صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
علیرضا تابش *

در فراق شالچی، خدمتگزار گمنام اصحاب فرهنگ

صدای زنگ تلفن در خانه می‌پیچد، باز هم جمله‌ای آشنا و سهمگین «حال آقا محمود خوب نیست، خودتان را برسانید» و این‌بار مقصد، خانه محمود شالچی است!
کد خبر : 90861

صبح بیست و هفتمین روز از ماه شعبان المعظم است که این خبر را دوست و همکار عزیزم حمید صمدی می‌دهد، بی‌مقدمه و هراسان خوانده شده‌ایم به خانه رفیقی عزیز.


بهت و ناباوری مرا در بر می‌گیرد این جمله آنقدر آشنا و تلخ است که می‌دانم چه چیزی انتظارمان را می‌کشد، همسرم که حال و روز مرا می‌بیند ، اصرار می‌کند که مرا همراهی کند و می‌رویم!


همین جمعه گذشته بود که با همسرم به خانه دوست دیگری رفتیم که جان بی‌تابش تاب این دنیا را نیاورده بود، «محمدعلی شعاعی» و امروز روانه رفیق نازنین دیگری شده بودیم، ناباورانه و پر از بغض.


مقابل خانه محمود رسیدیم، چند تن از دوستان و همکاران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را دیدیم که گریان و عزادار ایستاده‌اند بر در خانه محمود شالچی طوسی. گریه امانم نمی‌دهد، پایم یاری نمی‌کند، بهت زده‌ام، مگر می‌شود که محمود عزیزمان رفته باشد آن هم اینقدر ناگهان؟!


در میان صدای گریه دوستانم و هق هق خودم، تصویر محمود جلوی چشمانم آمد، همین هفته پیش در در مراسم تشییع پیکر مرحوم شعاعی دیدمش و به هم تسلیت گفتیم، حین مراسم بعد از دقایقی گفت:«من می‌روم بنشینم، توان ایستادن ندارم.» با لحن و نگاهی خاص گفت: «شعاعی چه زود رفت ، کم کم نوبت ماست ...»


محمود شالچی طوسی از مدیران ارشد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دوره وزارت احمد مسجدجامعی بود. شالچی در دوران خدمتش مسئولیت‌های مختلفی در سازمان تربیت بدنی، فرهنگ و ارشاد اسلامی، کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و.... داشت و یقیناً یکی از سرمایه‌های فکری و مدیریتی در بخش فرهنگ و هنر بود.


شالچی در گمنامی، نیاز دهها نفر از اصحاب هنر و فرهنگ را برآورده کرد اما هیچ گاه نخواست نام و سمتش را مطرح کند، سرمایه اصلی زندگی شالچی، دیانت، خلق نیک و قلب پاک و خیرخواهش بود.


من و او به واسطه مسئولیتمان در جلسات هفتگی شورای معاونان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی طی سالهای ۷۶تا۸۴ حضور داشتیم ، او ابتدا مشاور وزیر و مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران بود و سپس سرپرست معاونت پژوهشی و بعد از آن معاون اداری مالی و امور استانهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را عهده دار شد.


طنازی‌های شالچی طوسی و مرحوم احمد بورقانی معاون وقت مطبوعاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در حاشیه جلسات ، بسیار خاطره انگیز بود. عجبا و دریغا که از آن جمع، انسان‌های نازنینی چون سیف الله داد، احمدبورقانی، محمدعلی شعاعی، محمود شالچی طوسی دنیا را چه زود وداع گفتند.


شالچی عاشق ایران و ایرانی بود، وقتی در ستاد وزارتخانه سمت معاونت اداری مالی را عهده دار شد، سفرهای استانی را شروع کرد و در یک بازه زمانی همراه با همکارانش به تمامی ادارات کل ارشاد در استانها سرکشی کرد و از نزدیک با مشکلات و کاستی‌های واحدهای صفی وزارتخانه آشنا شد، از مدیران کل استانها برای حضور در شورای معاونان وزارتخانه دعوت می‌کرد و به توسعه منابع انسانی، مسائل معیشتی و رفاهی کارکنان بسیار اهتمام ویژه داشت.


شالچی طوسی مدیری کاردان، متدین و با اخلاق بود، اما اهل ریا و دین فروشی نبود. او در زمره خادمان قرآن کریم بود و سالها افتخار خادمی حرم مطهر امام رضا (ع) را داشت و توسل به اهل بیت علیهم السلام در جان و دلش موج می‌زد.


از دیگر خصوصیات شادروان محمود شالچی طوسی اهمیتش به خانه و خانواده بود، طی سالها رفاقت و همکاری، در سفرها و جلساتی که با هم بودیم از رفتار و سخن گفتنش اهمیت کانون خانواده، تکریم والدین و عشق سرشارش به همسر و دخترانش هویدا بود.


شالچی بسیار اهل خیر بود و مودت و دوستی را گسترش می‌داد، در روابطش احتمالاً اگر اشتباهی مرتکب می‌شد شجاعانه از طرف مقابل عذرخواهی می‌کرد و اجازه نمی‌داد دلخوریها به کینه مبدل شود.


محمود شالچی عاشق و طرفدار ورزش بود، کتاب فرهنگ مصور ورزش سه زبانه را در سال ۷۹ به چاپ رساند و فرهنگ لغات ورزشی چهار جلدی (زیر چاپ) از جمله آثار مرحوم شالچی هستند. با خودم فکر می‌کنم اگر امروز پیروزی تیم ملی والیبال را می‌دید و صعود تیم ملی را به المپیک شاهد بود چقدر ذوق و شادی می‌کرد.


امروز صبح وقتی مبهوت در کنار پیکر بی جانش حاضر شدم، همسر و دختران داغدارش مویه کنان در فراق عزیزشان عزاداری می‌کردند و چه سخت و تلخ بود دیدن این صحنه‌ها را و یادآوری صحنه‌های مشابه که یک به یک از آن جمع معزز، دوستان آسمانی می‌شدند و ما با خاطراتشان داغمان را تسکین می‌دادیم.


محمود شالچی سحرگاه شنبه 15 خرداد 1395 بعد از اقامه نماز صبح جان به جان آفرین تسلیم کرد.


امروز بیست و هفتم شعبان المعظم ، روز وفات دوست عزیزم است و من فرازی از مناجات شعبانیه را زمزمه می‌کنم، إِلَهِی لَمْ یزَلْ بِرُّک عَلَی أَیامَ حَیاتِی فَلا تَقْطَعْ بِرَّک عَنِّی فِی مَمَاتِی معبودا، هماره نیکی تو در طول زندگانی‌ام به من رسیده، و اینک نیکی و احساس خود را به گاه مرگم نیز بر من ارزانی دار.


روحش شاد و با اولیای خدا محشور باد


* مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی


انتهای پیام/

ارسال نظر