وقتی با ماشینها گفتوگو میکنیم، در حقیقت با چه کسی حرف میزنیم؟
در اواسط دهه هشتاد میلادی، زمانی که رایانهها هنوز به اشیایی عجیب و ناآشنا در گوشه اتاقها شباهت داشتند، زنی در آزمایشگاه فناوری ماساچوست (MIT) در حال انجام پژوهشی بود که آینده انسان را از درون نگاه میکرد. شری ترکل (Sherry Turkle)، روانشناس و استاد جامعهشناسی علم، پرسشی ساده، اما بنیادین را مطرح کرد: وقتی با ماشینها گفتوگو میکنیم، در حقیقت با چه کسی حرف میزنیم؟ این پرسش سرآغاز کتابی شد که تا امروز از مهمترین آثار میانرشتهای در مرز فناوری و علوم انسانی به شمار میرود.
پس از گذشت چهار دهه از نخستین انتشار کتاب «خود دوم: رایانهها و روح انسان» (The Second Self: Computers and the Human Spirit)، این اثر همچنان خواندنی است. نویسنده در این کتاب از تجربه کاربران بزرگسال، کودکان، مهندسان و دانشمندان هوش مصنوعی میگوید؛ از انسانهایی که در برابر رایانه نه فقط بهعنوان ابزار، بلکه بهمثابه آینهای از ذهن خود ایستادهاند.
فناوری، عنصری از حیات روانی و اجتماعی انسان
در آن دوران، علم رایانه بیش از هر چیز به جنبههای فنی و منطقی محاسبه توجه داشت. اما ترکل، برخلاف جریان غالب، از روانشناسی محاسبه (psychology of computation) سخن گفت؛ حوزهای که به بررسی تاثیر رایانه بر ذهن و هویت انسان میپرداخت. در کتاب توضیح میدهد که فناوری، صرفا ابزار انجام کار نیست بلکه عنصری از حیات روانی و اجتماعی انسان است. به باور او «فناوری نه تنهاشتابدهنده دگرگونی در آنچه انجام میدهیم، بلکه در شیوهای است که میاندیشیم.»
نویسنده در چاپ ویژه بیستمین سالگرد، این دیدگاه را بازنگری میکند و نشان میدهد که چگونه فرهنگ رایانه در دو دهه اخیر، از رایانههای شخصی تا شبکههای اجتماعی، جهان ذهنی ما را بازتعریف کرده است. این ویراست جدید با مقدمه و موخرهای تازه و یادداشتهای تفصیلی همراه است که چارچوبی نو برای فهم رابطه انسان و ماشین ارائه میدهد.
انسانها رایانه را نه صرفا ابزاری مکانیکی، بلکه امتدادی از خود میدانند؛ جایی که ذهن، حافظه و احساسات ما انعکاس مییابد
ساختار کتاب و فرهنگهای رایانهای
«خود دوم» از سه بخش اصلی تشکیل شده است که هر یک به گروهی از کاربران و نحوه تعامل آنان با رایانه میپردازد:
در بخش نخست با عنوان «رشد کودکان در کنار رایانهها»، ترکل به بررسی رفتار کودکان در مواجهه با رایانههای آموزشی، بهویژه زبان برنامهنویسی لوگو (Logo)، میپردازد. پرسش محوری او این است: آیا رایانه زنده است؟ او با تحلیل گفتوگوهای کودکان نشان میدهد که آنان مرز میان زنده و بیجان را در مواجهه با رایانه بازتعریف میکنند.
در بخش دوم، «فرهنگهای جدید رایانهای»، به کاربران خانگی و فرهنگ تازهای که در اطراف رایانه شکل گرفته است، میپردازد. از نخستین کاربران خانگی گرفته تا هکرهای (Hackers) دانشگاهامآیتی (MIT)، او نشان میدهد که چگونه رایانه از وسیلهای شخصی به پدیدهای فرهنگی بدل شد. وی در مصاحبه با یکی از هکرها مینویسد: «فرهنگ هکرها بر پایهی آیینهایی شکل گرفته است؛ بازیهایی که بهمنزله آزمونی برای ورود نوآمدگان و صحنهای برای سنجش مهارت استادان عمل میکنند.»
بخش پایانی، «فلاسفه هوش مصنوعی» به بررسی جامعهای از دانشمندان و پژوهشگران میپردازد که به مدلهای محاسباتی ذهن باور دارند. این گروه یادآور بنیانگذاران انجمن سلطنتی در قرن هفدهم است؛ اندیشمندانی که در پی بازتعریف علمی و فلسفی مفهوم «خود» بودند.
انسان، ماشین و دگرگونی هویت
شری ترکل در پژوهش خود با کودکان، دانشجویان، مهندسان و دانشمندان گفتوگو کرده است تا نشان دهد که رایانه چگونه میان مرزهای جاندار و بیجان، درونی و بیرونی حرکت میکند. او مینویسد انسانها رایانه را نه صرفا ابزاری مکانیکی، بلکه امتدادی از خود میدانند؛ جایی که ذهن، حافظه و احساسات ما انعکاس مییابد.
در مقدمه ویراست جدید، داستان یکی از کاربران دستگاه دیجیتال همراه (PDA) را بازگو میکند که گفته بود: وقتی رایانه همراه من از کار افتاد، احساس کردم چیزی درونم فرو ریخته است؛ گویی دیوانه شدهام.
این تجربه فردی، نشانهای است از پیوند روانی انسان با فناوری. او توضیح میدهد که ما در جهانی زندگی میکنیم که در آن شکست یا موفقیت یک ابزار دیجیتال، میتواند به طور مستقیم بر احساس هویت و آرامش ما اثر بگذارد.
در بخش نخست، کتاب دو شیوه برخورد با ماشین را متمایز میکند: تسلط سخت و تسلط نرم. تسلط سخت بر اساس برنامهریزی دقیق و کنترل کامل عمل میکند، در حالی که تسلط نرم بیشتر به سبک هنرمندان شباهت دارد: آزمون و خطا، انتظار واکنش و شکلگیری تدریجی نتیجه از دل تعامل با ابزار. این دو سبک نه در تقابل، بلکه بهعنوان دو فرهنگ متفاوت در آفرینش نرمافزار تبیین میشود.
تحلیل انتقادی کتاب
در نقدی که هاوارد گاردنر (Howard Gardner)، روانشناس و نظریهپرداز هوشهای چندگانه، در روزنامه نیویورک تایمز (New York Times) بر این کتاب نوشت، او ترکل را به دوگانگی در موضعگیری متهم کرد. به گفته گاردنر، تصویر هکرهایامآیتی (MIT) «ویرانگر» است، اما نویسنده هرگز بهروشنی وسواس رایانهای را محکوم نمیکند و امکان احساسات در ماشین را رد نمیسازد.
با اینحال، بسیاری از منتقدان بعدی معتقدند که همین ابهام آگاهانه و نگاه میانرشتهای است که کتاب ترکل را ماندگار کرده است. او نه در پی دفاع از فناوری است و نه در پی نفی آن؛ بلکه میخواهد نشان دهد که چگونه اندیشه انسانی در ارتباط با محاسبه، شکل تازهای به خود میگیرد.
وی در بخشی از کتاب مینویسد: رایانهها به ما نمیگویند چه هستیم؛ آنها به ما نشان میدهند که چه میتوانیم باشیم. این جمله خلاصهای است از روح کتاب؛ نگرشی که در آن فناوری نه دشمن انسان، بلکه آینهای است که انسان در آن با چهره تازه خود روبهرو میشود.
انسان و ماشین نه در دو سوی متقابل، بلکه در گفتوگویی مداوم با یکدیگر قرار دارند. رایانه، همانگونه که ترکل میگوید، دیگر فقط ابزاری برای کار نیست؛ بلکه بخشی از وجود ماست، خود دوم ما.
انتهای پیام/