بحران اخلاق در جامعه بحران نظری است
به گزارش گروه پژوهش و دانش خبرگزاری علم و فناوری آنا، هر روزه در زندگی شخصی و شغلی و مدیریتی خود با انتخابها و تصمیمات متنوعی روبرو هستیم، ما هميشه براي عمل كردن تحت فشار هستيم. تصميمگيري و عمل، بخش اساسي زندگي انسان است.
ما به هر چه معتقد باشیم و هر نظام اخلاقیای را باورمند باشیم، بايد تصميم بگيريم و عمل كنيم. حتّي اگر تصمیم خود را به تعويق بيندازيم يا بكوشيم از برخي عملكردها و تصميمهاي خاص دوري كنيم، سرانجام تصميم ميگيريم و عمل ميكنيم؛ از اين رو، رويكرد موجه، رویکردی عملگرایانه در همه عرصهها بویژه عرصهی مدیریت است. بسیاری از محروميتها و حتی رنجهای ما در زندگی نتيجه فرآيند تصميمگيريهاي پيشين خود ما هستند.
بيشترِ بيتصميميهاي افراد و مدیران زماني رخ ميدهد كه در برابر انتخابهاي پيچيده با پيامدهاي دوررس كه پيشبيني و ارزيابي آنها سخت است، قرار ميگيرند.
در عین حال عينيّت رفتارهای ما در اجتماع به هيچوجه معنايش اين نيست كه ملاحظات نظري براي تصميمها و رفتارهاي واقعي نداشته باشیم. عمل از نظر خیزد، بنابراین در عمل برای یک «مدیریت درست» نيازمند «نظريهپردازي درست» هستیم.
مهدی شریفی در مقاله ای با عنوان «پرسش از بحران اخلاق در جامعه ایران - بحران نظری» تلاش میکند كه مشخص کند تصميم گيريها و عملكردها نیازمند انتخاب مستدل یک یا چند نظریه (به صورت ترکیبی) است.
از نظر شریفی بخش مهمی از «بحران اخلاق در جامعه ایران» را نه بحران عملی که بحران نظری در حوزه اخلاق ا میداند؛ از این رو برآن است تا از میان مکاتب اخلاقی هنجاری راه میانهای برای تصمیمات و اعمالمان بیابد.
* نظریههای هنجاری
در ادامه این پژوهشگر با اشاره به اینکه فیلسوفان در حوزه اخلاق هنجاری هریک بر اساس استدلال خود، نظریهای را صورتبندی کردهاند، مینویسد: نظریههای هنجاری به سه دسته کلی نتیجهگرا، وظیفهگرا و فضیلتگرا تقسیمبندی شدهاند.
هر مکتب معیاری را برای خوبی و بدی / درستی و نادرستی ارائه داده و میکوشد تا از نظریه خود دفاع کنند. اما از آنجا که هیچیک آنها خالی از ایراد نبوده، از این رو، گزینش یکی از این سه، برای کسی که درصدد انتخاب راهی منطقیتر و مستدلتر است همیشه با چالشها و اشکالاتی روبرو است. تلاش زیر بر آن است تا پس از توصیفی از این سه مکتب به انتخابی موجه برسد.
* مکتب اخلاقی نتیجهگرا
جرمی بنتام 1832-1748 و جان استوارت میل 1873-1806 مشهورترین فیلسوفان نتیجهگرایند. بر اساس این نظریه، عمل اخلاقی فقط زمانی توجیه و ترجیح دارد که پیامدهای مثبت آن بیش از نتایج منفی آن باشد. فلاسفهی معتقد به این دیدگاه، درست و نادرست، خوب و بد و بایدها و نبایدها را با توجه به نتیجهی کارها تعیین میکنند. این مکتب به خودگرایی، دیگرگرایی و سودگرایی تقسیم شده و سودگرایی خود به دو نوع سودگرایی عملنگر و سودگرایی قاعدهنگر تقسیم شده است که به نظر میرسد، قسم اخیرِ سودگرایی کم ایرادترین قرائت نتیجهگرایی است.
* مکتب اخلاقی وظیفهگرا
این نظریه معتقد است که ویژگیهای خود عمل، قطع نظر از میزان فواید مثبتی که در پی میآورد، میتواند آن عمل را صواب یا لازم گرداند. در واقع برای فرد وظیفهگرا، ویژگیهای معین خود عمل، ارزش ذاتی آن عمل را تعیین میکند. به تعبیر دیگر معیار عمل اخلاقی را باید در هماهنگی یا عدم هماهنگی آن عمل با وظیفه جستجو کرد. گنسلر میگوید: «ناپیامدگرایی، دیدگاهی است که بر اساس آن، برخی از انواع کارها(مثل کشتن بیگناهان) فینفسه نادرست است، نه به خاطر پیامدهای بدی که به بار میآورد.» نظریهی وظیفهگرایی نیز به دو دسته وظیفهگراییعملنگر و وظیفهگراییقاعدهنگر تقسیم میشود.
* مکتب فضیلتگرایی
کهنترین نظریه در فلسفهی اخلاق غرب است که ریشه در تمدن یونان باستان دارد. اگر در دو نظریهی نتیجهگرایی و وظیفهگرایی سؤال بر محور «چه باید کرد» میگردد یا به تعبیر دیگر «چه عملی دارای ارزش اخلاقی است؟» اما در نظریهی فضیلتگرایی سؤال محوری این است که «چگونه فردی باشیم؟» یا به تعبیر دیگر چه چیزی به انسان ارزش اخلاقی میدهد؟
بنابراین مکتب فضیلتگرایی دربارهی اینکه چه چیزی باعث میشود آدم خوبی شویم، بحث میکند و پاسخ را در فضیلتمند بودن جستجو میکند. به عبارت دیگر این رویکرد به اخلاق نه به عنوان «اصول ناظر به کنش انسان» بلکه به عنوان «ویژگیهایی برای منش انسان» تلقی میشود، به گفته هولمز: «این رویکرد به جای آنکه عمدتاً به کردار بپردازد در جستجوی راهنمایی اخلاقی آدمیان به جانب الگوهای نیکان یا به جانب صفاتی است که بزرگمنشی را به بار میآورند. این صفات را فضایل مینامند، و این جهتگیری معرف اخلاق مبتنی بر فضیلت است.»
تلاش نویسنده این است تا در تبیین این مکاتب، ضمن اشاره به تفاوتها و تعارضهای آنها، نکات مشترک و نقطهی تلاقی پیدا کرده و به هدف این مقاله که همانا یافتن راهی در میانهی این مکاتب سهگانه است دست یابد. راهی که بتوان به مهمترین پرسش فلسفه اخلاق پاسخ داد. پاسخ به پرسشی پیرامون «جستجو معیارهای پذیرفتنی برای تعیین خوبی و بدی، آن هم در دو ساحت «کردارها» و «اشخاص».
این مقاله به این بحث خواهد پرداخت که دو مکتب نتیجهگرا و وظیفهگرا با همه اختلافاتی که دارند اما دارای نقطه اشتراکند. جهتگیریهای معیار در هر دو مکتب به سوی «کردار» است در حالیکه مکتب اخلاقی فضیلتگرا جهتگیریاش به سمت «منش و شخصیت اشخاص» است و در نتیجهگیری به این نکته خواهد پرداخت که انتخاب توأمان مکتب فضیلتگرایی و قرائتی خاص از دو مکتب نتیجهگرایی و وظیفهگرایی نه تنها با هم تعارضی پیدا نخواهند داشت بلکه مکمل یکدیگرند. یعنی مکتب اخلاقی فضیلتگرا تامین و تضمین کننده بُعد «صفات و منش آدمی» است و دو مکتب نتیجهگرا و وظیفهگرا شاخص «کردار آدمیان» را در اختیار میگذارد.
انتهای پیام/