باز بوی ماه مدرسه
خبرگزاری آنا - سیدرضا جزء مومنی؛ مهرماه پیشقراول فصل زرد هنوز هم که از راه میرسد به دل ما آدم بزرگها چنگ میاندازد که ای وای باز مهر و خوابآلودگی صبحگاهان و روزهای هفته در دل مدرسه، تکلیف، تمرین، محدودیتهای بازی و قصههای آموختن که البته این روزها با روزگار ما قابل قیاس نیست و آموزش در بسیاری از شرایط به شدت مورد علاقه آیندهسازان مملکت است و بسیاری با توجه به ضرورت علماندوزی به اقبال بیشتری، درس خواندن را پیگیری میکنند.
البته تعدادی هم هستند که اساساً با مشاهده دنیای امروز که گره عجیب و غریبی با پول و سرمایه دارد به این تشخیص زودباورانه میرسند که اصلاً نیازی به درس خواندن نیست و درس خواندن و مدرک گرفتن، بیشتر به یک فرآیند وقتگذرانی شبیه است و با کمترین میزان سواد هم میتوان به درآمد و سرمایه رسید!
این روزها، سواد فقط وابسته به مدرکگرایی تعریف میشود و جالب آنکه هنوز هم عیار دانایی از عیار سرمایه نزد خواص جامعه بیشتر است؛ در حالی که با حذف رقابت جدی کنکور منطبق با آنچه ما در دهههای ۴۰ و ۵۰ و ۶۰ تجربه کردیم و توسعه مراکز آموزش عالی در حدی که کمتر شهری یک یا دو موسسه آموزش عالی ندارد و صندلیهای خالی دانشگاهها که به حراج تبلیغ و توصیه معرفی میشود؛ مهر هم دیگر مهر قدیم نیست!
ذوق بچههای همعهد ما همراه با ترس روز اول مدرسه و الزام ساده والدین به باسواد شدن و جایگاه رفیع معلم و آموزگار که خود سلطان خاطرات ما هستند و هنوز هم به نام آنها از جا برمیخیزیم تا امروز که نسل معلّمان در تیررس نامهربانی دانشآموزان است و اُبهت ساختاری معلم نهتنها نزد دانشآموز، بلکه در روال ساختاری و سازمانی به عنوان فقط یک شغل نه هنر، دستخوش نامرادیهای بسیاری شده که طی سالهای اخیر، شاید کمی مورد عنایت قرار گرفته باشد که البته کافی نیست، چراکه اُبهت ساختاری معلم بهعنوان کسی که خود را وقف موفقیت آیندهسازان این مملکت میکند؛ هرگز و هرگز نباید مورد بیتوجهی قرار گیرد.
مهر از راه میآید، اما مدرسه، گویی اعتبار قدیمالایام را ندارد، چراکه بخشی از سیاستها و رایزنیهای غیراصولی، ساختار آموزش و پرورش را در ابعاد شخصیت دانشمحور و پژوهشساختار، اسیر کجباوری و کجاندیشی میکند و اساساً طرح تحول و تعالی مدارس فقط در دل اوراق دفتر فلسفی آموزش و پرورش میماند و کمتر میتواند منطبق با شخصیت دانشآموز امروز، کارکرد و کاربرد داشته باشد، اما چه باید کرد که هنوز هم تا موقعیت برجسته ابتدا، پرورش شخصیت و آنگاه سواد و دانش منتهی به ساخت فرهیخته اندیشه، فاصله معنادار داریم.
امروز در بهترین شرایط بین ۲ تا ۳ هزار موقعیت خوب تحصیلی برای جمعیت سالانه بالغ بر یکمیلیون و ۲۰۰ هزار داوطلب حضور در دانشگاه وجود دارد که میتوانند به ردیفهای مرغوب دانش منتهی به پزشک و مهندس و حقوقدان شدن در بهترین دانشگاههای ردیف یک ایران دسترسی داشته باشند که آن هم در کمتر از ۵ یا ۶ سال، مجموعهای از نخبگان از این گروه، راهی سایر گشورها میشوند و اساساً گُل دانایی این جمع، هرگز در ایران شکوفا نمیشود.
دانشِ پولی هم که روزی به عنوان فرآیند خاص آموزشی توسط مؤسسات غیردولتی ارائه میشد؛ امروزه مُد بازارِ دانش شده و تا ۲.۵ میلیون دانشآموز در دل مدارس به ظاهر غیرانتفاعی و در باطن به شدت پولی درس میخوانند و عیار اقبال سایرین در مدارس دولتی را در حُسن عاقبت منتهی به کسب و کار و دسترسی به موهبتهای اجتماعی، دچار مشکل جدی میکنند.
مهرماه از راه میرسد و بسیاری از والدین که در مرز جغرافیایی محله خود، نزد هیچ آموزشگاهی اقبال ثبتنام دردانههای خود را ندارند باید به سوی مدارس غیرانتفاعی بروند که این روزها، شهریه آنها اگر در قیاس با بازار، وجه زیادی به نظر نمیرسد، اما انصافاً تأمین آن برای والدین ردیفهای متوسط و پایین اقتصادی در حد مکافات است.
مهر از راه میرسد، اما مدارس امروز را باید با کیف و کوله ۲ میلیونی و دفتر و مدادِ خدا تومانی و هزینههای فوق برنامه و کمک خالصانه! و بیریا به مدارس برای تأمین هوشمندی مدرسه و وجوه آب و برق و گاز و تلفن و ... آغاز کرد که انصافاً از عهده بسیاری از والدین خارج است.
ضریب شیطنت دانشآموز امروزی و دامنه اطلاعات او در فضای رسانهها و فضای مجازی در حد و اندازهای است که در زمینه رفتاری و اخلاقی، نسبت به دانشآموزان قدیمی، تقریباً غیرقابل کنترل و تصوّر است و بسیار شاهدیم که والدین برای تأمین آسایش خانوادگی، بعضاً خوشحال میشوند که مدارس باز شده و در دل پنج روز از هفته، میتوانند با حذف شیطنتهای دُردانه خود، استراحت کنند؛ غافل از اینکه دانشآموز امروز با ضریب شیطنت بالا، گاهی مدرسه را پوشش مسافرت ساعتی و بیرونگردی قرار میدهد که ضرورت دارد والدین با حواس جمع، متوجه فرآیند تحصیلی فرزند خود باشند.
نسلِ نگارنده، تکلیفمحور بود و از معلم و حشمت او خوف سازنده داشت و شب تا صبح حتی اگر درس نمیخواند لااقل دلواپس بود، اما امروزه دانشآموز بهخصوص در دورههای دبیرستانی برای والدین و معلمها، نرخ حضور تعیین میکنند، بنابراین آموزش و پرورش باید منطبق با سطح هوشمندی اجتماعی و فردی دانشآموزان بهدرستی مورد واکاوی در برنامه و ساختار قرار گیرد؛ در حالی که ساختار آموزش و پرورش، دائماً دستخوش گرفتاری معلّم در عدم برخورداری از تأمین مالی است.
البته بزرگترین مشکل آموزش و پرورش در آن است که با تغییر دولتها دچار سرگشتگی سیاسی میشود و آموزش و پرورش اجازه ندارد که منطبق با برنامه ذاتی، رشد کند و رشد، وابسته به تغییر دولتها، هیچوقت اتفاق نمیافتد، چراکه وزرای آموزش و پرورش چه در ابعاد فردی و چه در ابعاد سیاسی، تابع دیدگاه مشترک نیستند، بنابراین آموزش و پرورش، گاه درجا میزند که شاهد بودیم کمترین تغییرات در دولتهای قبلی، محل مناقشه وزیر بعدی در حول و حوش همان تغییرات است و اصرار عجیبی وجود دارد تا برنامه و اهداف، تابع دیدگاه دولت بنا به پشتیبانی حزب و گروه خاص باشد که این امر، بیگمان، آموزش و پرورش را ضربه فنی کرده و میکند.
چالشهای اجتماعی، چنان گریبانگیر نسل دانشآموز شده که در تمام مقاطع، فریاد نامبارک دارد و این در حالی است که آموزش و پرورش، همراه داشتن موبایل برای دانشآموز را ممنوع اعلام کرده و همین ممنوعیت که بعضاً میتوان تکنیکهای خوب استفاده از موبایل را به دانشآموز تعلیم داد؛ بلایی شده که میزان ساختارشکنی را بیشتر کرده و در هر پستویی از مدرسه، دانش آموز سعی ناخجستهای دارد که برنامههای بعضاً نامناسب را با مشاهده دیگران به اشتراک بگذارد و این در حالی است که جوان و نوجوان امروز با ضریب هوش اجتماعی بالا، معمولاً میتواند در مقابل محدودیت مدرسه، پیروز میدان باشد.
آموزش و پرورش میتواند واحد استفاده از موبایل را در سطح دبیرستان در قالب فوقبرنامه با الزام به استفاده از نرمافزارهای کاربردی و ضروری بهخصوص استفاده از آموزشهای کمک درسی را ترویج کند تا با رفع محدودیت استفاده، اقبال به خطا از سوی دانشآموز کنترل شود؛ ضمن اینکه مسئله استفاده از موبایل و تأمین شرایط برای خرید آن، متوجه خانواده دانشآموز است، بنابراین محدودیت باید در اختیار والدین باشد؛ درغیراینصورت نمیتوان با الزام مدرسه از کجرفتاری مجازی دانشآموز بهخصوص در محیط خانه و خانواده و جمع دوستان، کم کرد.
بعضی از ساختارهای قدیمی آموزش و پرورش مانند کوتاه کردن موی سر برای دانشآموز امروز اصلاً قابل درک نیست که فضای مجازی، مطابق اقبال جوان از راه و رسم زیبایی ظاهری میگوید و دامنه ارتباطات غیررسمی هم مزید بر علت است، بنابراین دانشآموز نمیتواند الزام به کوتاه کردن موی سر را بپذیرد و حتی پیشگیری از مدل خاص موی سر نیز حتی اگر به قیمت اخراج دانشآموز باشد مورد توجه دانشآموز نخواهد بود.
آموزش و پرورش باید بخش مهم و روزآمدی از توصیههای بهداشتی و رفتاری را مطابق شخصیت دانشآموز امروز طراحی کند، چراکه امروز، شپش روزگار قدیم و مسائل خاص بهداشتی نیست که الزام به کوتاهی موی سر را برتابند، بنابراین باید شیوههای اخلاقی مانند احترام به والدین و معلمان و شیوههای اجتماعی حضور در جامعه و شخصیتسازی رفتاری منطبق با بهبود حال افراد و الزام به کمک به والدین در امور خانه و حُسن ارتباط با افراد خانواده و مواجهه با آسیبهای رفتاری خانواده بهخصوص برابر طوفان طلاق و نامرادیهای اقتصادی و امکان احتمالی مشارکت در امر معاش و معیشت و ... را آموزش داد تا از میزان آسیبهای رفتاری بر پیکره دانشآموز امروز کاسته شود.
مهرماه از راه میرسد، در حالی که ذهن دانشآموز در بُنبست نداری والدین است و آیندهای کور که روح دانشآموز را اسیر مشکلات جدی میکند و دعواهای والدین بر سر نداری و مشکلات اقتصادی که آواری بر روح مهربان فرزندان میشود و الزام معلم و اولیای مدارس به علماندوزی که این پارادوکس باید با حضور مشاوران حرفهای رفع شود.
بسیاری از دانشآموزان با سؤال مهمی مواجه هستند که اصلاً چرا باید درس بخوانند و تعدادی از دانشآموزان که روزی از آنها تقدیر میکردم و از آنان بهعنوان شکوفههای زمستانی نام میبردم، به دلیل پاسخ به این سؤال و از سویی بنا به وضعیت اقتصادی خانواده، جذب بازار کار میشوند و بسیاری از بازاریها ناجوانمردی در مقابل شیفتهای ۱۲ ساعته از کار شبانه، وجه بسیار ناچیزی به آنها میدهند و صبح، این دانشآموز است که همواره در بند کمترین چُرت و استراحت، فریاد معلم را درمیآورد.
مهر از راه میرسد، اما به خوشیُمنی قدیمالایام نیست که درس و سواد و تعالی و رشد در اسارت پرسشهای بیپاسخ از آوردههای بسیار افراد خاص در موقعیتهای خاص ساختاری با رانتهای نامهربان و اختلاسهای نجومی، روح دانشآموز امروز را میآزارد.
مهر را به هر اعتباری باید دوست داشت که روح دانش و تعالی، روح آدمی را مهمان آرام و آسایه میکند. مهرماه مبارک.
انتهای پیام/