صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۴:۱۰ - ۱۰ اسفند ۱۳۹۳

گزارش و گفتگو با دانش آموز و معلم "شیب و بام"

نوزدهمین شماره مجله نیمکت منتشر شد . در شماره نوزدهم برای اولین بار با کودک و معلم ویدئو معروف "شیب و بام" گفت و گو شده است.
کد خبر : 6127

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، کودک شیب و بام اکنون پسر شانزده ساله ای است که به خاطر انتشار این ویدیو ترک تحصیل کرده و اکنون کارگر ساختمانی است . این نوجوان به دلیل انتشار گسترده فیلم که هنوز هم ادامه دارد و تمسخر مردم در شرایط نا مناسبی از لحاظ روحی قرار گرفته و حتی اصرار دارد که نام خودش را تغییر دهد. معلم اما حکایت غریب تری دارد. با اینکه خودش این فیلم را گرفته اما منتشر کننده آن نبوده و بیشتر انگیزه آموزشی و تحقیقاتی داشته است و تحقیقی انجام می داده و به دنبال دلیل کند جواب دادن بچه ها در دروس شفاهی بوده است. و به دلیل هجمه ای که علیه او در شبکه های اجتماعی صورت گرفته، خود قربانی این ماجرا شده است.








بچه‌ها توی آن روستا مدام مسخره‌ام می‌کردند. هی می‌گفتند شیب، بام. نمی‌دانم. می‌گفتند که من خنگم. اینجا هم که آمدیم همین‌طور سر به سرم می‌گذاشتند. شما باشید تحمل می‌کنید؟ نه نمی‌کنید هیچ‌کس تحمل مسخره شدن ندارد. من هم گفتم که دوست ندارم مدرسه بروم. می‌روم سر کار

بخشی از گزارش نسرین ظهیری در دو هفته نامه نیمکت معلم‌ ها را در ادامه می‌خوانید:


صورت بیژن وقت حرف‌زدن از ماجرای ویدیو به خشم می‌نشیند. دلخوری توی مشت‌هایش گره شده و شرم و خشم و دلخوری نگاهش را بر می‌آشوبد......


مادر بیژن چای می‌ریزد. بخار چای توی هوای بخار زده، رد می‌اندازد :«موقعی که این اتفاق افتاده مدام به ما گیر می‌دهد. اول گفت باید از روستای خودمان برویم، روستای اشکور سپارده بودیم. مجبورمان کرد بیاییم زنگیشا محله. حالا یک سال است که پایش را کرده توی یک کفش که نمی‌خواهم بروم مدرسه. خلاصه ترک تحصیل کرده. حالا هم گیر داده که باید اسمم را عوض کنید.»


بیژن نمی‌خندد. به زحمت لب‌ها را باز می‌کند تا به شوخی‌ها واکنش نشان دهد. یک نوع جدیت منقبض شده دارد :«بچه‌ها توی آن روستا مدام مسخره‌ام می‌کردند. هی می‌گفتند شیب، بام. نمی‌دانم. می‌گفتند که من خنگم. اینجا هم که آمدیم همین‌طور سر به سرم می‌گذاشتند. شما باشید تحمل می‌کنید؟ نه نمی‌کنید هیچ‌کس تحمل مسخره شدن ندارد. من هم گفتم که دوست ندارم مدرسه بروم. می‌روم سر کار»


......


بیژن آن روز را اصلاً یادش نمی‌آید: «من اصلاً یادم نمی‌آید آن لحظه و آن روز. من متوجه نشدم که دارند فیلم می‌گیرند.»


با دستش رد گل‌های قرمز قالی را می‌گیرد. می‌گوید که دو سه سال اول خبری نبود. این یکی دو سال اخیر یک‌دفعه‌ای سرو کله‌اش پیدا شده و توی اینترنت همه‌جا هست. درست از اول راهنمایی که رفتم انگار تازگی فهمیده باشند می‌شود به یک بچه خندید. همه‌ی بچه‌ها همین‌جوری درس جواب می‌دهند. اگر فیلم بگیرند خودشان خنده‌دارترند.»


یادش هست شاهد هم بیاورد: «کارنامه‌هایم هست هر که می‌خواهد بیاید نگاه کند بیشتر نمره‌هایم بیست بود.»


بیژن ناگهان تمام شرمش را کنار می‌زند و حالا بلندتر حرف می‌زند :«من شاگرد اول کلاس بودم توی همان سال، یعنی کلاس سوم ابتدایی معدلم بیست بود. خود آقا شفیع می‌دانست، اما یک‌طوری شد که همه فکر می‌کنند من خنگم. من خیلی هم باهوش بودم.»


می‌گویم یعنی الان نمی‌خواهی دیگر بروی مدرسه؟ می‌گوید: «به هیچ وجه. الان از روی درس و مدرسه افتادم. دارم می‌روم سر کار و حوصله‌ی مدرسه رفتن را هم ندارم.»


دربخشی از مصاحبه با معلم ویدیو شیب و بام که اکبر هاشمی و نسرین ظهیری در مجله نیمکت انجام داده اند، آمده است:


«آقا معلم بغض می‌کند. درست همان لحظه‌ای که می‌گویم که «بیژن» مدام به مادرش و پدرش التماس می‌کند که اسمش را عوض کنند. آقا معلمی که کارگردان ویدیوی «شیب و بام است و حالا در یک پراید سفید نشسته و گوشه‌ی چشم‌هایش به نم می‌نشیند. سکوت بغض را پس می‌زند: «نمی‌خواستم این‌طور شود. به خدا بیژن دانش‌آموز زرنگی بود وقتی به‌صورت کتبی امتحان می‌گرفتم همه‌ی جواب‌ها ‌را مو‌به‌مو می‌نوشت. هوش و ذکاوت از چشم‌هایش می‌بارید.»........


اودر باسخ به این سوال که ایا به این فیلم می خندیدید پاسخ داده است که به هیچ وجه. این نوع حرکات دانش‌آموز برای یک معلم عادی است. اصلاً برایش خنده‌دار نیست. وضعیت بچه‌ها ‌را بررسی می‌کردیم و از هم برای رفع مشکلات بچه‌ها ‌کمک می‌گرفتیم. مثلاً می‌گفتیم که وضعیت این دانش‌آموز این‌طوری است و یا چرا این دانش‌آموز این‌جوری جواب می‌دهد. یک چیزهایی البته برایمان جالب بود. در مود گویش محلی محله‌های شهسوار صحبت می‌کردیم در مورد اصطلاحاتی که به‌کار می‌بردند و اینکه چه خوب بود بچه‌ها ‌با زبان و لهجه‌ی خودشان صحبت می‌کردند......


به گزارش آنا، ویژه نامه عید مجله نیمکت در 96 صفحه با گزارش هایی از مریم یوشی زاده ،فاطمه علی اصغر، نسرین رضایی، سعید بر آبادی،،امیر هادی انواری، مهتاب جودکی و....منتشر شده است.


انتهای پیام/

ارسال نظر