صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۵۷ - ۱۰ مهر ۱۴۰۳
آغاز تهاجم زمینی به جنوب لبنان؛

ورود ارتش اشغالگر به دایره اول از حلقه آتش مقاومت/ سناریوها، تهدیدها و توهم‌ها

لبنان به همراه سوریه در «دایره اول» تهدید ارتش اشغالگر، عراق در «حلقه دوم» و ایران و یمن در «حلقه سوم» قرار دارند. کابوسی که کارشناسان نظامی اسرائیل از آن می‌ترسند، وقوع یک جنگ هم‌زمان و چندجبهه‌ای در این سه دایره، یعنی شعله‌ور شدن همزمان غزه، کرانه باختری به علاوه آن چیزی است که به عنوان حلقه آتش ایران از آن یاد می‌شود.
کد خبر : 934084

به گزارش خبرگزاری آنا، ارتش رژیم اشغالگر قدس با حمله‌ای متمایز، بسیار خطرناک و وحشیانه مقر رهبری حزب‌الله در ضاحیه جنوبی لبنان را هدف قرار داد تا با شهادت سیدحسن نصرالله دبیر کل حزب‌الله و تنی چند از دیگر رهبران این جنبش، خلائی بی‌سابقه در ساختار حزب ایجاد کند.

همه این اقدامات در پرتو سناریو‌های قبلی صورت گرفته است که خواستار تکمیل هجمه نظامی اسرائیل با انجام عملیات زمینی در لبنان و تسریع تلاش‌ها برای برچیدن محور مقاومت است که حزب‌الله جواهر تاج آن به‌حساب می‌آید- هجمه‌ای که به‌طور محدود از بامداد امروز سه‌شنبه ۱۰ مهر آغاز شده و تا این لحظه به دلیل شدت پاسخ موشکی حزب‌الله، دستاوردی برای رژیم نداشته است.

تغییر رویکرد برای از بین بردن ترس

«اگر آنها به اندازه کافی سریع بودند، ما نمی‌توانستیم آنها را مگر در حیفا، در حدود ۲۶ مایلی جنوب مرز لبنان، متوقف کنیم.»

این عبارت که «عاموس هارل» تحلیلگر نظامی روزنامه «هاآرتص» به نقل از یکی از فرماندهان لشکر ارتش رژیم صهیونیستی به کار برد، از بیم صهیونیست‌ها از حمله غافلگیرانه نیرو‌های رضوان حزب‌الله پس از آغاز عملیات طوفان الاقصی در تاریخ ۷ اکتبر حکایت داشت و ترس پنهان در اندیشه نظامی اسرائیل در برابر جبهه لبنان را روایت می‌کرد.

این هراس در جریان درگیری یک‌ساله حزب‌الله و رژیم، از سقف تحرکات حزب‌الله فراتر رفت و ارتش اشغالگر را بر آن داشت تا به‌سرعت ۳ و احد نظامی را در شمال مستقر کند، و از سوی دیگر «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر اسرائیل دستور داد همه ساکنان مقیم در ۳ مایلی مرز لبنان تخلیه و برای اقامت در هتل‌ها به مکان‌های امن منتقل شوند.

جنوب لبنان به دلیل نزدیکی به مرز اراضی اشغالی یکی از خطرناک‌ترین حلقه‌های تهدید علیه اسرائیل است که به نیروی رضوان حزب‌الله اجازه نفوذ و حمله زمینی و هدف قرار دادن مراکز جمعیتی و ادوات نظامی در جلیل را می‌دهد

این تصمیم حدود ۶۰ هزار اسرائیلی را به سربار اقتصادی و منطقه مرزی را برای اولین بار به یک منطقه حائل امنیتی در داخل اسرائیل تبدیل کرد. به دنبال آن، حزب‌الله در این فضا برای انجام حملات روزانه با موشک‌های هدایت‌شونده برنامه‌ریزی کرد- امری که منجر به تخریب گسترده در شهرک‌های مشرف‌به مرز لبنان، ازجمله تخریب ۷۰ درصد از کل خانه‌های آن شد.

اما تل‌آویو در سپتامبر ۲۰۲۴ تصمیم گرفت معادله را تغییر دهد و وزن جنگ را به جبهه لبنان که از سال ۲۰۰۶ د ر تدارک نبرد با آن بود، منتقل کند. در پی این تصمیم، حملات هدفمندی علیه حزب‌الله انجام شد که با بمباران مقر حزب‌الله در بیروت به اوج خود رسید. رژیم اشغالگر در حومه جنوبی، سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله و تعداد زیادی از رهبران و کادر‌های حزب را هدف قرار داد که احتمالاً جنگ را شدیدتر و به میدان دیگر منتقل خواهد کرد.

خطرناک‌ترین جبهه حتی قبل از آغاز جنگ

«سال‌های اخیر شاهد تبدیل عرصه شمالی به چالش اصلی نظامی پیش روی اسرائیل بودم.»

این جمله فقط نظر شخصی یک فرمانده نظامی نیست، بلکه بخشی از خروجی پروژه‌ای بود که موسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل انجام داد که بیشتر محتوای آن پروژه در سال ۲۰۲۱ با عنوان «جنگ پیش رو در شمال، سناریوها، جایگزین‌های استراتژیک و توصیه‌ها» منتشر شد.

تلاش پروژه مذکور بر ارزیابی شکل و ساختاری بود که ممکن بود جنگ بعدی اسرائیل با حزب‌الله در لبنان به خود بگیرد. همچنین هدف از انجام این پروژه ارائه توصیه‌هایی به افراد و نهاد‌های تصمیم‌گیرنده در اسرائیل بود. همچنین این پروژه از نظرات گروهی از کارشناسان نیز مدد جست که ازجمله بارزترین آنها «گادی آیزنکوک» رئیس سابق ستاد ارتش و «گیورا آیلاند» مشاور امنیت ملی سابق بودند.

بر اساس پروژه فوق‌الذکر، جنوب لبنان به دلیل نزدیکی به مرز اراضی اشغالی یکی از خطرناک‌ترین حلقه‌های تهدید علیه اسرائیل است که به نیروی رضوان حزب‌الله اجازه نفوذ و حمله زمینی و هدف قرار دادن مراکز جمعیتی و ادوات نظامی در جلیل را می‌دهد؛ چراکه حزب‌الله به دلیل داشتن بیش از ۱۵۰ هزار موشک با برد‌های مختلف، همه شهر‌های اسرائیل را تهدید می‌کند.

لبنان به همراه سوریه در «دایره اول» تهدید ارتش اشغالگر، عراق در «حلقه دوم» و ایران و یمن در «حلقه سوم» قرار گرفتند. کابوسی که کارشناسان نظامی اسرائیل از آن می‌ترسند، وقوع یک جنگ هم‌زمان و چند جبهه‌ای در این سه دایره، یعنی شعله‌ور شدن هم‌زمان غزه، کرانه باختری به‌علاوه آن چیزی است که به‌عنوان حلقه آتش ایران از آن یاد می‌شود.

شکست رویکرد نبرد بین جنگ‌ها

در مواجهه با تهدید حزب‌الله به‌ویژه پس از مشارکت در حمایت از سوریه و افتتاح پل زمینی که تهران و لبنان را از طریق عراق و سوریه به یکدیگر متصل می‌کند؛ اسرائیل رسماً در سند راهبردی ارتش که در سال ۲۰۱۵ صادر شد، «نبرد بین جنگ‌ها» را پذیرفت. رویکردی که در قالب نبرد زیر آستانه جنگ طبقه‌بندی می‌شود.

 هدف از اتخاذ این رویکرد، تضعیف توانایی‌های حزب‌الله از طریق تلاش برای جلوگیری از انتقال تسلیحات پیشرفته به لبنان و ممانعت از ایجاد زیرساخت نظامی مستحکم در جنوب سوریه بود.

«نبرد بین جنگ‌ها» علی‌رغم رویکرد وحشیانه در طول یک دهه، موفق نشد از تقویت زرادخانه نظامی حزب‌الله ممانعت کند و درنتیجه حزب‌الله تعداد موشک‌هایش را که در سال ۲۰۰۶ حدود ۴۰ هزار تخمین زده می‌شد، به چهار برابر افزایش داد و همچنین دقت بسیاری از آنها را از طریق پروژه موشکی دقیق بهبود بخشید.

افزون بر این، حزب‌الله تولید پهپاد‌های بومی را آغاز کرد و نیرو‌های خود را با سامانه‌های دفاع هوایی تقویت کرد، اگرچه این پهپاد‌ها تهدید بزرگی برای هواپیما‌های جنگی پیشرفته اسرائیل نبودند، اما توانایی هواپیما‌های بدون سرنشین رژیم برای پرواز در آسمان لبنان را محدود کردند. بر اساس گزارش سازمان ملل متحد، در طول جنگ کنونی، پدافند هوایی لبنان موفق به سرنگونی ۵ هواپیمای بدون سرنشین بزرگ اسرائیل شده است.

برنامه‌ریزان اسرائیلی بر این باور بودند که تضعیف قابلیت‌های حزب‌الله با اتکای محض به نیروی هوایی آن‌هم بدون انجام عملیات زمینی دشوار است

موارد فوق هم‌زمان با تقویت حضور مبارزان حزب‌الله در جنوب رودخانه لیتانی در مرز لبنان و اسرائیل بود که تل‌آویو آن را نقض قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت می‌دانست که به جنگ ۲۰۰۶ پایان داد و اعضای این حزب را به عقب‌نشینی به شمال لیتانی و محدود کردن حضور نظامی در جنوب رودخانه ملزم کرد.

با توجه به این موضوع، برنامه‌ریزان نظامی اسرائیل چندین سناریو را برای مقابله با حزب‌الله و جبهه لبنان بررسی کردند:

مانوری زمینی تا جنوب رودخانه لیتانی

اوایل سال ۲۰۱۹، ارتش اشغالگر شبکه‌ای از تونل‌ها را کشف کرد که از جنوب لبنان تا مرز شمالی امتداد داشت و به اعضای نیروی رضوان اجازه نفوذ به فلسطین اشغالی را می‌داد و درنتیجه اسرائیل در عملیاتی به نام «سپر شمالی» تلاش کرد تا این تونل‌ها را نابود کند.

برنامه‌ریزان اسرائیلی بر این باور بودند که تضعیف قابلیت‌های حزب‌الله با اتکای محض به نیروی هوایی آن‌هم بدون انجام عملیات زمینی دشوار است و به همین دلیل، بسیاری از آنها بر ضرورت اجرای مانور زمینی، قوی، خشن، اما کوتاه با هدف از بین بردن توان نظامی حزب‌الله در منطقه مرزی به‌ویژه سکو‌ها و موشک‌ها و پایگاه‌های نیروی رضوان، در هرگونه جنگ احتمالی در جنوب رودخانه لیتانی، تأکید کردند که البته این امر باید پس از یک بمباران هوایی بر اساس اطلاعات دقیق، با توصیه به جمع‌آوری دستاورد‌های مهم در روز‌های اول جنگ برای شکستن اراده رزمی حزب‌الله صورت می‌گرفت.

این امر هم‌زمان با اجرای مانور زمینی در جولان برای رفع تهدید موشکی گروه‌های متحد حزب‌الله در سوریه بود. همچنین استدلال برخی بر اهمیت ایجاد مجدد یک منطقه حائل امنیتی در جنوب لبنان متمرکز بود.

در این میان، درحالی‌که «گیورا ایلند» رئیس سابق شورای امنیت رژیم اسرائیل، خواستار تعریف کشور لبنان به‌عنوان یک دشمن، درست مانند حزب‌الله بود و بر هدف قرار دادن زیرساخت‌های این کشور باهدف تحت‌فشار قرار دادن حزب‌الله برای کوتاه کردن زمان جنگ، تأکید می‌کرد؛ برخی دیگر از کارشناسان صهیونیست بر این باور بودند که هدف قرار دادن زیرساخت‌های لبنان ارزش چندانی نخواهد داشت، زیرا دولت لبنان تأثیر چندانی بر حزب‌الله ندارد.

اهداف و استراتژی خروج

هدف از جنگ بر اساس این سناریو، کسب پیروزی به معنای تبدیل دستاورد‌های نظامی به دستاورد‌های امنیتی- سیاسی با تحمیل شرایط اسرائیل برای پایان جنگ، شکست نظامی حزب‌الله در لبنان و سوریه با از بین بردن قابلیت‌ها و زیرساخت‌های نظامی و ایجاد شرایطی است که از توان‌بخشی نظامی این جنبش برای مدت طولانی جلوگیری کند.

استراتژی خروج بر اساس این سناریو ترسیم‌شده است که به تعیین بازه زمانی برای جنگ، بعد از تحمیل هزینه بزرگ برای حزب‌الله و دولت لبنان از طریق هجوم به زیرساخت‌های آن، سپس مذاکره برای خاتمه جنگ بر اساس شروطی که شامل تعریف قواعد جدید بازی است؛ می‌پردازد.

این بازی شامل خنثی کردن حضور حزب‌الله در جنوب رودخانه لیتانی و جلوگیری از حضور آن در نزدیکی جولان و ایجاد شرایطی است که با بستن راه‌های عبور انتقال سلاح به لبنان از طریق خاک سوریه، از سویی مانع از تجدید تسلیحات حزب‌الله و از سوی دیگر منجر به استقرار ارتش لبنان در جنوب با همراهی نیرو‌های یونیفل و درعین‌حال اجرای سازوکار‌های نظارتی دقیق آن می‌شود.

هدف از حملات سریع و ناگهانی رژیم صهیونیستی، محدود کردن دایره اثربخشی عملیاتی حزب‌الله و قرار دادن این جنبش بین دو گزینه بد و بدتر است

لکن برنامه‌ریزان نظامی اسرائیلی قبل از اجرای این سناریو، بر لزوم استفاده کامل از همه گزینه‌ها برای تحقق اهداف موردنظر و سپس اجرای عملیات زمینی تأکید کردند و این به خاطر ترس از وارد شدن به جنگی طولانی است که ارتش اسرائیل را خسته کند یا در تحمیل کردن هزینه‌های موردنظر به حزب‌الله شکست بخورد و یا اینکه جنگ منطقه‌ای گسترده‌ای را شعله‌ور سازد که در آن طرف‌های دیگری از محور مقاومت نیز وارد شوند مخصوصاً اینکه این جنگ گسترده افزون بر حضور ایران در آن، از جبههٔ سوریه آغاز شود چراکه منجر به جنگ در بیش از یک جبهه می‌شود و سختی‌هایی را در تسلط بر حملات نظامی و مدت‌زمان آن به وجود می‌آورد.

در آستانه مانور زمینی در جنوب لیتانی

هنگام ارزیابی وضعیت کنونی در جبهه لبنان، متوجه خواهیم شد که ارتش اشغالگر اجرای بخش مقدماتی عملیات زمینی را از اواسط سپتامبر ۲۰۲۴ آغاز کرد، زیرا در تلاش برای از بین بردن زنجیره رهبری ارشد نظامی حزب‌الله از طریق زنجیره‌ای از عملیات‌های ترور بود که درنتیجه آن بعد از شهادت «فؤاد شکر» فرمانده نظامی حزب، «ابراهیم عقیل» فرمانده عملیات حزب به همراه رهبران نیروی رضوان، سپس «ابراهیم قبیسی» و «محمد سرور» فرماندهان نیروی هوایی و موشکی حزب‌الله، هدف قرار گرفتند.

 همچنین افزون بر قطع شبکه ارتباطی و زخمی شدن حدود ۴۰۰۰ نفر از کادر حزب‌الله در قضیه منفجر کردن پیجرها؛ جمعه گذشته نیز مقر فرماندهی مرکزی حزب‌الله در ضاحیه جنوبی بیروت هدف قرار گرفت که به ترور سید مقاومت منجر شد.

هدف از حملات سریع و ناگهانی رژیم صهیونیستی، محدود کردن دایره اثربخشی عملیاتی حزب‌الله و قرار دادن این جنبش بین دو گزینه بد و بدتر است که یکی از آنها ادامه جنگ در سایه تلفات گسترده و حملات خشونت‌آمیز است که ساختار رهبری و منابع انسانی و مادی آن را تضعیف می‌کند و دیگری عقب‌نشینی و پذیرش شروط اسرائیل برای آتش‌بس است که شامل جداسازی جبهه لبنان از جبهه غزه، عقب‌نشینی عناصر آن به شمال رودخانه لیتانی و تضعیف آن تا خلع سلاح کامل است.

مانور زمینی تا بیروت

برخی از فرماندهان رژیم صهیونیستی این‌گونه استدلال می‌کنند که اگر حزب‌الله از جنوب رود لیتانی عقب‌نشینی کند؛ بعدازاینکه خسارت‌های خود را جبران کرد؛ قدرت نظامی‌اش را با حمایت ایران به‌روز و شبکه ارتباطی جدیدی را بنا خواهد کرد که در آن از درس‌های جنگ کنونی استفاده و سپس جنگنده‌های خود را در جنوب لیتانی مستقر می‌کند، که این به معنای بازگشت به وضعیت قبل از جنگ فعلی و از دست دادن همه دستاورد‌های نظامی اسرائیل است. با توجه به این موارد، رژیم خواستار اجرای عملیات زمینی تا بیروت برای ایجاد تغییر استراتژیک در وضعیت داخلی لبنان است.

این سناریو اغلب به معنای شروع یک جنگ طولانی‌مدت و چندجبهه‌ای است که نیازمند تکیه شدید بر حمایت نظامی آمریکا و پوشش سیاسی واشنگتن برای اسرائیل است

این سناریو خطر وقوع یک جنگ منطقه‌ای گسترده و طولانی را به همراه دارد که مستلزم عملیات نظامی اسرائیل علیه گروه‌های عراقی حامی حزب‌الله، شبه‌نظامیان شیعه در سوریه و حوثی‌ها در یمن است.

بنابراین، هدف اصلی این سناریو برچیدن «محور مقاومت» و تغییر مجدد معادلات قدرت در خاورمیانه است که درنهایت منجر به درگیری مستقیم با تهران باهدف از بین بردن پروژه هسته‌ای آن و جلوگیری از بازسازی توانمندی نظامی گروه‌های هم‌پیمان ایران است.

این سناریو اغلب به معنای شروع یک جنگ طولانی‌مدت و چندجبهه‌ای است که نیازمند تکیه شدید بر حمایت نظامی آمریکا و پوشش سیاسی واشنگتن برای اسرائیل است. لکن در این وضعیت، تل‌آویو به تنهایی قادر به رویارویی با چنین جنگ عظیمی نیست، چراکه نه تعداد نظامیان، نه انبار‌های مهمات و قطعات یدکی، نه اقتصاد و نه ساختار اجتماعی اسرائیل اجازه نمی‌دهد که درگیر جنگی طولانی‌مدت و سخت باشد.

آنچه دشواری جنگ اسرائیل در دو جبهه را به‌طور هم‌زمان تقویت می‌کند این است که پس از کاهش سرعت نبرد در نوار غزه، مرکز ثقل جنگ شروع به انتقال به جبهه لبنان کرد.

«اساف اوریون» رئیس سابق بخش استراتژی ارتش اسرائیل، در مقاله‌ای که در «فارین افرز» منتشر شده است، می‌گوید اسرائیل از زمان جنگ اکتبر ۱۹۷۳ که کمتر از یک ماه به طول انجامید، دیگر به‌طور هم‌زمان در دو جبهه جنگ نکرده است و این امر در راستای تئوری امنیتی سنتی اسرائیل است که روی راه انداختن یک جنگ کوتاه در خاک دشمن برای محدود کردن تلفات انسانی و با آگاهی از فقدان عمق استراتژیک و کمبود منابع محلی لازم برای ادامه مبارزات نظامی طولانی تمرکز دارد.

هدف قرار دادن ایران به‌عنوان یک جایزه بزرگ

سناریوی رسیدن به بیروت، نه تنها به دنبال دستیابی به اهدافی است که توسط مانور در جنوب لیتانی دنبال می‌شود، بلکه اهداف بزرگ‌تر دیگری را در چشم‌اندازی برای تغییر چهره منطقه در برمی‌گیرد.

این سناریو نابودی حزب‌الله به‌عنوان خطرناک‌ترین تهدید نظامی اسرائیل را دنبال می‌کند و بعد به ادعای خودشان «سر اختاپوس» در تهران را دنبال می‌کند.

موانع موجود در این سناریو که از همه آنها احمقانه‌تر به نظر می‌رسد، متنوع است که برجسته‌ترین آنها نبرد هم‌زمان در سه دایره، امکان درگیر شدن در یک جنگ فرسایشی طولانی‌مدت است

در کتابی که در ۲۰۲۲ با عنوان «بی‌بی: داستان زندگی من» منتشر شد، به نقل از نتانیاهو ادعا می‌شود: «بزرگ‌ترین خطر برای موجودیت اسرائیل کشور‌های عربی نیستند. من برای اجتناب از تحمل ایران مسلح به سلاح هسته‌ای، آماده جنگ سنتی با او هستم و این امر شامل هدف قرار دادن و نابودی پروژه هسته‌ای ایران است.»

در این سناریو، ورود به بیروت نشان‌دهنده گامی در مسیر جنگ با ایران است که هدف آن ایجاد یک تغییر بلندمدت در موازنه قوا بین اسرائیل و ایران به نحوی است که دایره سوم را تضمین کند و توانایی نظامی حزب‌الله و شبه‌نظامیان متحد آن در سوریه را از بین ببرد و اسرائیل را از تهدید‌های حلقه اول (لبنان و سوریه)؛ رها کند.

پایان جنگ در این سناریو با دستیابی به اهداف نظامی از طریق مذاکره برای خروج اسرائیل از لبنان و جنوب سوریه در ازای اجرای شروطی رقم می‌خورد که شامل تحویل تمامی تسلیحات حزب‌الله به ارتش لبنان و توافق بر سر امنیت و مرز است. ترتیباتی که از هرگونه استقرار نظامی در جنوب لبنان به‌جز اعضای ارتش لبنان و یونیفل، نیرو‌های حافظ صلح سازمان ملل مستقر در لبنان، جلوگیری می‌کند.

موانع موجود در این سناریو که از همه آنها احمقانه‌تر به نظر می‌رسد، متنوع است که برجسته‌ترین آنها نبرد هم‌زمان در سه دایره، امکان درگیر شدن در یک جنگ فرسایشی طولانی‌مدت که ارتش اسرائیل را خسته می‌کند، قرار گرفتن در معرض بمباران مداوم تمام جبهه داخلی رژیم و آسیب اساسی به اقتصاد اسرائیل و از بین رفتن مشروعیت بین‌المللی آن به‌ویژه در سایه تلفات جنگ غزه است.

همچنین برنامه ریزان اسرائیلی همان‌طور که در پروژه موسسه مطالعات امنیت ملی نیز آمده بود، از این می‌ترسند که وقایع جنگ و عوارض ناشی از آن، درنتیجه فشار جامعه بین‌المللی به وضعیتی منجر شود که اسرائیل در آن ناچار به توقف جنگ شود.

این ماجراجویی‌ها در اکثر موارد امنیت اسرائیل را تضمین نخواهد کرد به‌ویژه آنکه رژیم نمی‌تواند هزینه‌های انسانی و اقتصادی جنگ‌های متعددی را که به دنبال شعله‌ور کردن آنهاست، متحمل شود.

به گفته «اسکات ریتر» تحلیلگر نظامی آمریکایی: تمام کاری که حزب‌الله باید انجام دهد تا پیروز شود، این است که به شلیک موشک‌ها به شمال اسرائیل ادامه دهد تا اطمینان یابد که این ۶۰ هزار شهرک‌نشین که خانه‌هایشان را ترک کرده‌اند، نتوانند به خانه‌هایشان بازگردند.

تا این لحظه از آغاز تهاجم زمینی محدود رژیم صهیونیستی، حزب‌الله دامنه و مقیاس حملات خود را نیز گسترش داده است، بنابراین به‌احتمال‌زیاد ده‌ها هزار اسرائیلی دیگر نیز مجبور به ترک خانه‌هایشان خواهند شد.

این تحلیلگر نظامی تأکید کرد: اسرائیل توانایی نظامی برای بیرون راندن حزب‌الله از جنوب لبنان و شمال رودخانه لیتانی را ندارد. می‌توانم تضمین کنم که غیر از چند واحد نیرو‌های ویژه، هیچ نیروی اسرائیلی نیست که بگوید من می‌خواهم به جنوب لبنان بروم. آنها می‌دانند که آنجا یک تله مرگ است. یک مسیر خودکشی است. نباید وارد آنجا شوند.

ترجمه و تنظیم از نرگس عبدلی

انتهای پیام/

ارسال نظر