صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۵:۱۲ - ۲۰ دی ۱۳۹۹
یادداشت | علیرضا قزوه

شاعری که مَنَش می‌شناسم

همزمان با رونمایی از سروده‌های رضا اسماعیلی در کتاب «زنده‌بادا عشق» علیرضا قزوه در یادداشتی از ویژگی‌های شعری و شخصیتی این شاعر آیینی و انقلاب و دفاع‌مقدس گفته است.
کد خبر : 555376

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، مراسم رونمایی از کتاب «زنده‌بادا عشق» شامل سروده‌های رضا اسماعیلی شب گذشته در بستر فضای مجازی و به صورت برخط  برگزار شد.


در این نشست مجازی  علاوه بر غلامعلی حدادعادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، شاعران و منتقدان ادبی همچون محمدعلی مجاهدی، علیرضا قزوه، محمدرضا سنگری و حمیدرضا شکارسری نیز حضور داشتند.


رضا اسماعیلی متولد ۱۳۳۹ در تهران است. او سرودن شعر را از دوران نوجوانی آغاز کرده است. از وی بیش از ۲۰ عنوان کتاب منتشر شده است. «بانوی آيينه و آب»، «حنجره سرخ عشق»، «آب، بابا، آزادی» (مجموعه شعر انقلاب، دفاع مقدس و پایداری)، «این مریم همیشه»، «عاشقانه‌های سرخ»، «نی‌نامه» و«سحرنامه» بخشی از مجموعه شعرهای رضا اسماعیلی است که پیش از «زنده‌بادا عشق» در اختیار علاقه‌مندان شعر و ادبیات قرار گرفته است. از میان آثار پژوهشی وی در حوزه شعر و ادبیات نیز می‌توان به «از کلاغ تا کبوتر» (نقد شعر معاصر)، «رفتارشناسی ادبی و شعر مفهومی»، «صدای مخملی شعر» و «تصحیح خلوت انس» اشاره کرد.


در همین‌ ارتباط، علیرضا قزوه شاعر و نویسنده حوزه انقلاب و دفاع‌ مقدس در یادداشتی به ویژگی‌های شعری و شخصیتی اسماعیلی پرداخته است که متن کامل آن در ادامه می‌آید.


شاعری که مَنَش می‌شناسم


از شما چه پنهان این آقارضای اسماعیلی را سال‌های زیادی است که می‌شناسم و این سال‌ها نه یک سال و دو سال و 10 سال که قریب چهل سال است و چهل سال خودش یک عمر است و شهادت می‌دهم که در همه  این سال‌ها هماره جز لبخند و جز مهربانی و جز همراهی، جز صفا و جز اخلاق و جز صمیمیّت از او ندیده‌ام و نشنیده‌ام.



او نه تنها از اخوان باصفای من که از همراه‌ترین همدلان شعر انقلاب بوده و هست و از همان سال‌های جنگ و دفاع مقدس و جوانیِ شعر انقلاب، هماره یکی از سنگرداران این عرصه بوده و تا هنوز نیز هست و تا هنوز با دغدغه شعر می گوید و می داند که چه بگوید و از که بگوید.


شعر او و دغدغه‌های او دغدغه‌های بزرگ است. بی‌گمان اگر چند معلّم بامرام شعر انقلاب را بخواهم نام ببرم، یکی از آن‌ها اوست. و به تمام این‌ها اضافه کنید بی‌ادعایی را که در این روزگار لااقل در بین جماعت هنرفروش نایاب کیمیایی ست که کمتر یافت می شود و گشته‌ایم ما...



اسماعیلی در شعر آیینی این سال‌ها با نگاهی درست و با دغدغه‌ای زلال، در برابر تحریفات عاشورایی برخی سطحی نگران ایستادگی کرده است و حتی دشنام‌ها را به جان خریده است



او در همه  این سال‌ها با بزرگان شعر انقلاب محشور بوده و مورد اعتماد و وثوق بزرگانی چون مشفق کاشانی، حمید سبزواری، سپیده کاشانی، طاهره صفارزاده و ... بوده است. اسماعیلی عزیز این همه سال پلّه‌پلّه جاده‌های ترقّی را طی کرده است و هر روز با صمیمیّتی افزون‌تر و ادّعایی کمتر باری بیشتر را بر دوش کشیده است و هرگز برای خودش سهمی متصوّر نبوده است. آنجا که باید تذّکر می داده، داده و جایی که باید خطر می کرده، کرده.


در شعر آیینی این سال‌ها با نگاهی درست و با دغدغه ای زلال، نگهبان مرام‌ها و کلام‌ها بوده است و در برابر تحریفات عاشورایی برخی سطحی نگران ایستادگی کرده است و حتی دشنام‌ها را به جان خریده است. او در شعر امروز آیینی ما هم یک شاعر خوب و هم یک صاحب نظر خبره است . این بیت زیبا در ولادت امام باقر(ع) را شاهد این ادعا می کنم که می‌گوید:


عصمتی روشن تبسّم کرد بر روی زمین


حضرت حق گفت: او نوری‌است با امضای من


و امام نوری‌است با امضای خدا! چه تعبیر بکر و تازه و نورانی‌ای.


یا در باره امام سجّاد(ع) چه زیبا و به یادماندنی می‌سراید:


بعد از آن واقعه سرخ، حقیقت گل کرد


کربلا در تو درخشید، خدا سهم تو شد


و اتّفاقاً همین صمیمیّت در زبان، عنصر بزرگ شعر اوست. چه کم است شعرهایی که شاعران انقلاب برای مردان بزرگی در آن سوی مرزها می‌گویند.



پروفسور «ظهیر احمد صدیقی»، پیرمرد باصفای پاکستانی شاگرد بلافصل علّامه اقبال لاهوری از بزرگان اخلاق و ادب در دانشگاه های لاهور بوده است که چند سالی است به رحمت خدا رفته است. من با این بزرگمرد بسیار رفاقت داشتم و چند بار او را به ایران دعوت کردم . او شعرهای بسیار خوبی در باره ایران و انقلاب و مردم باصفای ما سروده و در اندیشه و فکر و زبان انگار اقبال لب به سخن گشوده است و این همه پاکی و زلالی از مردی پاکستانی را باید کسی با شعر پاسخ می‌گفت و این در کلام زلال و صمیمی جناب اسماعیلی چه خوش نشسته است که:


با تو می‌خواهم کنار این غزل خلوت کنم


ساده و خوب و صمیمی، با شما صحبت کنم


نقش مستوری و مستی را به لوح دل زنم


من از آن زلفِ پریشان، کسب جمعیّت کنم


دوست دارم پرده‌برداری کنم از درد خود


دردهای عاشقم را، با شما قسمت کنم



و دریغا که فرصت آن قدر نیست که با شما به تماشا و تأمّل در گوشه‌ها و جنبه‌های متنوّع و رنگارنگی تصاویر شعری این شاعر بنشینم. همین قدر بگویم که  «زنده‌بادا عشق» دفتر غزل‌های شاعری است با تجربه و کارآزموده که از قضا خود بسیار بار آثار شعر و نثر و پژوهش ادبی دیگران را به نقد کشیده است و بیش از چهل سال تجربه و کار ادبی را با صفای باطن و حال خوشش توأم کرده است و خود در مقام قضاوت گاه حکم می کند و ادب و هنرش از حکمت نیز بهره ای دارد.


آن چه شعرها و نقدها و نوشته‌های این ادیب و شاعر جان آگاه را خواندنی‌تر می‌کند صفای ذاتی و صمیمیّت محض اوست. و این از صفات آیینه است و چشمه. و امینم که شهادت بدهم که در بساط این شاعر هم آیینه پیدا می شود و هم چشمه و هم در اندرونی دلش کوزه‌هایی دارد از جنس عسل و انگبین و آب زلال. و دعا کنیم که دیر بپایاد آن عزیزترین یار. به حقّ محمّد(ص) و آل و اطهار، آمین!


والسلام


علیرضا قزوه - دهلی نو


 انتهای پیام/4104/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر