صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
یک کارگردان تئاتر در گفت‌وگو با آنا:

وقتی آغوش مادر چالش‌ها را حل می‌کند

حسین مشکاتی، کارگردان نمایش «آسفیکسی» گفت: در این نمایش سعی کردم یادآوری کنم که مادران هیچ گاه در زندگی فرزندانشان نباید کمرنگ شوند، چرا که مادر را نمی‌توان از زندگی فرزند حذف کرد، منتها گاه در برهه‌های زندگی ما این مایه حیات را فراموش می‌کنیم.
کد خبر : 888686

به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، نمایش «آسفیکسی» به نویسندگی جلال محبی، دراماتورژ و کارگردانی حسین مشکاتی و تهیه کنندگی علی محبی و بازی رضا رجایی، محمدحسین سرخانی، علی خردمند، علی محبی، رضا حاجی، محمد جابری، امیرحسین رحمانی، علیرضا بختیاری این شب‌ها در خانه نمایش ره آورد مهرگان به صحنه می‌رود.

در ارتباط با این نمایش و جزئیات آن با حسین مشکاتی به گفت‌وگو نشستیم.

این نمایش چند شب اجرا داشته و درباره نمایشنامه توضیح داد؟

اجرای این نمایش به مدت ۱۰ شب روی صحنه میرود که الان اجرا‌های پایانی را می‌گذرانیم. سالن نمایش ما در ره آورد مهرگان یا شانو سابق واقع در خیابان وصال شیرازی است و اجرا هم کاملا دانشجویی با یک تیم دانشجو است.

نمایشنامه را جلال محبی بازیگر سینما و تئاتر نوشتند که سال‌هاست نویسندگی هم می‌کنند. کار در یک فضای ابزورد به صحنه میرود و آنچه که به مخاطب نشان می‌دهیم فضایی از شهری است که در دنیایی سوررئال مردمش زندگی خاصی دارند چرا که زیر سلطه یک فرد هستند که آن فرد حافظهشان را پاک کرده است و این‌ها حتی حق استفاده از یک سری خاطرات و کلمات را هم ندارند و همیشه از همه چیز می‌ترسند.

نمایش چطور فضاسازی شده است؟

در ابتدای نمایش ما مردی را می‌بینیم که با یک لباس رئال و گریم متفاوت از بقیه جلوی صحنه می‌آید و لباس رسمی شهر را تنش می‌کنند، بعد مشخص می‌شود که این فرد تازه وارد است و هنوز در جریان قوانین و مقررات قرار نگرفته و بعد از چالش‌هایی که از سر می‌گذراند مردم با کمک این فرد موفق می‌شوند که قوانین را با استفاده از اکسیر عشق بشکنند و مادرانشان را که در این چند سال فراموش کردند، ببینند.

اما بعد که از اینکه تصمیم می‌گیرند مادرانشان را ببینند، متوجه می‌شوند که دیگر مادری در کار نیست و شعار این نمایش هم این است که تا زمانی که مادر زنده است، قدرش را بدانیم.

در نهایت آن چیزی که می‌خواهید منتقل کنید، چیست.

ببینید حرف من این است که صاحبان قدرت و رسانه‌ها در طول سالیان سال حرف‌هایی را به جوان‌ها و نوجوان‌ها در کشور می‌زنند، مثلا یکی از این مسائل کمرنگ شدن نقش خانواده است در واقع اگر یک کسی دچار افسردگی و مشکلات دیگری هم شده باشد شاید آغوش مادر بتواند مشکلاتش را کمرنگ کند نه اینکه پی موسیقی‌های ناجور، اعتیاد، رانندگی‌های پرخطر یا دیگر خلاف‌ها برود. این همان چیزی است که رسانه سعی می‌کند به ما بفهماند که تو می‌توانی خودت باشی و به این چیز‌ها احتیاج نداری، حتی لازم نیست پدر یا مادرت را به آسایشگاه سالمندان بسپاری؛ بنابراین من تصمیم داشتم این نکته را گوشزد کنم که تا زمانی که ما مادر و پدرمان در قید حیات هستند و آن‌ها را فراموش کردیم، اتفاقی نمی‌افتد، اما همین که برگردیم و آن‌ها نباشند، این حسرت همیشه با ما خواهد بود چرا که بدیهی است مادر را نمی‌توان از زندگی حذف کرد چرا که از او زاده شده‌ایم واگر همه بروند، او همچنان خواهد ماند. عشق فرزند و مادر مثل همه کتاب‌ها است و باید مراقب باشیم که در این ارتباط کارمان به حسرت نرسد.

تصمیم ندارید کار را تمدید کنید؟

خیلی‌ها به ما می‌گویند، اما چون ایام امتحانات دانشجویان هم هست و آن‌ها باید درس بخوانند، فعلا کار را تمام می‌کنیم و بعد هم اینکه سالن خصوصی هم تأمین شرایط مالی‌اش سخت است.

کار چند بازیگر دارد؟

۹ بازیگر که یکی از آن‌ها نوازنده گیتار کار و عضوی از نمایش هم هست.

درباره چالش‌های اجرا بردن این نمایش برایمان بگویید؟

بیشتر چالشی که همه دوستان تئاتری ما با آن روبه رو هستند، کمی استقبال مخاطبان است، من این تئاتررا پروپاگاندا و تبلیغی روی صحنه میبرم و خودم هزینه کردم تا حرفم را بزنم، هنرمند اگر می‌خواهد حرفی بزند نباید احساس خطر کند. من اگر مدیر فرهنگی ـ هنری باشم می‌گویم که این بخش فرهنگ بین عد‌ه‌ای نگه داشته شده و این یک تلنگر است. پس من آنچه به دنبالش بودم بازگشت مالی خوبی نیست صرفا می‌خواهم کارم دیده شود.

حتی تخفیفات سی تا چهل درصد برای دانشجویان و علاقه‌مندان هم گذاشتیم و ملاکمان دیده شدن کار است تمام تلاشمان این بود که مادران را در زندگی فرزندانشان پررنگ کنیم به همین دلیل هم هزینه کردیم، هزینه‌ای که مالی برنمی‌گردد.

دغدغه این چالش را یعنی نداشتید؟

به هرحال من روزی که این کار را استارت زدم، خیلی ترسیدم چرا که هیچ وقت کار سوررئال نکرده بودم و این اولین تجربه سوررئال فرمالیستی من بود چرا که با جلوه‌های ویژه آشنا نبودم، اما به تدریج با رفتن به پشت صحنه‌های مختلف، مکالمات و تعاملات مختلف توانستم ذهنم را نزدیک به کار کنم و واقعا بازخورد‌ها را دیدم که از کار مردم لذت بردند. حتی از نقد شدن کار هم می‌ترسیدم درحالی که چند کارگردان و منتقد هم به دیدن کارمان آمدند، ولی در عین ناباروری من، خیلی از کار خوششان آمد و گفتند که تکنیک‌ها در کار رعایت شده و خدا را شکر که مورد توجه قرار گرفتیم.

نکته پایانی؟

ما یک تیتراژی را برای انتهای کار درنظر گرفتیم که یک تیم قوی آن را آماده کردند، سرمایه گزارش هم خودم بودم با شعر زهرا عامل و تنظیم امیر جمال فرد که برای روز مادر منتشر می‌شود، نماهنگ اصلی کار نیز در یک پروسه زمانبر آماده خواهد شد.

در پایان هم باید بگویم که به امید روزی هستم که مثمرثمر باشم و امیدوارم این اتفاق برایمان در آینده بیافتد.

انتهای پیام/

ارسال نظر