فردا خيلی دير است
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، در میان سیل خبرهای سیاسی، اجتماعی، هنری و اقتصادی كه هم در رسانههای رسمی و هم در شبكههای مجازی بازتابهای فراوانی داشته، یك خبر و یك آمار بهآرامی آمد و بیهیچ سروصدایی رفت بیآنكه حساسیت چندانی برانگیزد. این آمار اتفاقاً در جای خود آمار مهمی هم بود كه سازمان ثبتاحوال آن را منتشر كرد.
در سال 97 تعداد ازدواجهای كشور 558 هزار مورد و تعداد طلاقها 179 هزار مورد در كل كشور بوده است.
بهبیاندیگر اگر تعداد ازدواجهای سال گذشته بیست هزار مورد كمتر بود حالا میتوانستیم بگوییم از هر 3 ازدواج یك مورد به طلاق منجر شده است.
گرچه این روزها طلاق دیگر قبحی مانند گذشته ندارد و در بسیاری از خانوادهها شاهد آن هستیم اما اگر دریابیم كه این آمار مربوط بهکل كشور است و در شهرهای بزرگ و ازجمله تهران با چه اوضاعی روبرو هستیم شاید بیشتر به فكر فرو میرفتیم كه ازنقطهنظر جامعهشناسی این پدیده چه نسبتی با جامعه ایران دارد. چرا ازدواجها هرسال بیشتر آب میآورند و جدایی معمولتر میشود و عادیتر.
اگر بخواهیم ازنقطهنظر اقتصادی هم به قضیه نگاه كنیم درمییابیم كه هر ازدواج برای هر خانواده از هر دو طرف چه هزینه سنگینی بر اقتصاد خانوار تحمیل میكند و وقتی جدایی اتفاق میافتد تمامی این هزینهها بر باد میروند؛ تازه اگر هزینههای مربوط به طلاق را درنظر نگیریم.
179 هزار طلاق سالانه یعنی به هدررفتن و بلااستفاده ماندن تقریباً همین مقدار وسیله زندگی(جهیزیه) كه معمولاً حتی اگر خانواده دختر بتوانند همه آن را برگردانند باید در گوشهای و در اتاقی انبار شود و تازه باری بر دوش خانواده بگذارد. بیاییم یك حساب دیگر انجام دهیم. اگر برای هر ازدواج هزینهای معادل صد میلیون تومان درنظر بگیریم (كه در بسیاری موارد هزینه دو خانواده، عروس و داماد، نسبی بیش از اینهاست). خسارتی كه به اقتصاد خانوارهای ایرانی و در كل به اقتصاد كشور تحمیل میشود یا بهتر است گفته شود عدم النفع این سرمایهگذاری رقمی میسازد معادل 18 هزار میلیارد تومان.
البته آنچه گفته آمد فقط خسارت مالی قضیه است و همه میدانیم كه چه خسارت جبرانناپذیر روحی هر جدایی به طرفین و نیز به خانوادههایشان میزند، بخصوص اگر پای بچهای نیز در میان باشد.
شاید گفته شود كه آمار طلاق در كشورمان هنوز در مقام مقایسه با بسیاری از كشورهای حتی پیشرفته آمار نگرانكننده و فاجعهباری به حساب نمیآید اما تفاوتهای فرهنگی و اعتقادی جامعه ایران با آن جوامع آنقدر زیاد است كه نباید اصولاً چنین قیاسی صورت داد. نه هزینههای عروسی در آن كشورها (بهجز افراد مشهور و ثروتمند) مثل ما مفصل و پرخرج است و نه وسواسی كه ما درباره تهیه جهیزیه و اقلام اولیه زندگی و خریدها و تجملات مراسم عروسی داریم با آنها قابلمقایسه است و نه نگاهی كه به مرد و بخصوص زن مطلقه وجود دارد همان نگاهی است كه در آن جوامع شاهدش هستیم. حالا به این آمار توجه كنید: تنها در یك دهه یعنی از سال 85 تا 95 قریب به یك و نیم میلیون نفر به خانوارهای زن سرپرست اضافهشده و تعداد زنان سرپرست خانوار به حدود 13 درصد كل خانوارهای كشور رسیده است. این رقم در سال 85 حدود 8 درصد تعداد كل خانوارها بوده است.
تازه این آماری است كه در فروردین امسال ثبتاحوال ارائه داده و بیتردید در سالهای 96 و 97 این تعداد بیشتر هم شده است. از این تعداد بیش از نیمی از آنها شغلی نداشته و اغلب تحت پوشش بهزیستی یا كمیته امداد بودهاند یعنی با یك مستمری حداقلی در حد بخورونمیر زندگی را گذرانده و میگذرانند.
البته همه اینها زنانی نیستند كه طلاق گرفتهاند چون در میان آنان افراد مجرد یا دارای شوهر ناتوان یا شوهر ازدستداده هم كم نیستند اما اكثر آنان بالاجبار جداشدهاند.
از بین آنها كه جدا میشوند چه وضع مالی خوبی داشته و از حمایت خانواده برخوردار باشند و چه در وضعیت بد اقتصادی قرارداشته باشند بسیاری یا اصولاً میلی به ازدواج ندارند و امكانی برای ازدواج مجدد پیدا نمیكنند.
بسیاری از آنها هم چون نمیتوانند شغلی برای خود دستوپا كنند بیكار میمانند. معصومه ابتكار، معاون امور زنان و خانواده میگوید بیش از سه میلیون زن بیكار سرپرست خانوار در كشور داریم كه رقم كاملاً نگرانکنندهای است كه این افراد چگونه موفق به اداره زندگی خود میشوند و نكته عجیب دیگر اینكه به گفته او تعداد زنان تحصیلکرده بیكار سه برابر مردان است.
دراینباره سخنهای فراوان دیگری هم هست كه در حوصله این مقال و مجال نیست، كوته سخن آنكه بدنیست در جامعه سیاستزده امروز ایران تحولات زیرپوستی و بسیار مهم اجتماعی را نیز ازنظر بگذرانیم و برای آن فكری بكنیم كه هرچه تحولات سیاسی و اقتصادی مهم و حیاتی و پرداختن به آنها جذابتر و چشمگیر باشند و تیترهای گلدرشتتری را اقتضا كنند، موقتیتر و زودگذرتر از تحولات اجتماعی و فرهنگی هستند كه ماندگارتر و عمیقتر و بادوامتر ساخت اجتماعی را رقم میزنند و غفلت از آنها آسیبهای بزرگتری به بار میآورد. بیتردید برای تغییر در سبك زندگی و دوام خانواده و جلوگیری از كاهش نرخ ازدواج و افزایش آمار طلاق باید كاری كرد كارستان؛ آنهم همین امروز كه فردا خیلی دیر است.
منبع:اطلاعات
انتهای پیام/4112/
انتهای پیام/