صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۳:۵۶ - ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۳
در یک پژوهش بررسی شد؛

بنیان‌های فلسفە پرگماتیسم

فلسفۀ پرگماتیسم در جستجو‌های خود برای ارائۀ تفسیر کاملی از زندگی انسانی می‌کوشد ذهن و طبیعت، زبان و اندیشه، عمل و معنی، شناخت و ارزش را به هم ربط دهد.
کد خبر : 909970

به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، در مکتب پرگماتیسم فرد و جامعه را از یکدیگر مجزا نمی‌دانستند و می‌پنداشتند که افراد در جامعه و توسط جامعه شکل می‌گیرند، اما در عین حال انسان خلاق، کنش فردی و اجتماعی را چنان می‌سازد که هست.

الناز شیری (پژوهشگر و مدرس دانشگاه) در مقاله‌ای با عنوان «تبارشناسی تفکر جامعه‌شناختی در فلسفه پرگماتیسم» به این موضوع می‌پردازد که یک خصیصه‌ بنیادین تفکر پراگماتیستی این است که پراگماتیست‌ها سروکارشان با کنش‌ها و عادات انسانی است.

به زعم این پژوهشگر دیدگاه‌ها و مفاهیم فلسفی برحسب چنین چارچوب‌های تجربی و عملی‌ای ارزیابی می‌شوند. اما، این بدان معنا نیست که کنش/ عمل مقدم است بر نظریه؛ بلکه، در قدم اول هیچ دوگانگی دقیق و روشنی میان نظریه و عمل برقرار نمی‌شود. حتی نظری‌ترین مسائل علمی یا فلسفی در پرتو ارتباطات بالقوه‌شان با کنش‌های عملی انسان ارزیابی می‌شوند.

* سه اصل فلسفۀ پرگماتیسم

این پژوهش توضیح می‌دهد که فلسفۀ پرگماتیسم با سه اصل بنیادی ظهور پیدا کرد: اندیشۀ انتقادی، روش منطقی و آزمون تجربه. شفلر معتقد است این فلسفه در جستجو‌های خود برای ارائۀ تفسیر کاملی از زندگی انسانی می‌کوشد ذهن و طبیعت، زبان و اندیشه، عمل و معنی، شناخت و ارزش را به هم ربط دهد.

* چهار فیلسوف پرگماتیست

در این پژوهش آمده است که  چهار فیلسوف پرگماتیست که در اصول بنیادی مشترکند و در تحول علم پیشرو بوده‌اند، عبارتند از: پیرس، جیمز، مید و دیویی.

دیویی از اندیشیدن به عنوان مبادله‌ای فعال بین موجود زنده و پیرامون او نظریۀ هوش را پیش می‌کشد

این پژوهشگر در ادامه به این موضوع اشاره می‌کند که روش منطقی در نگاه پیرس به شکلی دیالکتیکی معنا پیدا می‌کند و این مفهوم را در راستای وحدت بخشیدن به تقابل‌های گوناگون به کار بست اما جیمز بر تجربه تأکید بیشتری داشت و معتقد بود ساحت‌های نظری با توسل به تجربه باید آزمون شوند. 

به زعم این نویسنده مید بر نماد‌ها و خود انسانی تأکید اساسی داشت و اشکال تخصصی و پیچیده آگاهی انسان را مهم می‌دانست و در نهایت، دیویی با ارائۀ مفهوم یگانه شد‌ه‌ای از اندیشیدن به عنوان مبادله‌ای فعال بین موجود زنده و پیرامون او نظریۀ هوش را پیش می‌کشد.

* بنیان‌های فلسفۀ پرگماتیسم

شیری در این مقاله می‌نویسد: نکتۀ قابل توجه این است که در بنیان‌های فلسفۀ پرگماتیسم، بُعد تجربی علم از ارکان اساسی به شمار می‌رود. در این فلسفه روش‌های منطقی استدلال دارای جایگاه ویژ‌ه‌ای است و اندیشۀ انتقادی که به توسعۀ علم منجر می‌شود از اصول آن به شمار می‌رود و شکل‌گیری دیدگاه‌های نظری در علوم اجتماعی بخصوص جامعه‌شناسی بر اساس این فلسفه به هدف علمی بودن جامعه‌شناسی صحه می‌گذارد.

در هر سه اصل اندیشۀ انتقادی، روش منطقی و آزمون تجربی، دیالکتیک عین و ذهن یا ابژه و سوبژه در شناخت و تحول آن تأثیرگذارند و از مبانی شناخت آدمی به شمار می‌آیند

به زعم این پژوهشگر موضوع این است که علاوه بر این، دو فلسفۀ دیگر در این فلسفه و اصول آن دیده می‌شود که عبارتند دیالکتیک‌گرایی یا دیالکتیسیسم، پرسسؤالیسم یا فرایندگرایی و اگزیستانسیالیسم که به اصالت وجود یا انسان‌گرایی نیز ترجمه شده است.

این پژوهش توضیح می‌دهد که درهر سه، اصل اندیشۀ انتقادی، روش منطقی و آزمون تجربی، دیالکتیک عین و ذهن یا ابژه و سوبژه در شناخت و تحول آن تأثیرگذارند و از مبانی شناخت آدمی به شمار می‌آیند.

این استاد دانشگاه در ادامه می‌نویسد: نقش کنش‌گر انسانی در چنین فرایندی که تجربه، خود و زبان از آن پشتیبانی می‌کنند به اندیشۀ اگزیستانسیالیستی یا اصالت وجود ارتباط دارد و نشان می‌دهد که روابط میان این فلسفه‌ها در پرگماتیسم و اصالت دادن به دیدگاهی نوین در جامعه‌شناسی را نمایندگی می‌کند.

شیری در پایان به این مهم اشاره می‌کند که با وجود این تأکید‌های مهم در کنار تحول و دگرگونی فلسفۀ آمریکا پس از دیویی، نقد پرگماتیسم به پوزیتیویسم و مفاهیم موروثی سنتیِ علم و اهمیت دادن به وجوه دیگر تجربۀ انسانی از جمله اخلاق، کنش اجتماعی، هنر، شعر، تاریخ، مذهب و فلسفۀ نظری، این فلاسفه در صدد هستند تا بدون حذف فلسفه‌های متنوع، پیوستگی میان ابعاد مختلف تجربه را با اندیشه‌ای انتقادی فراهم کنند.

 

انتهای پیام/

ارسال نظر