صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۲:۰۴ - ۱۰ بهمن ۱۴۰۲
در یک پژوهش بررسی شد؛

زمینه‌های چرخش فکری از سیاست به مباحث اخلاقی

سؤال اصلی پژوهش حاضر مبتنی بر این ایده است که چه زمینه­‌هایی باعث چرخش فکری متفکران و عالمان علم سیاست از مباحث سیاسی و اقتصادی به سمت مباحث اخلاقی شده است؟
کد خبر : 893317

به گزارش گروه پژوهش و دانش خبرگزاری علم و فناوری آنا، ارزش‌­ها و باور‌های اخلاقی در حوزه خصوصی، عمدتاً یا ماهیتی شخصی دارند و یا بیان‌کننده سنت­‌ها، آیین­‌ها و دستورات کیشی هستند. لیکن، روی دیگر این سکه بحث شهروندی و حوزه عمومی است که دو سر طیف آن به افراد و شهروندان ازیک‌طرف و دولت و نهاد‌های سیاسی از طرف دیگر پیوند دارد.

به همین دلیل نقش و وظیفه قدرت دولتی در ایجاد و حفظ و گسترش نظام حقوقی که پیش­شرط جامعه­‌ای آزاد است، بارز و مهم است. جامعه‌­ای که در امنیت و به‌دوراز خشونت و ستم و ترس باشد و همه شهروندانش از حقوق مساوی برخوردار باشند از پیش­نیاز‌های تحقق یک جامعه دموکراتیک و شرافتمندانه است.

سیدهاشم منیری (استاد دانشگاه فردوسی مشهد)  در مقاله‌ای با عنوان «اخلاق و بی اخلاقی در میانه سیاست و قدرت» به تحلیل و بررسی این موضوع پرداخته است.

جامعه ایرانی، پیش از مشروطه دغدغه حکومت «مشروط» به قانون را در ذهن انباشته‌شده‌اش به یادگار نهاده است. روشنفکری به نام، میرزا یوسف خان مستشارالدوله، بیش از یک سده پیش، در کتاب خود به نام «یک کلمه» یادآور تساوی حقوق افراد بشر، برای آیندگان است.

متن و زمینه این کتاب، به‌خوبی نشان‌دهنده ارزش‌­های اخلاقی­‌ای مانند احترام به تفاوت­‌های فرهنگی، دینی و قومی، دوستی و همدردی و همیاری میان افراد، قشر‌ها و قومیت­‌های گوناگونی که در ایران زندگی می­‌کنند، هست.

شهروندانی که ازلحاظ اخلاقی متعهد باشند و یکدیگر را بپذیرند و خود را نگهبانان حقوق یکدیگر و حافظان سلامتی نهاد‌های اساسی جامعه بدانند، امکان قابلیت داشتن جامعه نیک را به همراه خواهند داشت.

* سیاست مفهومی پیچیده در حوزه علوم انسانی

نویسنده قصد دارد با تبیین سه مفهوم کلیدی خود در این پژوهش، آن را به‌طور صریح و روشن تعریف کند. سیاست یکی از مفاهیم پیچیده حوزه علوم اجتماعی و انسانی است.

به دلیل آنکه توافق و اجماعی همگانی درباره این دانش واژه وجود ندارد و این به جهت آن است که اکثر واژگان تخصصی، مفهومی قراردادی و موقتی دارند. چنانکه سیاست، در یونان باستان، برگرفته‌شده از واژه پولیس است و ازنظر یونانی­ها، سیاست دانشی مربوط به امور یک شهر بود، زیرا که شهر و دولت از هم جدایی‌ناپذیر بودند.

همین‌جا اشاره شود که سیاست با علم سیاست تفاوت دارد. سیاست در مفهوم کلی در زندگی اجتماعی وجود دارد، و آن را به عرصه زندگی عمومی یا امور عمومی می­‌کشاند. اما علم سیاست را باید مانند هر عملی آموخت و همان است که در دانشگاه آموخته می‌­شود؛ بنابراین سیاست به مسائل جاری حکومت و جامعه که ماهیت اقتصادی و سیاسی در مفهوم علمی دارند، اشاره می­کند. سیاست یکی از حقایق غیرقابل‌اجتناب زندگی بشر است.

* سیاست و روح دوران

انسان­‌ها در هرلحظه از زمان به‌نوعی با مسائل سیاسی درگیر است. بااین‌حال، قدرت، مفهوم اصلی سیاست است. یعنی مربوط به توانایی کارگزاران، کارگزاری­‌ها و نهاد‌های اجتماعی برای حفظ یا تغییر محیط اجتماعی یا مادی خودشان. قدرت به معنی توانایی عملی کردن خواست­‌ها به‌رغم مخالفت دیگران است. قدرت درواقع روند تأثیرگذاری بر سیاست­‌ها و اعمال دیگران از راه محروم‌­سازی در شرایط مخالفت و عدم همراهی باسیاست‌های موردنظر است.

البته قدرت همیشه مبتنی بر خشونت یا زور نیست. قدرت ممکن است بر ایمان و وفاداری، عادت و بی­‌تفاوتی، یا بر منافع مبتنی باشد. قدرت، کنترل و مهار مؤثر دیگران است، اما ابزار مؤثر این مهار ممکن است متعدد و متنوع باشد.

قدرت یک رابطه میان فردی است. بر این مبنا و آنچه گذشت، اگر سیاست را، تخصیص مقتدرانه ارزش­ها؛ اخلاق هنجاری را، به بررسی چگونگی زیست انسان در جامعه و اصول اساسی مربوط به درست و نادرست و نهایتاً چه چیز‌هایی در زندگی نهایتاً ارزشمندند و جامعه عادلانه چگونه باید باشد، بپردازیم؛ و قدرت را در یک رابطه سه‌جانبه میان فردی و تأثیر و اثر هرکدام از آنها را بر یکدیگر لحاظ کنیم.

از دیگر سو، اخلاق عام­ترین مبنا برای مفاهمه نوع بشر است که می­توانند به‌وسیله آن بر طبق اصول و اوامرش، زندگی شایسته­تری داشته باشند. اما برای رسیدن به‌حکم یا تصمیم اخلاقی صحیح باید درک کاملی از واقعیات غیراخلاقی مرتبط با موضوع داشت. منظور از واقعیات غیراخلاقی، واقعیاتی است که بتوان آنها را بدون استفاده از مفاهیم اخلاقی تعریف کرد.

دیگر آنکه، در مقام حکم و تصمیم اخلاقی شرط بی­‌طرفی را که در قالب قاعده زرین جای می­‌گیرد رعایت کند؛ و این مهم با آموزش و تربیت اخلاقی در سطح خانواده شروع می‌­شود و در سطح ملی در رابطه با اجتماع زیست آدمی به منصه ظهور می‌­رسد.

بنابراین، تصمیم اخلاقی صحیح نیازمند فراست اخلاقی خاصی است که لازم است آدمی آن را در خویش پرورش دهد. بسیاری از بی­‌اخلاقی­‌های افراد معلول بی‌­توجهی و بی فراستی است. اگر رنجی را که از رفتار یا گفتار ما به دیگری می­‌رسد، به‌صورت اول‌شخص درک کنیم یعنی آن را در وجه خویش نیز احساس کنیم چنانکه گویی خویش به آن مبتلا هستیم، در اغلب موارد در رفتارمان تجدیدنظر می­‌کنیم.

بر این اساس، سؤال اصلی پژوهش مبتنی بر این است که چه زمینه­‌هایی باعث چرخش فکری متفکرین و عالمان علم سیاست از مباحث سیاسی و اقتصادی به سمت مباحث اخلاقی شده است؟

فرضیه تحقیق نیز بر این اساس است که: اگر با وظایف متعارض روبرو شویم و برای آنکه بفهمیم کدام وظیفه قوی‌تر است می‌­توان با استفاده از سازواری عقلانیت و شهود اخلاقی به حل این مشکل پرداخت. چارچوب نظری پژوهش نیز بر اساس شهود باوری اخلاقی «راس»، تنظیم و تهیه شده است.

انتهای پیام/

ارسال نظر