صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۶:۰۶ - ۰۱ دی ۱۳۹۸

بیوگرافی تورین سپربلوط؛ مهم‌ترین شخصیت‌ کتاب هابیت

تورین سپربلوط از جمله مهم‌ترین شخصیت‌های دورف‌ها در کتاب هابیت محسوب می‌شود.
کد خبر : 450093

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، نویسندگان معمولا عادت دارند که برای کتب خوب شخصیت‌های جنجالی و بزرگی را بسازند تا بتوانند خوانندگان را هر چه بیشتر مجذوب نوشته خود کنند و در این تورین سپربلوط یکی از شخصیت‌های معروف و مهم کتاب هابیت است که خبرگزاری آنا قصد دارد در ادامه به معرفی هرچه بیشتر وی بپردازد.



تورین سپربلوط کیست؟


تورین سپربلوط از جمله مهم‌ترین شخصیت‌های دورف‌ها در کتاب هابیت محسوب می‌شود که می‌توان گفت او پس از گیملی مهم‌ترین دورفی است که جی. آر. آر. تالکین بیش از هر کوتوله‌ای دربارهٔ او نوشته است.


جالب است بدانید؛ اطلاعات مهم مربوط به او در کل کتاب هابیت و حتی ضمایم بازگشت پادشاه سری ارباب حلقه‌ها یافت می‌شود.


همانطور که می‌دانید؛ هابیت، یا آن‌جا و بازگشت دوباره، یک رمان تخیلی مختص کودکان است که توسط نویسنده انگلیسی جی.آر. آر تالکین نوشته شده‌ است.



تورین در تنها کوه و در زمان اوج اقتدار و جلالش به دنیا آمد و بیش از ۲۴ سال نداشت که به دلیل هجوم اسماگ که از اژدهایان بود، مردمش مجبور به ترک خانه و کاشانه شان شدند.


او همراه با پدرش تراین دوم و پدربزرگش پادشاه ترور فرار کرد، اما پدربزرگش به دلیل زخم‌هایی که برداشته بود تنها با یک همراه به نام نار جا ماند و در جنوب سرگردان شد و در این زمان تراین مردمش را به سمت دون‌لند هدایت کرد، جاییکه مردمش توانستند برای مدت بیشتری زنده بمانند.


نبرد دورف‌ها و اورک‌ها


نار بیست سال بعد، با خبر‌های بدی به پیش آن‌ها بازگشت، او و ترور به سمت موریا در حال سفر بودند که در آنجا پادشاه فرمانده اورک‌ها یعنی آزوگ، ترور را دستگیر و سلاخی کرده بود. برای اینکه آزوگ زخم شدیدتری به دورف‌ها بزند، نام خود را به زبان رون بر روی سر ترور حکاکی کرده بود و آنرا به نار داده بود تا به تمام دورف‌ها اطلاع دهد که حالا او حکمران موریا است.



تراین که خشم و عصبانیتش حد و اندازه نداشت، ارتش عظیمی از دورف‌ها را جمع کرد و نبرد دورف‌ها و اورک‌ها را آغاز کزد.


دورف‌ها یک به یک استحکامات اورک‌ها در کوهستان مه را نابود می‌کردند تا اینکه به دروازه شرقی موریا رسیدند و در دیمریل دیل دورف‌ها نبرد خونین آزانول‌بیزار را رقم زدند.


تورین در آن زمان ۵۳ سالش بود، که البته برای یک دورف سن زیادی نیست، اما در آن جنگ دلاوری چشمگیری از خود نشان داد و در نقطه‌ای از میدان جنگ سپر او شکسته شد و او مجبور شد برای دفاع از خودش از یک شاخه درخت بلوط استفاده کند و بعد از آن بود که لقب "سپربلوط" را از آن خود کرد و در نهایت دورف‌ها به پیروزی رسیدند و آزوگ کشته شد، اما صدمات بسیار زیادی دیدند که از آن جمله مرگ برادر تورین یعنی فره‌رین بود. همچنین دیگر نتوانستند به موریا برگردند، زیرا داین پا آهنی که در دروازه شرقی مستقر بود با خبر شده بود که بلای جان دورین هنوز هم در معادن دیده شده‌است.


تبعیدی دیگر برای تورین


پس از جنگ، تراین و تورین مردمشان را برای زندگی به شرق کوهستان آبی هدایت کردند. در سال ۲۸۴۱ دوره سوم تراین همراه با گروه کوچکی از یارانش به سمت تنها کوه رفتند تا ببینند می‌تواند آنرا دوباره بازپس بگیرند یا خیر و زمانیکه تعدادی از یارانش بازگشتند، تراین دیگر هیچگاه در میان آن‌ها دیده نشد؛ بنابراین تورین پادشاه شد و به نظر می‌رسید که آن‌ها باید در اریادور باقی بمانند.


در آنجا او برای مدتی طولانی کار و تلاش کرد، با اقوام دیگر شروع به داد و ستد کرد و ثروتی برای خود دست و پا کرد؛ مردم او نیز بر تعدادشان افزوده می‌شد، زیرا دیگر افراد هم قوم او که در سرزمین‌های دیگر سرگردان بودند به قلمرو او وارد شده بودند.


سال‌های بسیاری گذشت، خاکستری که در دل تورین خاموش بود شروع به افروخته شدن کرده بود، زیرا او تا حدی توانسته بود قومش را به آسایش نسبی برساند و حس انتقام از اژد‌ها که به او ارث رسیده بود جان تازه‌ای گرفته بود.



وی تنها به فکر سلاح، ارتش و متحدینش بود، زیرا پتک‌های آهنین در کوره‌های او شروع به نواخته شدن کرده بود؛ اما ارتش‌ها از یکدیگر متفرق و اتحادشان نیز شکسته بود، در عین حال تبر مردمانش نیز ناچیز بود، خشمی عظیم بدون هیچ امیدی در وجودش زبانه می‌کشید همانطور که بر روی آهن سرخ بر روی سندان می‌کوبید.


اما سرانجام پس از چند سال، او این شانس را پیدا کرد که در شهر بری گندالف را ملاقات کند و در سال ۲۸۵۰ دوره سوم گندالف در یک مأموریت سری به قلعه تاریک دول گولدور نفوذ کرد و در سیاهچاله‌های آن دورفی را پیدا کرد که از شدت ضعف حتی نام خودش را نمی‌دانست. این دورف دو عدد از تنها مایملکش را به گندالف داد یعنی نقشه و کلید ورود به تنها کوه. گندالف ناگهان متوجه شد که تراین پدر تورین و پادشاه مفقود قوم دورین را پیدا کرده‌است، پس ساحر تورین را متقاعد کرد که اکنون زمان شکست دادن اسماگ و بازپس گیری پادشاهی باستانی است و وی توانست تورین را قانع کند که برای این کار آن‌ها نیاز به یک عیار دارند.


اصل ماجرا این بود که قدرتی که سائورون در درون حلقه هفتم گذاشته بود باعث گیر افتادن تراین در سیاه بیشه شد و دخمه جادوپیشه جایی نبود جز دول گولدور، دومین اقامتگاه سائورون که پس از شکست خوردن از آخرین ارتش اتحاد الف‌ها و انسان‌ها در دوران دوم، آن را در جنوب سیاه بیشه برای تهدید لورین و نابود کردن پادشاهی آرنور بنا نهاد.


گندالف در حالی تراین را در دخمه‌های دول گولدور پیدا کرد که می‌خواست بفهمد آن جادوپیشه که ۴۰۰ سال پیش قبل از دوران ۴۰۰ ساله دوران صلح توأم با انتظار هنگام اولین ورودش به دول گولدور گریخته بود کیست؛ هر چند که او حدس می‌زد آن شخص سائورون باشد و به هنگام ورود مخفیانه به دول گولدور و پیدا کردن تراین این موضوع را دریافت و هنگامی که گندالف از قصد سائورون برای حمله به ریوندل و لورین و استفاده از اسماگ برای این موضوع آگاه شد تصمیم گرفت تورین را برای پس گرفتن اره بور ترغیب کند.


سر انجام پس از مدتی تورین به اریادور رفت و در دل ارد لوین اقامت گاهی نه چندان مرفه، ولی راحت برای مردمش بنا کرده بود که به قول خودش منزلی فقیرانه در تبعید بود و از طریق تجارت روزگار می‌گذراند هر چند که دورف‌های اطراف او مدام از بازگشت دوباره به اره بور و تصاحب گنجینهٔ افسانه‌ای اش سخن می‌راندند و آتش تبعید بیشتر در دل او شعله‌ور می‌شد و در طرف دیگر گندالف قرار داشت که موضوعات مربوط به سربرآوردن دوباره سائورون و حضور اسماگ در اره بور سخت ذهن او را مشغول می‌کرد؛ زیرا تمام فکر و ذکر سائورون، احیای دوباره آنگمار برای حمله به ریوندل و استفاده از اسماگ برای رسیدن به اهدافش بود.



گندالف خوب فهمیده بود دورف‌ها تنها اقوامی‌اند که می‌توانند سد راه اهداف او شوند؛ پس او می‌خواست بعد از استراحتی مختصر در شایر بدنبال تورین بگردد و میل به پس گرفتن کوه را در او برانگیزد.


او داشت این افکار و برنامه‌هایش را در مهمانخانه اسبچه راهوار مرور می‌کرد که ناگهان تورین با سلام کردن به گندالف و معرفی کردن خودش، باعث غافلگیری و حتی خوشحالی او شد و وی در دیدار با تورین، سرانجام از او خواست که دوازده دورف (که با خود تورین سیزده تا می‌شد) و یک دزد را بردارد و فوراً به طرف اره بور حرکت کند.


سفر تورین به اره‌بور


تورین گروهی متشکل از دوازده دورف را جمع کرد که در میان آن‌ها دو خواهر زاده اش به نام‌های کیلی و فیلی نیز قرار داشتند.


تورین و شرکاء، نامی که بر روی خودشان گذاشته بودند، بیلبو بگینز را به عنوان "جوینده حرفه‌ای گنج" استخدام کردند.


تورین در ابتدا به شدت از این کار اکراه داشت، زیرا مطمئن نبود که هابیت بتواند چیزی برای آن‌ها بدست آورد، اما دست آخر به نصیحت‌های گندالف اعتقاد پیدا کردند و زمانیکه در خانه بیلبو بودند، گندالف نقشه و کلید را به تورین تحویل داد.


علی رغم اینکه تورین طبیعتی شکاک و مغرور داشت، بیلبو به عنوان عضو کلیدی گروه، ارزشش را ثابت کرد و جان دورف‌ها را چندین بار در اتفاقات مختلف نجات داد و سرانجام گروه به تنها کوه رسیدند، و اسماگ اژد‌ها به دست مردی شجاع از شهر دریاچه از پا در آمد، در اینجا حرص و طمع تورین به او غلبه کرد و از اینکه بخشی از گنجینه بی و حد و حصر را با مردم شهر دریاچه و متحدش تراندویل تقسیم کند امتناع ورزید.


زمانیکه بیلبو سنگ آرکن، قلب کوهستان، را برای اینکه بتواند محاصره کوهستان را که از سوی انسان‌ها و الف‌ها شکل گرفته بود بشکند، باعث دیوانه شدن و خشمگین شدن تورین شد.


تورین پس از این اتفاق قاصدانی از پرندگان را به سوی پسرعمویش داین پا آهنی فرستاد و او نیز به همراه پانصد دورف جنگجو از تپه‌های آهن به سمت آن‌ها آمد.


تمام منازعات زمانیکه گابلین‌ها و وارگ‌ها از کوهستان مه به طور ناگهانی به آن‌ها حمله کردند به کناری گذاشته شد. دورف‌ها و متحدینشان در نبرد پنج ارتش پیروز بودند، اما تورین به طور مرگباری زخمی شده بود.


پس از آنکه بئورن تورین را از صحنه نبرد خارج کرد و به جای امنی آورد، او سعی کرد با بیلبو آشتی کند و هابیت را شخصیتی خوب و شجاع خطاب کرد. بعد از مدت کوتاهی تورین بر اثر شدت جراحات از دنیا رفت و در آرامش کامل در بن کوه دفن شد.


شمشیر اورک‌ریست که در ابتدای سفرشان به دست آورده بودند، در کنار او قرار داده شد و همچنین سنگ آرکن نیز با تشریفات خاصی بر روی سینه او قرار داده شد. گفته شده‌است بعد از مرگ تورین زمانیکه دشمنان به قلمرو آن‌ها نزدیک می‌شدند، این شمشیر شروع به تابیدن می‌کرده و دورف‌های اره‌بور هیچگاه از وجود دشمنان بی خبر نمی‌ماندند.


تورین تنها پادشاه از قوم لانگ‌بردهاست که بدون هیچ فرزندی از دنیا رفت؛ زیرا مقام پادشاهی خاندان دورین به پسرعموی او داین دوم پا آهنی سپرده شد که تپه‌های آهن را ترک گفته و پادشاه زیر کوه شده بود.


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر