شرحی بر بیچارگی آدم در حسرت ظهور
گروه استانهای خبرگزاری آنا؛ بیش از 12 قرن، تو در پرده غیب و ما سرگشته در خیال خام خودیم و به بی تو بودن خو گرفتهایم.
زندگی را در مردگی و روزمرگی سپری میکنیم و حتی ابتلای الهی به درد و مشقت و گرفتاریهای عهد معاصر نمیتواند بیدارمان کند.
درمان ما حضور مسیحای اهل بیت را میطلبد که دستی از مرحمت بر رخسار این شهر دلمرده و افسرده کشد.
٩ ربیعالاول هر سال جشن ولایت تو را به حکم تقویم برپا میکنیم؛ ولی دریغ از کمترین تلاش و حتی ممارست در مشق انتظار...
ای تمام قبیله نور!
رطب حضور تو بر نخل بلندبالایی است که دستان کوتاه ما را نه فرصت چیدن که حتی طراوتی از دیدنش نیست که روزن دعا و ثنا را به باده بیباوری در این شهر شلوغ بیعاطفه گم کردهایم.
کاش بلالی صاحب کمال از بام افلاک بهصوت بیدارباش حی علی العشق سر کند تا شاید ٣١٣ پروانه رنگین بال و سنگین حال، بال بگشایند و به پرنیان مهر، تو را از خدای تو طلب کنند.
ما بیپناه و اسیر در حسرت بندگی، سرگرمیم و خطا را با خطا خط میزنیم که اصلا شوق و ذوق زندگیمان گره در گره، کور افتاده و مستی زندگی از هستی بندگی ساقطمان کرده...
طلوع کن... خورشید باقیمانده خدا
طلوع کن... سرچشمه عشق
طلوع کن... ای که تبارت تو را چشم به راه مانده تا مهدویت، پایان مظلومیت شیعه باشد.
سیب کال گناه را آنقدر چیدهایم که دامان آلودهمان جایی ندارد و نیز گریزگاهی نمانده و در چشم باغبان به سرقت لحظهها دل بستهایم و حتی واژهای را نمیشناسیم که تو را به مهر آن، صدا کنیم.
مهدی جان! مهد دل ما رامشکده خطاست و چوب روزگار با پوششی از کرونا به قصد تأدیب ما چنان بر ما میکوبد که پنجره حنجره ما به باد بلا در هم میشکند و در کشتی سرگشتگی به تلاطم عادت کردهایم که حتی رسم تو را خواستن را هم نمیدانیم پس به حکم سیادت بر عالم، ظهور کن و چشمهسار وحشت مدرن در بلوای جهان به ظاهر مترقی را کور کن.
آقا! دعای ما مانند نماز بیوضو به کار دل نمیآید؛ تو خود به تعجیل در فرج، دست دعا به آسمان عشق بردار و از خدای خود بخواه که شیر خامخوردگان را به تو ببخشاید و از ادامه غیبتت به تفضل خویش درگذرد که این آبادی به بیدرایتی کدخدا، اسیر طغیان لحظههاست.
آقا جان! در این حوالی سرمه انتظار را به خطا بر چشم کشیدهایم و نابینا و خجل سرگردانیم.
تو بیا...
تو بیا...
فقط تو بیا تا به پاس حضورت، غنچههای عشق رخ نمایند.
تو بیا... تا درد انتظار درمان پذیرد.
تو بیا... تا جامعه در کسوت عدالت علوی زینت گیرد.
تو بیا... تا نسل آدم، آدمیت را الگو بگیرد
و تو بیا تا شام نکبت عالم به ستاره اقبال افضل اولاد آدم، روشن شود که چشمهای شبزده ما به فقدان نور ساخته و خویش را باخته است.
آقا جان! ١٢٢٢ سال است که انسان گم کرده انسانیت، تو را کم دارد و نمیداند که چگونه از صاحب مقدرات، بخواهد که تو با فرج خویش جهان را بیارایی پس به عزت تمام تبار محترمت از خالق گل سرخ عشق بخواه که تو بیایی که ما را غیرت آمدن به سوی تو نیست.
اللهم عجل لولیک الفرج
سیدرضا جزءمومنی مدیر روابط عمومی دانشگاه آزاد اسلامی واحد دامغان
انتهای پیام/4062/
انتهای پیام/