جامعهشناختی در فلسفه پرگماتیسم
به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، پراگماتیسم روشی در فلسفه است که با اعتراف به غیرممکن بودن اثبات بعضی مسائل، آنها را با توجّه به کاربردشان در زندگی انسان میپذیرد.
الناز شیری (پژوهشگر و مدرس دانشگاه) در مقالهای با عنوان «تبارشناسی تفکر جامعهشناختی در فلسفه پرگماتیسم» به این موضوع میپردازد که به اعتقاد صاحبان اين مكتب روش و نظريه پراگماتيسم در حل مسائل عقلی و در پيشبردن سير ترقی و پيشرفت انسان سودمند است.
* تضادها در مبحث پرگماتیسم
شیری در این مقاله مینویسد: ویلیام جیمز در شرح و بحث از پرگماتیسم به وجود تضادها در حوزههای مختلف میپردازد: در آداب و رسوم، افراد مُبادی آداب و اشخاص بیقید وجود دارند؛ در حکومت، اقتدارطلبان و هرج و مرجگرایان؛ در ادبیات، نابگرایان یا آکادمیسینها و واقعگرایان؛ در هنر، پیروان سنت کلاسیک و رمانتیکها. این تضادها آشنا هستند و در فلسفه نیز تضاد مشابهی وجود دارد که با دو اصطلاح عقلگرا و تجربهگرا مشاهده میشود. تجربهگرا یعنی دوستدار امور واقع در تمام تنوع خام آن و عقلگرا یعنی مرید اصول مجرد و ابدی.
به زعم این پژوهشگر موضوع این است که هیچ کسی نمیتواند حتی ساعتی بدون هر دو فلسفه، چه در امور واقع و چه در اصول انتزاعی به سر برد. از نظر تاریخی، تعقلگرایی و حسگرایی مترادف با عقلگرایی و تجربهگرایی به کار رفتهاند.
* عقلگرایی و تجربهگرایی
این پژوهش توضیح میدهد که در اغلب موارد یک گرایش ایدهئالیستی و خوشبینانه به تعقلگرایی اضافه میکنند، در حالی که تجربهگرایان معموالا ماتریالیست هستند و خوشبینی آنها به طور قطع امری مشروط و متزلزل است.
عقلگرایی در اظهاراتش خلق و خویی جز دارد، در حالی که تجربهگرا ممکن است شکاکتر و بیشتر پذیرای بحث و گفتگو باشد
به زعم شیری عمقگرایی همیشه یگانهگرا است، از کلها و کلیها شروع میکند و کل را به مجموعهای از اجزا تبدیل میکند و بنابر این از این که خود را چندگانهگرا بخواند رویگردان نیست. عقلگرایی اغلب خود را مذهبیتر از تجربهگرایی تلقی میکند، اما این ادعا وقتی درست است که فرد عقلگرا آن چیزی باشد که انسان صاحب احساس خوانده میشود و وقتی که فرد تجربهگرا به سختاندیش بودن افتخار کند.
در ادامه این پژوهش آمده است که در چنین حالتی عقلگرا اغلب طرفدار آزادی اراده هم هست و تجربهگرا نیز جبری خواهد بود. در نهایت، عقلگرایی در اظهاراتش خلق و خویی جز میدارد، در حالی که تجربهگرا ممکن است شکاکتر و بیشتر پذیرای بحث و گفتگو باشد.
* تعریف پرگماتیسم از منظر پیرس و دیویی
این نویسنده مینویسد: پیرس در «ماهنامه دانش عامه» پس از خاطر نشان کردن این نکته که عقاید ما واقعاً قواعدی برای عمل ما هستند، اظهار داشت که برای بسط دادن هر مفهوم ذهنی فقط لازم است معین کنیم این مفهوم برای ایجاد چگونه رفتاری به کار میآید و آن رفتار برای ما چه معنایی دارد؟
این پژوهشگر در ادامه به این موضوع اشاره میکند که واقعیت ملموسی که ریشه در همۀ تمایزات ذهنی ما، هر قدر هم ظریف باشند، وجود دارد این است که این تمایزات چندان هم کوچک نیستند که به تفاوت عملی ممکنی منجر نشوند. پیرس در پاسخ نامۀ جیمز مینویسد: همه واقعیتها بر عمل ما تأثیر میگذارند و این تأثیر همان معنی آنها برای ماست، بنابراین افق پرگماتیسم بر اساس توسعهای که دیویی و پیرس دادهاند چنین است؛ نخست یک روش، سپس یک نظریۀ تکوینی درباره معنای حقیقت.
* مراحل روش حل مسأله
شیری در این مقاله به این مهم اشاره میکند که بر همین اساس است که در روش حل مسأله که به عنوان روش علمی پذیرفته شده است و پنج مرحلۀ برخورد با مسأله، تشکیل فرضیهها و پرسشهای پژوهش، گردآوری دادهها، تحلیل دادهها و استنتاج را شامل میشود، شیوهای است که یک فیلسوف پرگماتیست پیشنهاد داده و در میان دانشگاهیان در قالب استاندارد روش علمی پذیرفته شده است.
این پژوهش بیان میکند که پرگماتیسم عامیانه در جامعۀ علمی گسترش یافته و این فلسفه را متهم به محافظهکاری کرده است، اما در سوی دیگر با موقعیتی مواجه هستیم که دانشگاهیها بدون توجه به گرایش فکری و فلسفی نظریهپرداز حل مسأله، نظریه را پذیرفته و به کار گرفتهاند.
* پارادایمهای جدید جامعهشناسی
به زعم این پژوهشگر مید یکی دیگر از فلاسفۀ پرگماتیست است که آن را وارد حوزه علمی جامعهشناسی کرد. برآیند تلاشهای وی به پارادایم جدیدی در جامعهشناسی انجامید. مید معتقد بود رفتارگرایی واتسون قادر نبود سهم خصوصیت اجتماعی کارکرد نمادی را بیان کند و در ضمن درباره تأثیر محیط بر انسان نیز مبالغه میکند. وی مهمترین ویژگی زبان را نمادی بودن آن میدانست و بر این باور بود که زبان یک پدیده عینی از همکنشی در درون گروه اجتماعی و پیچیدگی وضعیت اشارهای است و حتی زمانی که برای تشکیل میدان داخلی ذهن فرد، درونی میگردد، باز هم اجتماعی باقی میماند.
معنی تنها در آنجا میتواند وجود داشته باشد که همان مرحلهای از عمل که توسط یکی از افراد در دیگری ایجاد شده است، در خود فرد نیز ایجاد گردد
این پژوهش توضیح میدهد که این تنها راهی است که گرایشها و نقشهای دیگران را در هر فعالیت مشترک اجتماعی به وجود میآورد و به صورت اشارهها در فرد به وجود میآید.
شیری در ادامه مینویسد تأکید مید بر این نکته را هم نباید نادیده گرفت که دلالتکنندگی و اشارهپذیری را در کنار ارتباطپذیری قرار میدهد که بعدها بلومر آن را ویژگی مهم نمادها به شمار آورد و در شرح آرای مید میآورد. مید مینویسد: معنی تنها در آنجا میتواند وجود داشته باشد که همان مرحلهای از عمل که توسط یکی از افراد در دیگری ایجاد شده است، در خود فرد نیز ایجاد گردد. همیشه این اندازه از مشارکت در میان افراد وجود دارد و نتیجه این مشارکت، ارتباطپذیری است؛ یعنی فرد میتواند آن چه را که به دیگران ابلاغ میکند، به خود نیز ابلاغ کند.
* فلسفه پراگماتیسم در جامعه دانشگاهی
به زعم این نویسنده آنجا که اشاره یک فرد به ایجاد کنشی در فرد دیگر منجر میشود، بدون این که همان کنش را در خود آن فرد ایجاد نماید، ارتباط فاقد دلالت است بر اساس این استدلال، هر موجود زندهای کاملا ارادی و با آگاهی به اشاره خود و دیگران پاسخ میدهد و این همان چیزی است که پرگماتیسم بر آن تأکید دارد و تضاد یا تناقضی میان عقلگرایی و تجربهگرایی نمیبیند.
این پژوهشگر بیان میکند که این دو فلسفه را به صورتی همفراخوان با یکدیگر میپندارد که ابعاد ایدهآلیستی و ابعاد مادیگرایانه و عینیگرا یا در برخی شرحهای مادهگرایانه یا ماتریالیست در نتیجۀ گرایش به کشف واقعیت در نقطهای تصادم دارند که به گونهای دیگر از فلسفۀ فکری منجر میشود و این فلسفۀ جدید همان پرگماتیسم است.
بدینترتیب نتایج این پژوهش نشان میدهد که تجربهگرایان یا عقلگرایان بر چنین تقابل دیالکتیکیای اذعان نمیکنند، اما نتیجۀ عملی فلسفههای فکری در کنشگری علمی و روزمره در قالب اشکال نوین فلسفه جای میگیرد و با توجه به این که فلسفۀ پرگماتیسم پس از واقعگرایی اسپنسری که در آمریکا گسترش پیدا کرده بود، توانست به عنوان یک نگرش فلسفی جدید در جامعۀ دانشگاهی آمریکا جایگاه ویژهای پیدا کند.
شیری در پایان به این نکته اشاره میکند که در روابط میان بنیانگذاران این مکتب فلسفی، جیمز، پیرس، مید و دیویی شاهد مکاتبهها و گفتگوهای اصیلی هستیم که به پرورش این فلسفه توجه داشتند و هر یک برای غنا بخشیدن و هم چنین استفاده از این فلسفه در شاخههای مختلف علمی تلاش کردند.
انتهای پیام/