«آخر داستان»؛ گریزی از یک تلخی بیپایان/ قصهای که درگیر کلیشههای تکراری نشد
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، رمان «آخر داستان» نوشته لیدیا دیویس، مترجم و شاعر آمریکایی است که نشر افق آن را با ترجمهای از اسدالله امرایی منتشر کرده است.
این کتاب ۲۳۹ صفحهای زندگی یک استاد داستاننویسی را روایت میکند که به یکی از دانشجویان خود علاقهمند میشود. نویسنده کتاب احساساتی همچون عشق، پشیمانی و خاطره را با خواننده سهیم میکند. در این کتاب، آخر داستان در همان ابتدا روایت میشود و با شیوه رفت و برگشتی، راوی باقی داستان را شروع به توضیح دادن میکند. در این رمان زندگی میبینید، شخصیت اول آن بینام و نشان است، در روند آن جغرافیایی نمیبینید و این میتواند داستان را همهجایی کند و هر خوانندهای بخشی از خودش را هنگام خواندن به تماشا مینشیند. نویسنده خود استاد داستاننویسی است و آنرا تدریس میکند، سعی کرده تمام نکاتی را که احتمالاً به دانشجویان خود تدریس میکند، در این کتاب به رشته تحریر در آورد.
در این رمان خبری از قهرمان اصلی و همیشگی قصهها نیست. راوی در طول داستان ما را به فضای واقعی زندگی نزدیک میکند. به بیان بهتر در این کتاب زندگی میکنید، راوی داستان اسم ندارد حتی نمیگوید کجا زندگی میکند و شما در حین خواندن، محدوده جغرافیایی پیدا نمیکنید. معلوم نیست این داستان در کدام شهر یا کشور اتفاق میافتد، در واقع خواننده میتواند هر اسمی بخواهد بر روی شخصیت داستان بگذارد و همینطور محل زندگی او را هر کجای دنیا که بخواهد، تصور کند. اسدالله امرایی مترجم کتاب «آخر داستان» در گفتوگو با خبرنگار آنا با اشاره به این که در این رمان خبری از قهرمان اصلی قصهها نیست، آن را از نقاط قوت این کتاب میداند زیرا که میتواند شرح زندگانی خواننده نیز باشد.
عشق همیشه از مهمترین دغدغههای اصلی اکثر داستانها بوده است. آثار کمی پیدا میشود که عشق، موضوع اصلیشان باشد و در این میان درگیر کلیشههای تکراری و همیشگی رایج دنیای داستانها نشوند. البته کتابهایی هم هستند که به دور از احساس از دید دیگری داستان عاشقانهای را روایت میکنند. «آخر داستان» یکی از آنها است. رمانی که بدون دخیل کردن احساس درباره عشق، پشیمانی و خاطرات میگوید.
اگر میخواهید درگیر داستانی با اتفاقات مختلف و پیچیده شوید، «آخر داستان» کتابی نیست که مناسب شما باشد. نویسنده آخر داستان را همان اول تعریف میکند گویی که میخواهد تکلیف خودش را با خواننده مشخص کند. پس از آن اتفاق خاصی نمیافتد و داستان با روند سادهای با رفتوآمد به حال و گذشته پیش میرود. در طول داستان صرفا با احساسات و افکار نویسنده همراه میشوید. توصیفات عینی، نوع نگارش، زبانی غمزده و زیبا و قلم روان نویسنده شما را تحت تاثیر قرار میدهد و البته گاهی حوصله زیادی را میطلبد. جملات کوتاه و ساده، گاه پیچیده و درهم تنیده و گاهی در حد پاراگرافهای بلند، است. این کتاب با توصیفات عینیاش آنچه را که راوی میبیند برای خواننده به تصویر کشیده میشود.
رمان «آخر داستان» پایان تلخی دارد که از همان اول به مخاطب گوشزد میکند که با آن کنار بیاید، روایتی تلخ از داستانی عاشقانه، همانند یک فنجان چای داغ و دبش، خواننده بعد از آن به دنبال علت جدایی و به بنبست رسیدن این ارتباط عاشقانه میگردد و صفحه به صفحه پیش میرود تا به واقعیت نزدیک شود. هرچند که به نتیجهای جز «یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی پایان است»، نمیرسد.
بیشتر بخوانید:
در بخشی از کتاب «آخر داستان» آمده است: «به نظر میرسید این پایان داستان باشد و تا حدی، آخر رمان هم بود و همراه آن، آخرین فنجان چای تلخ. بعد، هرچند هنوز پایان داستان بود، آن را ابتدای رمان آوردم؛ انگار بخواهم از آخر شروع کنم و قصه را بگویم تا بتوانم ادامه بدهم و باقی داستان را روایت کنم. اگر از اول شروع میکردم، خیلی سادهتر میشد، ولی شروع، بدون آنچه بعداً پیش میآمد معنایی نداشت و آنچه بعد پیش میآمد بدون پایان، بیمعنی بود. شاید نمیخواستم به اجبار جایی را برای شروع انتخاب کنم، شاید میخواستم همه بخشهای داستان را همزمان پیش ببرم. به قول وسنسنت، اغلب بیش از حد ممکن میخواهم. اگر کسی از من بپرسد رمان دربارهی چیست، میگویم دربارهی مردی گمشده است، چون نمیدانم چه بگویم. درست است که دیگر خیلی وقت است نمیدانم کجاست، بعد از اینکه فهمیدم و بعد گمش کردم و دوباره پیدا کردم و باز هم او را گم کردم.»
«آخر داستان» نوشته لیدیا دیویس و ترجمه اسدالله امرایی در ۲۳۹ صفحه و به قیمت ۶۸ هزارتومان با نشان نشر افق در اختیار علاقهمندان به کتاب قرار دارد.
انتهای پیام/۱۱۰/پ
انتهای پیام/