صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
نگاه آنا به فیلم‌های جشنواره فجر/ 20

«لباس شخصی» و رمزگشایی سینمایی از جریان نفوذ

فیلم «لباس شخصی» به کارگردانی امیرحسین ربیعی روایتی سینمایی از جریان کشف شبکه جاسوسی حزب توده در سال 1361 است.
کد خبر : 470702

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا - سید مرتضی حسینی: فیلم سینمایی «لباس شخصی» اولین تجربه کارگردانی امیر حسین ربیعی و از محصولات سازمان اوج است که تهیه‌کنندگی آن را حبیب والی‌نژاد به عهده دارد. ربیعی که خود زمانی طلبه بوده فیلمسازی را با ساخت فیلمهای کوتاه آغاز کرده است. فیلم کوتاه «میتینگ» یکی از ساختههای اوست که موفق شد چند جایزه از جشنوارههای داخلی دریافت کند.


فیلم نیمهبلند «بعدازظهر» نیز یکی دیگر از آثار  ربیعی است که توانست جایزه فانوس جشنواره مردمی فیلم عمار را از آن خود کند. «لباس شخصی» روایتگر سال‌های ابتدایی دهه شصت و مقطعی حساس و پرتنش در تاریخ انقلاب اسلامی است. سوژه اصلی فیلم به عملیات کشف و شناسایی شبکه گسترده جاسوسی حزب توده در سال س1361 می‌پردازد.


فیلم در ژانر جاسوسی ساخته شده است و تا جایی که دست کارگردان باز بوده به مؤلفه‌های آن وفادار است.«نفوذ» و شیوه‌های پیچیده آن به ویژه در رده‌های بالای تصمیم‌گیری نظام، هسته اصلی فیلم چه از حیث موضع و چه از بابت شیوه پرداخت و فرم شباهت‌های زیادی به ماجرای نیمروز دارد. البته  هر دو اثر تقریباً به موضوعی مشابه در یک مقطع زمانی یکسان می‌پردازد و با توجه به این که هر دو فیلم از تولیدات اوج است، این شباهت‌ها تا اندازه‌ای طبیعی جلوه می‌کند.


شخصیت اصلی فیلم یک مأمور امنیتی به نام «یاسر» است. او پژوهشگر جوانی است که در بخش مطالعاتی امنیتی سپاه مأمور تحقیق و پژوهش درباره تشکیلات مخفی حزب توده می‌شود و با استفاده دوستش که نفوذی او در حزب بوده، به تدریج در رأس گروهی عملیاتی کشف و سرکوب آن تشکیلات قرار می‌گیرد و با وجود تردیدها و سوء تفاهم‌ها کار را به نتیجه می‌رساند.


انتخاب بازیگران ناشناخته که عمدتاً از صحنه تئاتر به عرصه سینما آمده‌اند به باورپذیری نقش‌ها کمک کرده است. در این میان توماج دانش بهزادی، مهدی نصرتی، مهیار شاپوری و مجید پتکی به خوبی توانسته‌اند سه ضلع مثلث نیروهای امنیتی را در فیلم تکمیل کنند. فیلمنامه به گونه‌ای نوشته  و اجرا شده است که تا سکانس‌های پایانی آن حدس این که عامل نفوذی حزب توده درمیان نیروهای امنیتی کیست برای مخاطب بسیار مشکل و تقریباً غیرممکن است. این موضوع را میتوان بزرگترین موفقیت گره‌افکنی‌های فیلمنامه دانست.


توماج دانش بهزادی در نقش حنیف به عنوان سرتیم عملیات و مهدی نصرتی در نقش یاسر هر دو با تکیه بر تجربیات تئاتری خود بازی های قابل قبولی را ارائه کرده‌اند. مهیار شاپوری هم در نقش بازجو به خوبی از عهده ایفای نقش خود به ویژه در سکانس‌های بازجویی برآمده است. به ویژه این که تماشاگر از میانه‌های فیلم با نقش و ماهیت‌های دیگر این شخصیت نیز آشنا می‌شود.


 یکی از نقاط ضعف فیلم به این موضوع باز می‌گردد که بخش عمده داستان نه با قرار گرفتن شخصیت‌ها در موقعیت‌های خاص و خطرناک و یا کنش و واکنش‌هایی که از خلال گفتگوهای دو یا چند نفره شخصیت‌ها شکل می‌گیرد.فیلم یک سکانس تعقیب و گریز نسبتاً خوب از جلوی در دانشگاه تهران و کوچه‌های اطراف آن دارد که به ریتم فیلم کمک کرده است.


لباس شخصی فارغ از هرگونه زیاده‌گویی یا درگیرشدن با روایت‌های فرعی، سختی‌های مقابله با جریان‌های نفوذی و خرابکار در دهه اول انقلاب را به تصویرکشیده است. این دغدغه و پرداختن به سینمای راهبردی و ژانر جاسوسی در کنار مزیت‌های فنی و هنری اثر، برای کارگردان تازه‌کار و نوجویی همچون ربیعی قابل تقدیر است.


 انتهای پیام/4104/


انتهای پیام/

ارسال نظر