صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۶:۳۲ - ۱۴ دی ۱۳۹۸

چرا باید خودتان را ببخشید؟! +راهکار

هدف پایانی از بخشش رها‌کردن گذشته است و باید کمبود‌ها و اشتباهات‌مان ببخشیم، اما هم‌زمان دست از پاسخ‌گو بودن نکشیم.
کد خبر : 448037

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، بخشش، حلالیت، گذشتن از خطای دیگران و .. این ها همه موضوعاتی است که انسان حداقل یکبار در طول زندگی‌اش با آن برخورد می‌کند و باید بهترین روش و عکس‌العمل را در مواجهه با این موضوع داشته باشد، یکی از ابعاد بخشش، خود بخشودگی است که امروز خبرگزاری آنا قصد دارد به آن بپردازد.



بخشش چیست؟


بخشش به طور کلی بعنوان تمایلی است تا به خودمان اجازه دهیم گذشته را رها کرده و بار‌ها و بار‌ها داستان را برای خودمات تعریف نکنیم، اینکه آن فرد با ما چه کرد و اینکه ما چگونه آسیب دیدیم، تصمیم و تمایلی است که اجازه بدهیم گذشته همان چیزی که بود بماند، همانگونه که بود آن را رهایش کنیم، گذشته‌ای که اتفاق افتاد، عالی نبود حتی شبیه به آن‌چیزی هم که می‌خواستیم نبود، اما حالا رها کردنش بهترین انتخاب است، به زبان ساده می‌توان گفت؛ بخشش یعنی، میتوانست این اتفاق بیافتد، باید اینجوری می‌شد، اگر آنگونه بود بهتر بود، را رها کنیم و از آن‌ها بگذریم.



بخشش به این معناست که به خودمان اجازه دهیم زمان حال را درک کنیم و آن را ببینیم نه اینکه با گذشته در جنگ و جدال به سر ببریم.


بخشش یعنی اینکه با افرادی که در حال حاضر کنارمان هستند ارتباط برقرار کنیم نه اینکه به آن فردی فکر کنیم که به ما صدمه زده است، باید بدانید که با امروز و فردا کردن کار به جایی نمی‌رسد.


بخشش یعنی قادر و مایل باشیم که برای اعمال و حرکات امروز عکس العمل نشان دهیم نه اینکه به آن‌ها از دریچه نفرت و خشم گذشته نگاه کنیم و با دقیق دیدن امروزمان ما دیگر از توانایی‌های خودمان برای تنبیه، تصدیق و اصلاح گذشته استفاده نمی‌کنیم بلکه از گوش ها، چشم‌ها و قلبمان برای هر چیزی که امروز اتفاق می‌افتد استفاده می‌کنیم.


پروسه بخشیدن حواس ما را از افرادی که به ما آسیب زده اند پرت می‌کند، از اینکه با ما چه کردند، چه کاری باید انجام می‌دادند، ولی ندادند و توجه ما را از آن‌ها دور می‌کند از اینکه صبر کنیم و بخواهیم که تغییر کنند.


بخشش به ما کمک می‌کند که جسم و قلبمان را به سمت جلو حرکت دهیم و دیگر تلاش نکنیم تا به آن‌ها درد و رنجی را که کشیده ایم، بفهمانیم. بخشش یعنی اینکه من از این جنگ بی پایان دست می‌کشم و تویی که به من آسیب زدی را به حال خودت واگذار می‌کنم.


چرا خودبخشودگی اهمیت دارد؟


کارشناسان معتقدند، بخشیدن اضطراب را کاهش می‌دهد که نتیجهٔ آن تقویت سیستم ایمنی بدن است. بخشیدن، بیماری‌ها و اختلالات روانی مانند افسردگی و اضطراب را تسکین می‌دهد، با کاهش خشم و تقویت سلامتی قلب، به تقویت سلامت عمومی بدن منجر می‌شود.


این‌روز‌ها که اضطراب و افسردگی این‌قدر گسترده و همه‌گیر است، با بخشیدن خودمان به بهبود و حفظ سلامتی خود کمک می‌کنیم. اگر راهی برای بخشیدن خودمان و دیگران پیدا نکنیم، گرفتار نگرانی و خودخوری می‌شویم.


گاهی ما درس‌های دردناکی از زندگی می‌گیریم. اما قرار نیست با استمرار این درد، پیوسته خودمان را عذاب دهیم. این درد لزوما بزرگ و پیچیده نیست، همین‌که از اشتباه‌مان نمی‌گذریم و رهایش نمی‌کنیم، مایهٔ درد و رنج است. اشتباهی که شاید ناخودآگاه هم نباشد؛ ممکن است بدانیم چرا چنین تصمیمی گرفتیم، و این گاهی وضعیت را دردناک‌تر هم می‌کند.


باید بدانیم بیزاری از خودمان، هیچ سودی ندارد، درحالی‌که خودبخشودگی مزیت‌های بسیاری دارد. نخستین گام برای بخشیدن خودمان پرسیدن این سؤال است: چرا اشتباه کردم؟


اشتباه کردن و گرفتن تصمیم‌های غلط، هیچ ربطی به اینکه چه کسی هستیم و می‌توانیم به چه کسی تبدیل شویم، ندارد. اشتباهات ما نباید از ارزشی که برای خودمان قائلیم، بکاهند!


ما انسانیم. هر انسانی اشتباه می‌کند! ما به دلایل گوناگون برخی کار‌ها را انجام می‌دهیم. نکتهٔ کلیدی یافتن دلیل انجام کارهاست. با شناسایی دلیل، می‌فهمیم چطور به این نقطه رسیدیم و می‌توانیم دربارهٔ ادامهٔ مسیر تصمیم بگیریم.



آیا بخشش می‌تواند به عنوان پاداش تلقی شود؟


ما معمولا می‌شنویم که بخشش یک هدیه است و این موضوع که بخشش برای آن فردی که می‌خواهیم ببخشیم نیست بلکه برای خودمان است. در بسیاری از سخنان گفته شده است که اگر ببینیم آن فردی که به ما آسیب زده است از بخشیدن ما سود می‌برد، پس می‌توانیم اسم این کار را بخشش بگذاریم. اما این تمام مسئله نیست.


یکی از موانعی که در بخشیدن وجود دارد این است که ما نمی‌خواهیم ببینیم فردی که به ما لطمه‌ای وارد کرده از جانب ما سودی ببرد و در واقع می‌خواهیم که او به بخاطر کاری که کرده است مجازات شود.


اینکه ببینیم آن فرد حس بهتری از بخشش ما پیدا کرده است برای ما یک چالش به حساب می‌آید و دقیقا همان چیزی است که ما از آن اجتناب می‌کنیم.


ما تصور می‌کنیم نبخشیدن حکم مجازات دارد، راهی که با آن بتوانیم فرد را تنبیه کنیم، بتوانیم از زخم‌هایی که خورده ایم مراقبت کنیم، یا به طور کلی بیان کنیم که زخم‌های ما عمیق است و ما هیچگاه آن‌ها را فراموش نمی‌کنیم، اما از طرفی دیگر نبخشیدن و رها نکردن مثل در آغوش کشیدن و اعتبار بخشیدن به زخم‌هایی است که خورده‌ایم.


خودبخشودگی در آشفتگی و شرایط ناگوار


گاهی با پذیرش آشفتگی‌ای که ایجاد کرده‌ایم، آسیب‌پذیری ما بیشتر برای عزیزان‌مان آشکار می‌شود که این کار ممکن است منجر به افشای حقایق مهم‌تری درباره ما شود و نتایج مهم‌تری برای ما داشته باشد؛ وقتی می‌پذیریم که کامل نیستیم، دیگران راحت‌تر با ما ارتباط برقرار می‌کنند و ما را قوی‌تر می‌بینند.


گاهی یک عذرخواهی ساده، تأییدی است بر پاسخگو بودن و اینکه با وجود تقلایمان قدرتمند و استوار هستیم.


معذرت می‌خوام، سعی می‌کنم جبران کنم؛ شروع خوبی است. این به معنی این نیست که همه چیز بی‌عیب ونقص خواهد بود، اما نشانهٔ این است که می‌توانیم (و می‌خواهیم) برای ترمیم و بهبود وضعیت موجود تلاش کنیم.


استقامت در آشفتگی، یعنی ما در برابر دیگران و خودمان وانمود نمی‌کنیم که اوضاع روبه‌راه است؛ یعنی ما پای عمل و باورمان می‌ایستیم، یعنی کم‌کم درمان می‌شویم و آرام می‌گیریم.


باید بدانید؛ هدف پایانی، رها‌کردن گذشته است. رهاکردن یعنی خودمان را به‌خاطر آنچه نمی‌دانستیم و آنچه به‌گمان‌مان باید (یا نباید) انجام می‌دادیم، کمبود‌ها و اشتباهات‌مان ببخشیم، اما هم‌زمان دست از پاسخ‌گو بودن نکشیم.


در این مسیر، باید اشتباه را شناسایی کنیم، تصمیم بگیریم دیگر آن را تکرار نکنیم و مسئولیت آسیب‌ها و خسارت‌های ایجاد شده را به‌عهده بگیریم. باید دست از سرزنش کردن خودمان برداریم. این مهارتی دشوار است که در گذر زمان به دست می‌آید، اما این دشواری به سلامتی‌مان و بازگشت به وضعیت عادی می‌ارزد.


گاهی خودبخشودگی به‌معنی یافتن خوشی به‌جای اندوه است. با رهاکردن یاد می‌گیریم که زندگی کنیم. گاهی افسوس و پشیمانی طبیعی‌ست، اما قرار نیست باقی زندگی را در اندوه و پشیمانی سپری کنیم.


بعضی وقت‌ها شاید لازم باشد خودمان را نه به‌خاطر انجام کار اشتباه، بلکه به‌خاطر انجام کار درست ببخشیم؛ کار درستی که از پیش می‌دانستیم با هزینهٔ گزافی همراه است، اما مایل به انجامش بودیم!


۴ تمرین برای خودبخشودگی و داشتن زندگی شاد


سؤال اساسی این است که چطور خودمان را ببخشیم؟ مهربان باشیم. مهربانی را امتحان کنیم!



  • ۱. خودمهرورزی داشته باشیم


خودمهروزی به معنای این است که؛ با خودمان همدلی کنیم، هم‌دلانه با خودمان صحبت کنیم. خودمهرورزی پیش‌نیاز خودعشق‌ورزی است؛ عنصری که تقریبا برای هر چیزی در زندگی لازم است.


در مقایسه با خودمان، ما معمولا با دیگران مهربانانه‌تر رفتار می‌کنیم. کافی‌ست با خودمان مهربان‌تر باشیم.


اگر در خودگویی‌تان در حال سرزنش کردن خودتان هستید، از خود بپرسید «اگر این اتفاق در مورد شخص دیگری افتاده بود، چه فکری می‌کردم؟ آیا همین احساس را در مورد آن‌ها داشتم؟» همان مهر و همدلی را که نسبت به دیگران نشان می‌دهید، نثار خودتان کنید.


احساس خجالت زدگی بخشی از روند درمان است و باعث می‌شود در آینده هشیارانه به‌دنبال راه‌هایی برای انجام بهتر کار‌ها و اجتناب از اشتباه باشیم، همچنین کمک می‌کند هنگام تصمیم گیری‌های دشوار، بتوانیم نتایج و پیامد‌ها را بپذیریم. اما بدانید که برای ایجاد تغییرات چشمگیر، نمی‌توانیم پیوسته با ترس و شرم زندگی کنیم. درواقع در چنین وضعیتی نمی‌توانیم تغییر بزرگی ایجاد کنیم!




  • ۲. احساس گناه را از خودمان دور کنیم


احساس گناه نه‌تن‌ها کمکی به بهبود وضعیت یا تقویت خودمان نمی‌کند، بلکه روح‌مان را فرسوده می‌کند. شاید برای مدتی کوتاه و پس از ارزیابی خودمان، مؤثر باشد، اما در نهایت ما انسان هستیم و نیاز به همدلی و مهربانی داریم. احساس گناه باعث می‌شود، آنچه را نیاز به تغییر دارد شناسایی کنیم، اما این حس نباید درون‌مان ماندگار شود!


احساس گناه ممکن است باعث شود گمان کنیم به‌اندازهٔ کافی خوب یا شایسته بخشیده شدن نیستیم، درنتیجه نمی‌توانیم به زندگی طبیعی‌مان برگردیم و به جایگاهی که توانایی و شایستگی‌اش را داریم، برسیم.


اگر عشق می‌ورزیم، باید آن را نثار خودمان هم بکنیم. حتی اگر شکست‌خورده هستیم باید بدانیم که ارزشمند و شایسته عشق هستیم. نگذارید احساس گناه، خوبی را در درون تان خاموش کند، انگیزه و نیرویتان را برای زندگی از بین ببرد و شادی شما را نابود کند.



  • ۳. یاری‌گر دیگران باشیم


رنج‌ها و زخم‌های ما می‌توانند دلیلی باشند برای انجام کار‌های خیر بیشتر، حتی اگر نتوانیم اوضاع را روبه‌راه کنیم. این درد‌ها و رنج‌ها، درس‌هایی هستند که فراگرفته‌ایم. ما می‌توانیم خودمان را ببخشیم و هم‌زمان به دیگران هم کمک کنیم.


کمک‌های ما تنها به امور خیریه محدود نمی‌شوند، تصمیم گیری بهتر ما می‌تواند کار خیر باشد. می‌توانیم به نیازمندان کمک کنیم. فعالیت داوطلبانه داشته باشیم، کسانی را که احساس تنهایی می‌کنند، همراهی کنیم، به درد دل آدم‌ها گوش دهیم. با کمک به دیگران، به‌تدریج خودمان را می‌بخشیم.


درواقع، با کمک به دیگران برای گذر از موقعیت‌های دشوار و دردناک، راهی برای گذر از دشواری‌ها و درد‌های خودمان پیدا می‌کنیم. حقیقت این است که ما همان‌گونه که به دیگران کمک می‌کنیم، می‌توانیم و باید به خودمان کمک کنیم! ما با شنیدن درد دل دیگران دربارهٔ کوتاهی‌ها و شکست‌هایشان، توجه، آسودگی، هم‌دردی، بخشش و عشقی را نثارشان می‌کنیم که اغلب از خودمان دریغ می‌کنیم!


بنابراین روشن است که می‌دانیم چه باید بکنیم. کافی‌ست همان مهر و بخششی را که سخاوتمندانه به دیگران ارائه می‌کنیم، به خودمان پیشکش کنیم.


پس برای اینکه دوباره به زندگی برگردیم، به دیگران کمک می‌کنیم. با نشان دادن مسیر به دیگران، راه خودمان را هم پیدا می‌کنیم. خواهید دید که این‌گونه، بخشیدن خودتان ساده‌تر می‌شود.



  • ۴. درونیات‌مان را آشکار کنیم


برای رسیدن به آرامش، می‌توانیم دربارهٔ آسیب‌پذیری‌هایمان با دیگران صحبت کنیم. بهتر است به نکات و رویداد‌هایی که توجه دیگران را جلب می‌کنند، اشاره کنیم؛ مانند روشی که مددجو‌ها در جلسات گروهی حمایت‌گر مثل جلسات معتادان گمنام، از خودشان می‌گویند. دوست داریم دیگران چه چیزی از ما بدانند؛ همان را بگوییم. این‌گونه هم آن‌ها ما را می‌شناسند و هم ما درک بهتری از خودمان پیدا می‌کنیم، در نتیجهٔ این درک بهتر، یاد می‌گیریم نقاظ ضعف‌مان را آشکار کنیم درحالی‌که توانمندی‌هایمان را شناسایی می‌کنیم.


یادتان باشد، قرار نیست حرف‌هایمان را همه جا با صدای بلند جار بزنیم. کافی است چند نفری از اطرافیان‌مان، از وضعیت ما و احساسات‌مان باخبر باشند. آشکارسازی نیازمند شجاعت است؛ هرچند ممکن است راه‌حل نباشد، اما گامی برای شروع است. در این مسیر دیگران می‌توانند افکار و فرضیات نادرست ما را شناسایی و گوشزد کنند. شاید به‌خاطر اشتباه‌مان لایق سرزنش باشیم، شاید هم نباشیم، اما به‌هرحال با ادامهٔ سرزنش خودمان زندگی سازنده‌ای نخواهیم داشت.


ما می‌توانیم، اعمال، حالت و برخوردمان با دیگران را اصلاح و هم‌زمان تمرین خودبخشودگی کنیم. به‌عبارتی می‌توانیم پاسخ‌گو باشیم و هم‌زمان از حرکت رو به جلو و پیشرفت، باز نمانیم.


در هنگام پیش‌روی، ممکن است متوجه شویم برخی همراهی‌مان نمی‌کنند. ممکن است آن‌ها هنوز آمادهٔ این کار نباشند. هم‌چنان که پیش می‌رویم و آسیب‌ها را جبران می‌کنیم، می‌توانیم راه‌های بهتری برای همراه کردن دیگران پیدا کنیم! حتی، با اطمینان می‌گویم، می‌توانیم به شادی و خشنودی برسیم!


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر