چیزی به نام میثاق نامه دارند؟


باهنر: من یادم است دوره قبلی انتخابات آمریکا، همان دوره‌ای که ترامپ به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، در حزب دموکرات شروع به رقابت کردند که در نهایت خانم کلینتون و آقای ساندرز به هم رسیدند و خانم کلینتون در همان رأی‌گیری‌های حزبی از ساندرز جلو افتاد. من چون آن برهه شرایط آمریکا را تحلیل می‌کردم، دیدم ساندرز حدود یک هفته‌ای کُپ کرده بود و هیچی نمی‌گفت، مثل اینکه به او برخورده بود که چرا به جای کلینتون از حزب دموکرات انتخاب نشده است، اما بعد از یک هفته آمد و از خانم کلینتون دفاع و حمایت کرد، این مسئله به مقررات حزبی بر می گردد.


نمی‌شود در مملکت‌ما موقع انتخابات که می‌شود ماشاءالله، اگر آزاد باشد، ۵۰۰ نفر ثبت‌نام می‌کنندو از این ۵۰۰ نفر روز آخر ۱۰ نفر می‌مانند که باید با هم رقابت کنند، بعضی رقبا هم جالب است که مال یک حزب هستند، البته شورای نگهبان برخی ها را پایین و بالا می‌کند که این بحث دیگر است و الان نمی شود به آن پرداخت.


اما من در موضوع قبلی برای اینکه دقیق گفته باشم حرفم را اصلاح می کنم در آمریکا فقط دو حزب نیست ولی فقط از آن دو حزب(دموکرات ها و جمهوری خواهان) فراگیر هستند، بقیه نمی‌توانند در حد ریاست جمهوری خودشان را بالا بکشند، مثلا ممکن است برای انتخاب فرماندار کالیفرنیا یک حزب سومی برنده شود ولی در کل آمریکا دو حزب وجود دارد که برای ریاست جمهوری کنشگری می کنند.


این که در کشور ما برخی می‌گویند اصلاً نظام حزبی با نظام ولایت فقیه نمی‌خواند، یک بحث تئوریک است در حالی که من اصلاً آن را قبول ندارم، اساتید محترمی که می‌گویید قبول نداشتند نظام حزبی با نظام ما هم خوانی دارد تصور می کنند در کشورهای دموکراتیک احزاب اختیار تام دارند در صورتی که هیچ حزبی در هیچ جای دنیا اختیار تام ندارد، مگر در کشورهای تک‌حزبی و کمونیستی که من با آنها کار ندارم، موضوع بحث من کشورهای دموکرات، لیبرال دموکرات یا سوسیال دموکرات است، در تمام کشورهای دموکراتیک جایی بالاتر از احزاب وجود دارد که سیاست‌های ثابت و کلی حاکم بر کشور را تعیین می‌کنند، بر این اساس احزاب باید در چارچوب آن سیاست ها کار کنند و اصلاً حق ندارند از آن چارچوب بیرون بیایند، مثال خیلی روشن بزنم، مثلاً آمریکا یکی از سیاست‌های ثابت‌اش حمایت از رژیم صهیونیستی است؛ جمهوری‌خواه یا دموکرات هر کدام به قدرت برسند باید از رژیم صهیونیستی حمایت کنند. اصلاً کسی نمی‌تواند در ایالات متحده بگوید از رژیم صیهونیستی و صهیونیست ها حمایت نمی‌کنم، «کله‌اش» را می‌کنند، یا مثلاً فرض کنید در آمریکا یک فرد برود کاندیدا شود، بعد بگویند موضع تو چیست؟ بگوید من کمونیستم! ممکن است صلاحیت‌اش را رد نکنند ولی آنچنان تحت فشار قرارش می دهند و پرونده مالیاتی از خانواده اش پیدا می کنند تا تمام دارایی های خودش و خانواده‌اش مصادره شود و بعد هم می‌رود پی کارش! آمریکایی ها شوخی با کسی ندارند، یک مثال روشن دیگر بزنم. مثلاً در میان کشورهای اروپایی با سابقه‌ترین کشور دموکرات فرانسه است، از زمان انقلاب کبیر فرانسه تا کنون قانون اساسی فرانسه یک اصل دارد که درس حضور ذهن ندارم اصل چهارم است یا پنجم، این اصل می‌گوید نظام حاکم بر فرانسه یک نظام لائیک است. خب این مسئله اشکالی ندارد. هر کشوری یک نظامی سیاسی خاص خود را دارد. یک کشور نظام لیبرال دموکرات دارد، یک کشور نظام اسلامی دارد، یک کشور نظام سوسیال دموکرات دارد، فرانسه می‌گوید نظام حاکم در فرانسه لائیک است که اشکال هم ندارد، اما جمله بعدی که این اصل مطرح می کند خیلی مهم است می‌گوید؛ این اصل قانون اساسی (لائیک بودن نظام فرانسه) با هیچ روش دموکراتیکی قابل تغییر نیست.


یعنی اگر ۹۰ درصد مردم فرانسه هم خواستار تغییر این اصل باشند نمی توانند آن را تغییر دهند، زیرا با روش دموکراتیک قابل تغییر نیست. اما چگونه قابل تغییر است؟ با انقلاب، یعنی اگر بخواهید ان را تغییر دهید باید انقلاب کنید، بنابراین در اصول حاکم بر همه کشورها یکسری اصول تغییرناپذیر وجود دارد و احزاب قادر به تغییر آن نیستند، بر این اساس در ایران هم بحثی که ما داریم محدوده اختیارات مطلقه ولایت فقیه است که من خیلی وارد آن نمی‌شویم، من از فردای انقلاب  در جریان اوضاع و احوال سیاسی کشور بوده‌ام و حضرت امام(ره) یا حضرت آقا خیلی کم اتفاق افتاده است که از اختیارات مطلقه ولی فقیه استفاده کرده باشد، این بزرگواران در موارد نادری از این‌ اختیار استفاده کرده اند. عموماً اختیارات‌شان همان اختیارات مطروحه در قانون اساسی است، مثلا قانون اساسی می‌گوید؛ سیاست‌های کلی نظام را رهبری تعیین می‌کند و همه ارکان نظام موظف به تبعیت از این سیاست‌های کلی هستند، خب احزاب هم جزء همان‌ها هستند، بنابر این اشتباه برخی که می‌گویند نظام حزبی با نظام ولایت فقیه نمی‌خواند! این است که تصور می‌کنند احزاب در دنیا اختیار علی‌الاطلاق دارند که این اشتباه بزرگی است.


دوستان اصلاح‌طلب ما زمانی که در مجلس ششم رأی اکثریت آوردند، ‌ اشتباهاتی داشتند، زیرا تصور می کردند با رأی اکثریت می‌توانند در مقابل نظام بایستند و می گفتند سپاه را منحل‌ کرده و ارتش را تغییر می دهیم، همچنین درمورد شورای نگهبان فلان تصمیم را می گیریم، کوی دانشگاه تهران را در سال ۷۸ یادتان است؟ اصلاح طلبان تصورشان این بود که حالا چون رأی‌شان بالا رفته می‌توانند زیر میز حکومت بزنند! معلوم است که نمی‌شود. هیچ حکومتی در دنیا وجود ندارد که اجازه دهد با روش دموکراتیک حکومت را عوض کنند. بله دولت مجلس و شوراها عوض می‌شوند ولی نظام حاکم بر کشور که عوض نمی‌شود.


آنا: درمورد نقدهایی که به خانه احزاب می‌شود بگویید، آیا خانه احزاب منفعل شده است؟


باهنر: اینکه گفتید احزاب چرا جان نمی‌گیرند، یک دلیل‌اش را گفتم. یک دلیل از نظر تئوریک است، یعنی یک عده معتقدند که در نظام ولایت فقیه اصلاً حزب نمی‌تواند فعالیت کند، اما دومین دلیل عدم قدرتمندی احزاب این است که خود احزاب و بسیاری از سیاسیون کشور حاضر نیستند الزامات تحزب را بپذیرند. منافع حزب را می‌خواهند ولی از دستورات حزب حاضر نیستند تبعیت کنند.


آنا: یعنی فرهنگ کار حزبی ندارند؟


باهنر: بله، به طور مثال ممکن است یک پزشک فوق تخصص، مهندس خیلی محبوب، دکتر فیزیک هسته‌ای و ... وارد مجلس شوند که هر کدام از این افراد یک تخصص دارند اما در مجلس باید در مورد همه مسائل اظهارنظر کنند، بنابراین نماینده حتماً یک پشتوانه فکری نیاز دارد که این پشتوانه فکری باید حزب او باشد، والّا یک نماینده که به مجلس می‌رود مگر در چند رشته تخصص دارد؟ جالب است بدانید مجلس جدید که سر کار می آیند به طور مثال در کمیسیون بودجه مجلس که ۲۵-۲۶ نفر عضو دارد، از این تعداد، چهار نفرش از دوره قبل بوده اند و ۲۱ نفر عضو جدید هستند، این ۲۱ نفر هم با یک امید و آرزوهایی به کمیسیون بودجه رفته‌اند تا شهرشان را آباد کنند و جاده روستای‌شان را آسفالت کنند، این افراد با این انگیزه ها باید بودجه ۱۴۰۱ را تصویب کنند، بودجه‌ ۱۴۰۱ که هزاران مشکل ملی در آن باید مورد توجه قرار بگیرد؛ درآمدهای مالیاتی‌اش به نحوی ایراد دارد، درآمد نفتی‌اش با مشکلات خاص خود مواجه است، معیشت مردم هم که مشخص است‌ و ... این بندگان خدا که به کمیسیون بودجه رفته‌اند، باز هم تکرار می‌کنم خدایی نکرده نمی‌خواهم توهین کنم، بسیار آدم‌های خوبی هستند، تخصص‌های بالا دارند، استاد دانشگاه هستند، بین مردم محبوبیت دارند و انتخاب شده‌اند اما برای اینکه از «ب بسم‌الله» بخواهند با ردیف‌های بودجه آشنا شوند ۲۰ سال طول می‌کشد! در اینجا حزب می تواند پشتبانی و لژستیک نماینده در مجلس شود از طرف دیگر نماینده هم در پارلمان مواضع حزب را دنبال می‌کند، اکنون ۷۰-۸۰ درصد ذکر و فکر نماینده‌ها در مجلس حوزه انتخابیه است.


بعضی مواقع ما در مجلس موبایل‌ها و تلفن‌های نمایندگان را می گرفتیم و یا آنتن آن را قطع می کردیم که یک دلیل بسیار مهم داشت و در مجلس مطرح می‌شد، ۳۰ درصد از نماینده‌ها گوشی های تلفن همراهشان به گوش‌شان است، البته نه اینکه با زن و بچه‌شان احوالپرسی کنند، بلکه بعضاً خبر می‌رسد در حوزه انتخابیه خدایی نکرده یک اتوبوس تصادف کرده، ۱۰ مریض بدحال دارد که می‌خواهند بروند بیمارستان بستری شوند و بیمارستان هم آن ها نمی‌پذیرد؛ حالا این نماینده تلفن به وزیر بهداشت می‌زند، به رئیس دانشگاه می‌زند که آقا باید بیماران بد حال را در بیمارستان پذیرش کنید و مورد مداوا قرار دهید! در واقع این نماینده همه‌اش کار هایی که انجام می دهد کار خیر است ولی مشکل در جایی است که از یک کار بزرگ‌تر باز می‌ماند برای اینکه یک کار کوچک را انجام دهد. نماینده می تواند در مجلس طرفدار مواضع حزب باشد و حزب هم در حوزه انتخابیه طرفدار نماینده است، یعنی یک تعامل برگزار می‌شود و مسائل حل خواهد شد، اینکه من مبحث انتخابات حزبی و دو مجلسی را مطرح کردم، ‌ لازمه و مقدمه اش اصلاح قانون اساسی است. معتقدم اگر یک زمانی فرصت و موقعیتی باشد باید قانون اساسی در این موارد اصلاح شود.


آنا: خانه احزاب را چطور ارزیابی می کنید؟


باهنر: خانه احزاب هم به دلیل که احزاب قدرتمندی نداریم خیلی نمی تواند نقش آفرینی کند. من خودم بالاخره ۴۰ سال است که به صورت حزبی کار می‌کنم، حزب جمهوری اسلامی در زمان مرحوم شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی و دبیر کلی حضرت آقا کنگره‌ای در سال های ۶۳-۶۲ برگزار کرد که حدود ۴_۵ هزار نفر جمع شدند و انتخاباتی برگزار شد، ۳۰ نفرشان عضو شورای مجلس حزب جمهوری اسلامی شدند. بد نیست از برخی این افراد مانند شهید بهشتی، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، آقای هاشمی، آقای عسگراولادی، آقای طبسی، آقای امانی، آقای مهندس موسوی، آقای مسیح مهاجری، آقای بادامچیان و ... نام برد، من هم در بین آنها حضور داشتم و عضو شورای مرکزی جمهوری اسلامی بودیم، خب من از آن موقع حزبی بودیم و دستخط خود حضرت آقا به عنوان دبیرکل خطاب به خودم را دارم که بنده را مسئول تشکیلات تهران کردند، من از آن موقع تا الان حزبی بودم، اما الان حزب‌ها نفوذی بین مردم ندارند، مگر اینکه ۱۰ حزب با هم یکی شوند و یک شورای ائتلافی راه بیندازند و هیاهویی ایجاد کنند تا بتوانند یک جایی در انتخاباتی موفق شوند.


آنا: به نظر شما بحث شفافیت آرا جواب می‌دهد؟


باهنر: آن که اصلاً یک بحث دیگر است! هیچ ربطی به این موضوع ندارد.


آنا: تاثیر شفافیت آرا درباره تصمیم گیری های استانی و ملی نمایندگان مد نظرم است!


باهنر: شفافیت آرا چه ربطی به این دارد؟


آنا: در تعارض نیست؟ شاید نماینده یک تصمیمی بگیرد که با وجود شفافیت آرا نتواند در حوزه انتخابیه با استقبال مناسب مردم روبه‌رو شود؟


باهنر: من کلاً با شفافیت آرا با آن تعریفی که آقایان مجلسی و ... دارند مخالفم.


آنا: متنی از شما درمورد شفافیت آرا می‌خواندم که فرمودید این طرح یک ایراد فنی دارد؛ زیرا نماینده‌ای که می‌خواهد رأی بدهد باید رأی را دلی بدهد، وقتی که فرآیند رأی گیری شفاف شود به خاطر نظر دیگران ممکن است که دیگر دلی رأی ندهد این درحالی است که بسیاری از کشورهای دنیا در بحث شفافیت آرا که از قانون «Whistle-Blower» ایالات متحده اقتباس شده است، شرایط و ساختاری ایجاد کرده اند که همواره یک خروجی مثبت و مد نظر آن نظام سیاسی حاکم از عملکرد نمایندگان بیرون می آید، مثلاً اگر یک فردی که خیلی با سیاست‌های نظام زاویه داشته باشد و اهدافش با اهداف نظام متفاوت باشد بیاید در آن ساختار قرار بگیرد نمی‌تواند خلاف آن مسیر مد نظر نظام حرکت کند، این مزیت مثبت را شما چگونه می‌بینید؟


باهنر: این مورد، مورد طبیعی نبوده و استثنا است در قانون اساسی و آئین‌نامه داخلی مجلس مبحثی وجود دارد که بر اساس آن ۲۵ نفر از نمایندگان می توانند درخواست رأی گیری علنی را بدهند اما این رأی گیری علنی باید به اظهار نظر کلیه نمایندگان برسد و مورد تأییدشان قرار گیرد تا فرآیند رأی گیری به صورت علنی برگزار شود در غیر این صورت رأی گیری مخفی باقی می‌ماند، به طور کلی رأی مخفی فلسفه بزرگی در دنیا دارد، چرا اصلاً می‌گویند رأی مردم در انتخابات باید مخفی باشد؟ معتقدم با مخفی بودن رأی گیری نماینده آزادی بیشتری دارد تا اینکه رأی گیری به صورت شفاف باشد، وقتی فرآیند رأی گیری شفاف باشد، ‌ اطرافیان نماینده و کسانی که به منافع ملی فکر نمی‌کنند و به منافع خانه، محله، کسب و کار و ... توجه دارند با اولین رأی نماینده در جهت منافع ملی و در تضاد با منافع محلی دلخور می شوند، بسیاری از اطرافیان یک نماینده این افراد هستند در واقع نمی‌توانیم از مردم توقع داشته باشیم که به منافع شخصی خود توجه نداشته باشند و فقط به منافع ملی فکر کنند، اصلاً این توقع، توقع بی‌خودی است، زیرا هر کسی در زندگی‌اش منافعی دارد که ممکن است با منافع برادرش در تضاد باشد، حتی منافتع زن و شوهر هم ممکن است در تضاد با یکدیگر باشند.


خیلی شفاف بگویم؛ اگر فرآیند رأی گیری در مجلس شفاف شود، نماینده شب که به خانه می رود باید از زنش شروع به پاسخگویی کند تا به حوزه انتخابیه، فرماندار، امام جمعه و افراد ستاد انتخاباتی برسد، مثلاً اگر رأی گیری درمورد سهم آب اصفهان از زاینده رود گرفته شود در صورت علنی بودن رأی نماینده باید طبق خواسته مردم اصفهان رأی بدهد، نه رأیی که به درد منافع ملی می‌خورد، اما در صورت مخفی بودن رأی کاملاً حریت در فرآیند رأی گیری حفظ می‌شود، اما منکر این نمی شوم که یک نماینده به خاطر منفعت شخصی خودش نظرات خطا هم بدهد این یک بحث دیگر است، معتقدم اصولاً مخفی بودن رأی، حریّت رأی را بالا می‌برد، نماینده وقتی می‌خواهد رأی دهد باید بین خودش، خدایش و  وجدانش تصمیم بگیرد، البته به صورتی موردی هم نمایندگانی هستند که وجدانشان آنقدر آلوده است که تمام آرایشان بر علیه منافع ملی و به نفع خودشان باشد، آدم نخاله همه جا وجود دارد.


در صورت شفافیت آرای نمایندگان بسیاری از آرا دستکاری می‌شود، یعنی آن نماینده دیگر رأی دلش را با طیب خاطر نمی‌تواند بدهد، هنگام رأی گیری ۱۰ فلش سراغ ذهنش می‌آید، این را چه کار کنم؟ آن را چه کار کنم؟ بعد یک معدل می‌گیرد، حالا در مجموع باید رأی مثبت بدهم یا ندهم!؟ همین امروز هم دیدم آقای پناهیان فرموده بودند که آقا! چرا این شفافیت را چرا معطل می‌کنید؟


آنا: یعنی اطرافیان نمایندگان از مجلس یازدهم مطالبه می‌کنند!


باهنر: من یک دفعه گفتم که حاضرم به صورت علناً با هر کسی که طرفدار شفافیت آرای نمایندگان است، مناظره رو در رو رسانه‌ای داشته باشم و رسانه ملی باید این کار را کند، من حاضرم، هر کس که می‌خواهد بیاید و روبه روی من بنشیند.


آنا: FATF چه شد؟


- FATF الان مسکوت است. یعنی در دوره‌ای که به مجمع آمده بود، چون یک سال گذشت و مجمع درباره آن تصمیم نگرفت، نظر شورای نگهبان ملاک قرار گرفت. سپس رئیس جمهور قبل جناب دکتر روحانی نامه‌ای نوشتند به محضر حضرت آقا که علی‌رغم اینکه یک سال گذشته، اجازه دهند که مجمع اجازه داشته باشد که بررسی این موضوع را ادامه دهد، آقای دکتر روحانی دفاع می‌کردند از اینکه FATF پذیرفته شود، یعنی مجمع آن را بپذیرد، حضرت آقا هم نامه را به مجمع ارجاع دادند آن اذن را دادند که مجمع می تواند بررسی کند، اما اینکه ایشان به مجمع تشخیص مصلحت نظام توصیه ای کرده باشند که FATF تصویب بشود یا نشود، اصلاً چنین چیزی نبود، ما تا کنون در مجمع بررسی اولیه ای داشته ایم، فکر می‌کنم که شاید به صورت غیراعلامی، منتظر نظریه دولت هستیم، دولت باید بررسی کرده و نظر خود را به مجمع اعلام دارد و ما هم استدلال‌های دولت آقای رئیسی را بشنویم تا به این نتیجه برسیم که آیا پیوستن به FATF را برای منافع ملی مثبت است، ‌یا منفی؟ زیرا تصمیم گیری درمورد FATF، تصمیم گیری بین بد و خوب نیست. بلکه تصمیم گیری بین بد و بدتر است، نمی‌خواهم بگویم اگر مواضع دولت چیز خاصی باشد حتماً مجمع را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد، مواضع علت مطلقه نیست ولی بی‌تأثیر هم نیست، حتماً تأثیر دارد که دولت آقای رئیسی به چه جمع‌بندی برسد و ما ببینیم FATF  باشد یا نباشد.


آنا: شما به آقای لاریجانی نزدیک بودید؛ در مورد اختلافات و نامه‌نگاری‌های مجازی بین لاریجانی و شورای نگهبان توضیح دهید؛ لاریجانی ابتدا گفت فعلاً نظری نمی‌دهم و نظر شورا متاع است، بعد به یک جمع‌بندی رسید که جواب شورا را باید بدهد، او که خودش سال‌ها رئیس مجلس بود و به ساختار نظام انتخاباتی آشنا بوده است!


باهنر: این موضوع را از خود ایشان می‌توانید سؤال کنید. در بحث ارتباطات با ایشان هم نه اینکه مشکلی با آقای لاریجانی داشته باشم ولی به آن شکل هم نیست که مرتب همدیگر را ببینیم. برخی اوقات ممکن است در مجمع تشخیص مصلحت نظام همدیگر را ببینیم. بعد از انتخابات ریاست جمهوری به صورت انفرادی ظرف این هفت-هشت ماهی که از جریان انتخابات گذشته فکر می‌کنم دو بار ایشان را دیده باشم و گپ زدیم، این‌جوری نیست که هر روز با همدیگر چلوکباب بخوریم، در رابطه با مسئله انتخابات و بررسی صلاحیت و ... باید بگویم ما در قانون انتخابات مسئله ای داریم مبنی بر اینکه اگر صلاحیت فردی مورد تأیید شورای نگهبان قرار نگرفت و آن فرد درخواست علت عدم صلاحیت یا رد کرد، شورای نگهبان موظف است دلایل را رسماً به او بگوید که ما به این دلایل تو را رد صلاحیت کردیم، شورا دلایل را آخر به خودش داد، خودش هم چون دلایل بر علیه خودش است می‌تواند آن ها را منتشر کند، و این می‌شود جزء‌ اختیارات آن فرد، آقای لاریجانی از شورای نگهبان درخواست کردند که شما دلایل رفع صلاحیت من را بدهید. شورای محترم نگهبان دلایل را نوشت و به او داد اما یک مهر محرمانه روی آن زد.


یک قانون دیگر داریم که اگر سند رسمی محرمانه منتشر شد، کسی حق افشای آن را ندارد و آقای لاریجانی بین این دو قانون گیر کرد. یعنی از یک طرف قانون انتخابات اجازه می‌دهد که صاحب حق (کسی که مورد تایید شورا قرار نگرفته است و شورا دلایل را به او گفته است) می‌تواند دلایل را منتشر کند، ‌ از طرفی دیگر با آن قانون عمومی در تضاد قرار گرفت، ‌ آقای لاریجانی هم رعایت کردند، ایشان جوابیه ای برای شورای نگهبان و کسانی که نامه را آن نامه را دیده بودند آماده و ارسال کردند که بعد از مدتی در فضای مجازی درز پیدا کرد، درمورد رسانه ای شدن نامه من با یک واسطه از آقای لاریجانی که سؤال کردم و ایشان در جواب گفت من با انتشار هر دو نامه مخالف بودم و راضی نبودم و الان هم نیستم ولی خب این مسائل در عرصه سیاست وجود دارد مثل صحبت‌های آقای ظریف که از جای دیگر سر درآورد، تا جایی که من اطلاع دارم ایشان هم راضی به انتشار نبود.


**مورد توجه قرار گیرد**این روزها اصولاً فکر می‌کنم در روایت هم داریم که می‌گویند حرف «نگو!» از دو نفر بیشتر که پخش شود، دیگر خلاصه از دست می‌رود دیگر!


همان موقع هم بحث‌ها زیاد بود و پیرو صحبت‌هایی که مقام معظم رهبری فرمودند مبنی بر اینکه به بعضی‌ها ظلم شده است و باید به نوعی جبران شود، ‌ خیلی‌ از طرفداران آقای لاریجانی تحلیل‌شان این بود که مقصود از صحبت های حضرت آقا، آقای لاریجانی است، ‌ اما ما وارد این بحث‌ها نمی‌شویم.


آنا: در رابطه با عملکرد دولت آقای رئیسی با توجه به اینکه مدت زمان کوتاهی از دولت می‌گذرد و اینکه هنوز آوار خرابی‌های دولت قبل پا برجاست، عملکرد ایشان را چطور می‌بینید و تیمی که به عنوان تیم اقتصادی و اعضای کابینه‌شان انتخاب کردند می‌توانند از پس وعده‌های دولت بربیایند یا نه؟


باهنر: در این زمینه اگر بخواهم بشمارم که دولت فعلی چندتا کار بسیار مثبت، خوب و مؤثر انجام داده است که دولت قبلی حالا یا اراده نداشت یا نمی خواست یا نتوانست انجام دهد، ‌ قابل شمارش نیست، شاید ملموس‌ترین کار دولت سیزدهم همین بحث مقابله با کرونا و واردات واکسن بود، البته همه این مسائل پارامترهایی دارد که باید به آنها دقت کنیم، ‌ کرونا بالاخره روز اولی که آمد ناشناخته بود و خیلی‌ها از بردن نامش واهمه داشتند و خیلی‌ها می‌ترسیدند به آن نزدیک شوند و ما خیلی از عزیزان‌مان و عزیزان انقلاب و کشور را به دلیل کرونا از دست دادیم، ‌ اما هر چه از مدت زمان وجود کرونا بیشتر گذشت، این ویروس اهلی‌تر شد و دانشمندان نسبت سیستم بدن ما در مقابل آن شناخت پیدا کردند، اما کار دولت هم تحول بزرگی بود، ‌ در دولت قبل کشتار روزانه به ۲۰۰، ۳۰۰ و بعضاً به ۴۰۰ نفر می رسید، گاهی تعداد مبتلایان و مرگ و میر پایین می‌آمد و گاهی هم بالا می‌رفت، ‌ اما اکنون بحمدلله ربّ العالمین اگر خودمان را چشم نزنیم و صدقه بدهیم به ۲۰ نفر کشته در روز رسیده ایم، ۲۰ نفر کشته در روز در دنیا یک رکورد بسیار خوب و افتخارآفرین است.


همین که واکسن خریداری و وارد کشور شد و مردم با تزریق از آن استقبال خود را نشان دادند، اتفاق خیلی خوبی در زمینه کنترول بیماری کرونا افتاد، اگرچه هنوز برخی از مردم کم‌لطفی می‌کنند و درمقابل تزریق واکسن مقاومت دارند و حتی برخی یک دوز هم نزده‌اند، اما معدل آنهایی که تسلیم شدند و علاوه بر دو دوز، دوز سوم را تزریق کرده اند بیشتر است، ‌ به طور کلی چند پارامتر دست به دست هم داد تا کرونا مهار شود.


من در روزهای اول دولت درمورد آقای رئیسی صحبتی کردم که بعضی‌ها به من ایراد گرفتند، گفتم الحمدلله آقای رئیسی هم خوب کار می‌کند هم خوش روزی و خوش رزق است و بعضی کارها جور می‌شود، ‌ مثلاً مهار کرونا خیلی خوب بود یا رفت و آمدهای خارجی و تماس‌ها نسبتاً خوب بود، ‌ همین امروز آقای رئیسی رفته‌اند مسکو، اگرچه نسبت به این سفر  بعضی‌ها ایراد می‌گیرند، اما بالاخره ارتباط با چین و مسکو و پیوستن به شانگهای یکدفعه اتفاق نیافتاده است، یکسری کارهایش از قبل انجام شده اما بالاخره تیر خلاص در این دولت زده شده است، ‌ ارتباطات و عضویت در شانگهای از کارهای بسیار بزرگ و خوب بود.


از طرف دیگر مشکلات مملکت هم زیاد است، من اصولاً با بحث تلنبار ضعف‌های دولت قبل مخالفم، از همین موقعیت استفاده می کنم و مسئله ای را عرض می کنم، سال ۹۷ ما چهلمین سال استقرار نظام جمهوری اسلامی را جشن گرفتیم، من خیلی آرزومند بودم یک کارنامه عالمانه و عادلانه از عملکرد نظام جمهوری اسلامی تهیه و منتشر شود. چون حساس بودم در این زمینه تحقیق کردم که الحمدلله کارنامه دقیق و خوبی هم ارائه شد. یعنی هم رسانه ملی خوب کار کرد هم خود خبرگزاری‌ها خوب کار کردند، ‌ مقام معظم رهبری تعبیری داشتند که مضمونش این بود، طومار کارهای انجام شده در این ۴۰ سال، طوماری بسیار بالا و افتخارآمیزی است. از انقلاب که در رأس‌اش بود تا گروهک‌ها، جنگ، بازسازی و ...، کارهای بسیار خارق‌العاده‌ای در کشور انجام شده است، الان وقتش نیست که من راجع به این موضوع صحبت کنم ولی دهه فجر در پیش است و بد نیست شماها (خبرنگاران) یک مقدار روی این مسئله هم کار کنید، چراکه الان ۸۰ درصد از شهروندان ما عزیزانی هستند که انقلاب، زمان شاه و حتی امام(ره) را درک نکرده اند و از جنگ چیزی نمی دانند، ‌ این افراد از ما سؤال می‌کنند شما چه کار کردید!؟


بر این اساس معتقدم این تکرار ناکارآمدی‌ها، نباید تبدیل به سیاه‌نمایی نشود، ‌ بنده ادعا دارم هم در قیاس زمانی هم در قیاس مکانی اگر اقدامات بعد از انقلاب را که در این کشور انجام شده است بررسی کنیم به نتایج واقعاً خارق‌العاده می رسیم، حالا وقایع جنگ‌ را ممکن است آدم بتواند به جوانان منتقل تا بفهمند دشمنان چه بلایی می‌خواستند سر این کشور بیاورند که الحمدلله رزمندگان ایستادند و دفاع کردند، در بحث سازندگی من یک قلم می گویم، قطعنامه ۵۹۸ را که ما پذیرفتیم، شورای امنیت سازمان ملل آماری منتشر کرد که مبنی بر آن یک هزار میلیارد دلار از این جنگ به ایران خسارت وارد شده است، مجموع فروش نفت ما هم آن موقع‌ها به این مقدار نمی‌رسید، خب شاهد بودید ظرف هشت سال همه آثار خرابی‌های به جا مانده از جنگ بازسازی شد! در صورتی که هنوز در ویتنام با وجود اینکه ۶۰ سال است که جنگ‌شان تمام شده نتوانسته‌اند کشورشان را بازسازی کنند، ‌ حالا دیگر دانشگاه‌ها، بنادر، نیروگاه‌ها و ... بماند، کارهای مثبت زیادی بعد از انقلاب انجام شد.


البته یکسری اشکالاتی به مرور زمان شکل گرفت و اشکالات دیگر هم ساختاری است، به طور مثال بعد از ۳۰ سال ما اکنون می‌فهمیم که مملکت را باید با دو مجلس اداره کنیم، حالا رفع این اشکال تا چه زمان طول بکشد، نمی دانیم! ممکن است ۲۰ سال دیگر هم طول بکشد، می‌خواهم بگویم دولت‌های بعد از انقلاب علی‌رغم گرایش‌های سیاسی‌شان که ما بعضی‌هایشان را قبول داشتیم و بعضی‌هایشان را نداشتیم، بعضی‌هایشان را در مجلس بر علیه‌شان رأی دادیم و به بعضی‌هایشان رأی موافق دادیم، همگی خدماتی در کشور ارائه داده اند، همه خدماتی که در کشور انجام شده توسط این ۱۲ دولت و آن ۱۰ مجلس صورت گرفت است، همه این دولت ها و مجالس با رهبری حضرت امام(ره) و رهبری مقام معظم رهبری این کارها انجام داده اند، این کارها را کس دیگری که نیامده انجام دهد، البته هر دولتی را هم که بنشانی روی میز نقد، می‌شود نقدهای جدی به آن وارد کرد؛ از دولت آقای مهندس موسوی گرفته، تا دولت آقای هاشمی، دولت آقای خاتمی، دولت آقای احمدی‌نژاد، دولت آقای روحانی و فعلاً دولت آقای رئیسی.


اینکه بگوییم دولت‌های قبلی هیچ‌کدام‌شان هیچ کاری نکردند، ‌حالا دولت انقلابی آمده می‌خواهد همه کارها را راه بیندازد، خود بیان این مسئله مطالبات را بالا می برد، یعنی بی‌خودی نباید مطالبات را بالا ببریم، البته اشکالات جدی هم به دولت قبل وارد بود، مثلاً یکی از نقد های جدی که به دولت قبلی داشتم این بود که جلوپنجره‌اش با مردم یک جلوپنجره خوبی نبود، ‌ زیرا ارتباطات با مردم باید یک ارتباطات قوی باشد.


البته من به آقای رئیسی و آقای مخبر و وزرا هم گفته‌ام که سفر استانی و ارتباط با مردم خیلی کار خوبی است، اما من احساس می‌کنم رئیس جمهور در سفر به هر استان مطالبات مردم آن منطقه را بالا می‌برد در صورتی که پشتوانه‌ای برای پاسخگویی به این مطالبات وجود ندارد، ‌ خب این مسائل بعد از ۶ ماه الی یک سال مشکل ایجاد می‌کند و مردم می‌گویند ایشان هم به وظایفش عمل نکرده!


نفس ارتباط با مردم و سر زدن به آنها بسیار خوب و یک نیاز است و یکی از سرمایه‌های اجتماعی‌مان که باید حتماً حفظش کنیم همین ارتباط مستقیم مسئولان با مردم است که دولت آقای رئیسی هم در این کار واقعاً خوش در خشید، من قبل از اینکه آقای رئیسی بر کرسی ریاست جمهوری بنشیند، بعد از تنفیض و تحلیف، خدمت‌شان رسیدم گفتم از روز اولی که بر کرسی ریاست جمهوری بنشینی، اینقدر مشکلات روزمره سر شما می‌ریزد که اگر ۲۴ ساعت شبانه‌روزتان هم ۴۸ ساعت شود، به کارهایتان نمی‌رسید، ‌مثلا کرونا فلان مقدار آدم کشت! گاوهایمان کنجاله ندارند بخورند! مرغ‌هایمان دانه ندارند بخورند! سیلوهایمان خالی است! دلارهایمان را نمی‌دهند! نفت‌مان را نمی‌خرند! زاینده‌رود خشک شده! فلانجا شلوغ شده! دوتا آدم کشته شده! همه اینها مسائل روزمره ای است که روی سر آدم می‌ریزد، ‌ اما شما باید در کنار کارهای روزمره یکسری اتاق‌های فکر داشته باشید تا بتوانید اصلاحات اساسی انجام دهید، اصلاحات اساسی هم خیلی خطیر و سخت است، ‌ من حالا نمی‌خواهم موضع بگیرم، اما یکی از اصلاحات اساسی که باید صورت بگیرد همین مسئله حذف ارز ۴۲۰۰ تومانی است.


آنا:جزء سؤالاتمان بود!


باهنر: منافع‌اش بسیار زیاد است، مضراتش هم بسیار زیاد است. تصمیم گیری در این مورد اصلاً به گونه ای نیست که همه‌ آثارش منفعت باشد. هر تصمیمی که بخواهید بگیرید یکسری ضرر و یکسری منفعت دارد. مهم این است که بتوانید آن نقطه اپتیمم را پیدا کنید تا به این نتیجه برسید این کار باید انجام بشود یا اینکه به طور مثال باید ۶ ماه به تأخیر بیفتد. تصمیمات این حوزه (حذف ارز ترجیحی)، تصمیمات خطیری است و در این رابطه دولت باید بتواند تصمیم گیری کند، ‌ در برهه ای (در زمان ریاست جمهوری روحانی) یکسری ایراد می‌گرفتند و می‌گفتند آقای رئیس جمهور صبح‌ها ساعت ۹ می‌آید در دفتر کارش، بعدازظهر هم ساعت ۴ می‌رود خانه‌اش، من گفتم ۴ که هیچی، اگر صبح ساعت ۱۱ بیاید دفترش، ساعت ۱۲ هم برود خانه‌اش ولی ظرف آن یک ساعت دو تصمیم درست بگیرد، خیلی برای رئیس جمهور مهم‌تر است تا اینکه روزی ۱۸ ساعت کار کند


این بنگاه‌های چند ملیتی که در دنیا تِرن‌اُور مالی‌شان به اندازه پنج کشور است و من نمی‌خواهم اسم آن ها را ببرم وقتی به برنامه های مدیر هدِشان که نگاه می‌کنید، می بینید زمستان دنبال اسکی، تابستان دنبال شنا، شنبه و یکشنبه هم دنبال تعطیل است و روزها هم ساعت ۱۱ می‌آید سرکار و ساعت یک بعدازظهر می‌رود خانه‌اش ولی سیستم را به نحو احسنت مدیریت می‌کند! نباید اینگونه فکر کنیم که یک نفر اگر به اندازه یک کارگر کار کند، خیلی خدمتگزار است.


باز هم تکرار می‌کنم، سر زدن به مردم، گفت‌وگو با مردم، بین مردم ظاهر شدن، بسیار کار ضروری، لازم و خوبی است و دست دولت درد نکند اما اولاً نباید مطالبات را هیجانی کند و بالا بیاورد، دوماٌ باید کارهای اساسی هم پشت قضیه انجام شود. یعنی باید چهار، پنج‌ یا ده‌ مگاپروژه در کشور استارت بخورد، من خدمت آقای محسن رضایی، آقای مخبر و دوستان دیگر گفته‌ام، اکنون در کشورمان به قیمت‌ امروز نفت جهانی ۱۵۰میلیارد دلار انرژی مصرف می‌کنیم در حالی که بعضی از اقتصادان ها در دنیا می‌گویند نفت تا سال آینده ۱۰۰ درصد افزایش پیدا می‌کند، و این میزان به همان تناسب افزایش پیدا خواهد کرد، اما ما بر مبنای قیمت امروز نفت یعنی بشکه‌ای ۵۰ دلار است محاسبه می کنیم که رقم خیلی بالایی است، این اعداد را در هوا نمی‌گویم، بلکه محاسبه شده است! ای کاش این مصرف بالای انرژی تبدیل به رفاه، تولید، اشتغال و سروسامان دادن به زندگی‌های مردم می‌شد! اکنون در حال آتش گرفتن است و به جایش هیچ چیزی به کشور و مردم نمی دهد! در صورتی که این امکان وجود دارد که با یک پروژه (که ما در سیاست‌های کلی هم آن را تصویب کرده‌ایم) با استفاده از ابزار قیمتی و ابزار مدیریتی،   ظرف مدت پنج سال ۳۰ درصدش را کاهش دهیم، یعنی سالی ۵۰ میلیارد دلار صرفه‌جویی کنیم بدون اینکه به رفاه مردم آسیب وارد شود، ‌ رفاه و تولید را کم نکنیم و ۳۰ درصد این هدر رفت انرژی را صرفه‌جویی شود، اگر ۳۰ درصد این میزان هدر رفت انرژی ظرف پنج سال صرفه‌جویی شود خود به خود مگاپروژه‌ای ایجاد می شود که از قِبَل آن می‌توان اشتغال، تولید، امید و جذب سرمایه در کشور به وجود بیاید، ما دنبال این هستیم که چهار-پنج‌ پروژه اینچنینی را إن‌شاءالله دولت انجام دهد، البته بعضی‌ از آن ها را کلید زده است.


در پایان و خلاصه ما در حال خوف و رجا هستیم. از یک طرف به شدت نگرانیم از یک طرف هم خیلی امیدواریم.


آنا: آقای روحانی جلسات مجمع می‌آمدند؟


باهنر: آقای روحانی به عنوان شخص حقیقی عضو مجمع نیستند،


آنا: آن زمانی که عضو حقوقی مجمع بودند، جلسات مجمع را می آمدند؟


باهنر:خیلی کم هم جلسات را حضور پیدا می کردند.


آنا: آقای روحانی اخیراً درخواستی مبنی بر عضویت در مجمع از رئیس مجمع داشته اند؟


باهنر: من نشنیده ام، نه! ایشان قاعدتاً درخواست نمی‌کند، اما ممکن است یک عده لابی کنند ولی کسی خودش نمی‌رود پیشنهاد دهد.


آنا: آقای احمدی‌نژاد هنوز در مجمع است؟


باهنر: آقای احمدی‌نژاد هم تشریف می‌آورند.


انتهای پیام/۴۰۱۳/


انتهای پیام/

ارسال نظر