صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۰:۰۰ - ۰۶ تير ۱۳۹۸
آخر هفته با کتاب؛

«گچ پژ» مجموعه‌ای طنز با زبان قجری

نویسنده در «گچ پژ» برای نخستین‌بار ژانرهایی چون طنز، عاشقانه‌نویسی، نامه‌نگاری و قجری‌نویسی را با یکدیگر تلفیق کرده و به سبکی منحصربه‌فرد رسیده است.
کد خبر : 400842

به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، حسن صنوبری شاعر و منتقد ادبی جوان کشورمان برای «آخر هفته با کتاب» کتاب طنز «گچ پژ» نوشته محسن رضوانی را به کتاب‌دوستان و کتابخوانان پیشنهاد داد.


صنوبری در یادداشت کوتاهی درباره کتاب «گچ پژ» آورده است: بر این‌ باورم که «گچ‌پژ» نوشتۀ آقای محسن رضوانی از مهمترین کتاب‌های طنزی است که در سال‌های اخیر منتشر شده است. همچنین به‌نظر این دوست‌دار عالم کتاب، 90 درصد کتاب‎هایی که عنوان طنز دارند، فقط طنز حماقت خریدار را دارند و از هرگونه نمک و طنز جدی بی‌بهره‎اند؛ برخلاف «گچ پژ» که در این میان یک اتفاق است.


رضوانی در «گچ پژ» برای نخستین‌بار ژانرهایی چون «طنز»، «عاشقانه»، «نامه‌نگاری» و «قجری‌نویسی» را با یکدیگر تلفیق کرد و به سبکی منحصربه‌فرد رسید. سبکی که پس از انتشار این کتاب مورد تقلید دیگران نیز واقع شد.


«گچ پژ» مجموعه تک‌نوشته‌هایی است که در قالب طنز نگاشته شده است. این کتاب اولین اثر منتشرشده محسن رضوانی است. وی با قلمی متفاوت به موضوعات مختلف پرداخته است. رضوانی با استفاده از لهجه قدیم تهرانی و اصطلاحات دوره قاجار متن‌های خود را پیش می‌برد و از این دریچه به مسائل پیرامون خود که عموماً مسائل روز اجتماعی هستند می‌پردازد. یکی از نکات مهم درباره این مجموعه شکل و طراحی متفاوت کتاب است که از سوی سوره مهر طراحی و روانه بازار نشر شده است.


در بخشی از کتاب «گچ پژ» می‌خوانید: «معقول که نگاه می‌کنم می‌بینم تو پای من غنچه‌‌سوز می‌شوی. سوخت می‌روی. خاصه حالیه که بیکار شده‌ام و دریچۀ همان آب‌ باریکه را هم گِل‌‌مال کرده‌اند. این شب‌ها تفریح و تفرجم‌ شده است ولگردی، حوالی سه‌ راهِ «پیاله». کاج و بوته‌های بزک‌‌شدۀ ارمنی‌ها را تماشا می‌کنم. یک سیر لبو می‌خرم و منفرداً بنا می‌کنم به گز کردن طول کوچه‌ها. حالا اگر قدر چینه‌دان گنجشک عقل معاش داشته باشی می‌روی سراغ کسی که لولهنگش بیشتر آب بردارد. باور کن عشق و عاشقی قدر عرق‌گیر اخوی شیرین‌‌عقلت کارایی ندارد. دست‌‌کم آن عرق‌گیر آبی آسمانی به یک دردی خورد. هواکش خانه‌تان را کور کرد بلکه دیگر مکتوبه نفرستم. عاشقی مال از ما بهتران است شازده. این زیاده‌‌خوری‌ها به ما نیامده عزیز! باور کن...».


انتهای پیام/4028/پ


انتهای پیام/

ارسال نظر