اقتصاد شرطی یا شرط اقتصادی؟!
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، با اعلام رسانهای پیروزی «جو بایدن» در انتخابات پر رمز و راز ریاست جمهوری آمریکا برخی در داخل کشور با فرصت تلقی کردن شکست ترامپ و حضور مجدد دموکراتها در مسند قدرت گفتار و رفتاری را پیگیری میکنند که میتواند باعث انتقال سیگنال اشتباه به طرف مقابل و تداعی کننده رویکرد مبتنی بر ذوقزدگی در ایران باشد.
این نوع رفتارها در حالی صورت میگیرد که چند نکته در باب روند مناسبات ایران و آمریکا از سال ۹۲ تاکنون که به شکلگیری توافق برجام میان کشور ما و ۱+۵ منجر شد وجود دارد که قابل توجه است:
1ـ طی سالهای اخیر به دلیل راهبرد دولت برای بهرهگیری از ظرفیتهای سیاست خارجی در بهبود شرایط اقتصادی کشور عملا بخش اعظم تحولات اقتصادی مشروط به نتیجهبخش بودن مراودات حوزه سیاست خارجی شد. در این میان و با وجود صداقت و شفافیت ایران در عمل به تعهداتش ذیل برجام، رفتار غیرقانونی آمریکا و بدعهدی کشورهای اروپایی موجب شد که نه تنها هیچ بهرهای از این توافق چندجانبه که پشتوانه قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت را نیز به همراه داشت نصیب ایران نشود بلکه عارضه «شرطی شدن اقتصاد» نیز به کشور و جریان عمومی کسب و کار و تولید تحمیل گردد که اثرات سوء آن به خوبی قابل رویت است.
این روند در جریان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و اعلام نتیجه اولیه آن ابعاد گستردهتری پیدا کرد و نگرانیها در مورد آثار بسیار مخرب شرطی شدن اقتصاد کشور را افزایش داد.
سیاستهای ضدایرانی دوره ترامپ که چهره آمریکای بدون نقاب و بدون دستکش مخملین را با وضوح بیشتر آشکار ساخت، این فرصت را ایجاد کرد که با اتکاء به ظرفیتهای فراوان داخلی و حمایت واقعی از تولید ملی امکان مقابله حداکثری با تحریمهای غیرقانونی و ظالمانه فراهم شود و تولید ملی نفس تازه کند.
نوسانات شدید نرخ ارز و ایجاد تلاطم در بازار سرمایه در دوره منتهی به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و پس از آن اما، بار دیگر صنعتگران و تولیدکنندگان داخلی را با شرایط ناپایداری روبرو ساخته که همگی از آثار سوء شرطی شدن اقتصاد کشور است.
متاسفانه طی ماههای اخیر برخی کمبودهای سوال برانگیز مواد اولیه و گرانیهای افسار گسیخته در حالی که کالا در کشور وجود دارد نیز موجب شد که فضای روانی ناشی از نتایج انتخابات آمریکا بر اقتصاد کشور تشدید شده و تاثیرگذاری مناسبات خارجی بر اقتصاد داخلی را به شکلی غیرواقعی به اذهان عمومی تحمیل کند.
2- در حوزه سیاست خارجی رفتارهای ترامپ موجب فعالتر شدن دیپلماسی کشور در توسعه مناسبات با کشورهای همسایه مانند عراق و پاکستان شد. نقشه راه همکاریهای ۲۵ ساله ایران و چین و لغو تحریمهای تسلیحاتی ایران بر اساس قطعنامه ۲۲۳۱ نیز فرصتهای مهمی بود که برای مقابله با تحریمها ایجاد شد تا ایران بتواند با کشورهای خارج از دایره آمریکا ائتلاف تشکیل دهد، در حالی که گرای اشتباه مذاکره با آمریکا میتواند این فرصت را گرفته و مانع از تحقق اجماع تحریم شوندگان در برابر تحریمهای آمریکا شود.
3- بایدن برای نشان دادن تفاوت خود با ترامپ و کسب جایگاه جهانی نیازمند برخی تغییرات رفتاری از جمله در قبال جمهوری اسلامی ایران است. هر چند که او بر اجرای سیاست «فشار هوشمندانه» برای برچیدن توان هستهای، تغییر در عملکرد منطقهای و تضعیف توان موشکی ایران تاکید دارد اما تمام این اهداف را ذیل عنوان «مذاکره» پیگیری خواهد کرد، زیرا بیش از آنکه ایران نیازمند مذاکره و بازگشت آمریکا به برجام باشد این بایدن است که به آن نیاز دارد.
این سناریو نباید ایران را منفعل کند بلکه باید از آن به عنوان فرصتی برای اجرای پیششرطهای خود یعنی لغو یکباره تحریمها، پرداخت خسارات ناشی از خروج ترامپ از برجام و مسئولیتپذیری در قبال ترور سردار سلیمانی استفاده کند. به عبارت دیگر؛ شرایط جدید نه نیازمند مذاکره که نیازمند بازگشت آمریکا بر تعهدات خویش است.
4- بعضا گفته شده که بایدن با چند فرمان اجرایی میتواند تحریمها را لغو نماید. این سخن از دو زاویه دچار اشکال است. اول اینکه؛ بخشی از تحریمها بر اساس مصوبات کنگره است و اصلا در اختیار رئیس جمهور نیست که بایدن بتواند لغو نماید. دوم اینکه؛ میان توانستن و خواستن تفاوت بسیار وجود دارد، چه، تاکیدات او بر فشار هوشمندانه و سابقه او در دوران اوباما نشان میدهد که او نمیخواهد تحریمها را بردارد.
بر این اساس؛ در یک جمعبندی کلی میتوان گفت که ذوقزدگی از تغییرات احتمالی در آمریکا تکرار اشتباه شرطی کردن اقتصاد کشور و دادن سیگنال اشتباه نیاز ایران به مذاکره است که موجب میشود در عرصه داخلی اقتصاد همچنان شرطی و چشم به راه آینده تعطیل بماند و حتی نوعی سرخوردگی در میان تولید کنندگان ایجاد نماید.
منبع: نورنیوز
انتهای پیام/
انتهای پیام/