قدرت صنایع فرهنگی در تعیین مناسبات آینده ملی و بینالمللی
به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، بازارپردازی فرهنگی که برگردان فارسی عبارت (cultural Merchandaising) است را میتوان به معنی کسبوکارهای فرهنگی دانست که توانستهاند کاراکتر یا شخصیتی را خلق کرده و زنجیره محصولات فرهنگی همانند اسباببازی، عروسک، گیم، انیمیشن، نوشتافزار و سایر موارد مشابه را به وجود آورند. این کسبوکارهای فرهنگی به دلیل استفاده از فناوریهای نوین فرهنگی و ایجاد یک زنجیره بههم مرتبط محصولات فرهنگی کودک و نوجوان بهعنوان کسبوکارهای فرهنگبنیان نیز شناخته میشوند.
هسته مرکزی صنایع فرهنگی، ایده خلاقانه است. وقتی این ایده خلاقانه با مقادیر هرچه بیشتری از نهادههای دیگر ترکیب شود تا محصولاتی را در طیفی وسیعر تولید کند، الگویی از یک صنعت خُرد را شکل میدهد. این صنعت در بستر هنرهای خلاق با همان تعاریف سنتی قرار دارد. رشتههایی همچون موسیقی، تئاتر، ادبیات، هنرهای تجسمی، صنایعدستی و اشکال جدیدتر آن مثل تولید ویدئو، هنر اجرا، کامپیوتر و هنرهای دیجیتال و چندرسانهای و مانند آن. در گستره دیگری از این صنعت میتوان برحسب ستاندههای خاص یک صنعت، آنها را ذیل صنایع فرهنگی تعریف نمود. بهطوریکه ستانده آن صنعت، واجد شرایطی است که میتوان بر آن اطلاق کالای فرهنگی کرد که این گروه شامل انتشار کتاب، مجله، تلویزیون، رادیو، روزنامه و فیلم میشود.
همچنین در یک گستره وسیعتر میتوان برخی صنایع را یافت که شاید اساساً از قلمرو فرهنگ خارج باشند، اما برخی محصولات تولیدیشان دارای محتوای فرهنگی است همچون تبلیغات، گردشگری و طرحهای معماری؛ اما این صنایع را فقط در صورتی میتوان جزئی از صنایع فرهنگی بهحساب آورد که دارای پایه معنایی بسیار گستردهای باشند.
سالیان زیادی است که بازار پویانمایی و برنامه های کودک و نرم افزارهای بازی و سرگرمی و برنامه های ارتباط جمعی در اختیار محصولات فرهنگی غربی قرار دارد و تولیدکنندگان داخلی انگشت شمار در این عرصه ها نیز به دلیل عدم حمایت از سوی دولت و نهادهای ذی ربط، یا با حداقل توان در حال کار هستند و یا با مشکلات متعدد اقتصادی مواجهند.
همان گونه که فرهنگ استفاده از کالای تولید داخل به منظور حمایت از صنعت و اقتصاد کشور لازم و ضروری است؛ حمایت و مصرف کالاهای فرهنگی مبتنی بر فرهنگ ایرانی اسلامی و عدم استفاده از محصولاتی که به دنبال القای فرهنگ بیگانه و تربیت نسل جدید براساس انگاره های غربی هستند نیز از الزامات سبک زندگی ایرانی اسلامی مورد تأکید رهبر انقلاب است که البته عرصه دوم اهمیت بالاتری دارد.
صنعت فرهنگ و پدیده جهانی شدن
پدیده جهانی شدن یا جهانی سازی از موضوعاتی است که بر اساس دکترین فرهنگی ایالات متحده در جهان در حال اجرا شدن است تا به وسیله آن جوامع مختلف با جداشدن از ساخت های فرهنگی خود، به سمت فرهنگ واحد جهانی که بر پایه مبانی فکری و اعتقادی لیبرال استوار است، حرکت کنند و در این میان ایران اسلامی نیز در مرکز توجهات این فرهنگ اشاعه ای قرار گرفته است که حجم روز افزون تولیدات فرهنگی غربی و ورود آنها به بازار فرهنگی کشور ما با هزینه های گزاف تولید اما با قیمت فروش بسیار پایین، حاکی از برنامه دامنه دار غرب برای به ثمر نشاندن پروژه مسخ فرهنگ ایرانی اسلامی و جایگزین کردن فرهنگ اشاعه ای لیبرال دارد.
از آنجا که تولیدات فرهنگی و صنایع مرتبط با آن در اختیار اقشار مختلف جامعه قرار می گیرند و نقش چشمگیری در دستیابی آحاد جامعه به اطلاعات، آموزش و فرهنگ دارند؛ از این رو بیتوجهی و غفلت از این عرصه می تواند ضربات جبران ناپذیری به حوزه فرهنگ، تربیت و معنویت جامعه وارد کند.
امروزه تولیدات فرهنگی تنها در یک یا دو عرصه خلاصه نمی شود بلکه تابعی گسترده و بازه ای وسیع از تولیدات رسانهای، فرهنگی، نرم افزاری، آموزشی و غیره را شامل می شود که از رادیو و تلویزیون و ماهواره تا کتاب، نرم افزار، بازی های رایانه ای و اسباب بازی های کودکان را در بر می گیرد و گردشگری، لباس، مد و حوزه آموزش را نیز زیر چتر خود قرار می دهد که نشان دهنده گستردگی عرصه های این صنعت و اهمیت بالای آن در فرآیند فرهنگ سازی و تربیت جامعه به ویژه نسل جدید است.
فرهنگ مجموعه پیچیدهای از معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنن و بالاخره تمام عادات و ضوابط مشترک میان اعضای یک جامعه است که در سه سطح تولیدات، ارزشها و باورها جای میگیرند.
صنایع، فنون و سایر مظاهر قابلمشاهده یک جامعه، در دایره مصنوعات (تمدن) هر فرهنگ قرار داشته و اخلاق و سایر «خوب و بد»های در سطح ارزشهای ظاهری و معتقدات، معارف و سایر مفروضات در سطح باورها (جهانبینی) یک فرهنگ قرار میگیرند.
محصولات فرهنگی از تقدس و ارزش ذاتی زیادی برخوردارند، تکثیر صنعتی، مبادله این کالاهای نمادین درازای سایر اشیاء، خدمات یا پول را افزایش داده است؛ این امر موجب تبدیل ارزش ذاتی و مقدس فرهنگ و کالای فرهنگی به ارزش مبادلهای شده است، تاجایی که میتوان گفت هنر و فرهنگ سرمایهداری کاملاً جذب اقتصاد شده است.
نسبت معنای اجتماعی با صنایع فرهنگی
صنایع فرهنگیِ اصلی به صنایعی گفته میشود که از یکسو با تولید در مقیاس صنعتی و از سوی دیگر با خلق و نشر «معنای اجتماعی» سروکار دارند و اساساً به کار «خالقان نمادها» وابستهاند؛ طبق این تعریف، تبلیغات و بازاریابی، رادیو و تلویزیون، صنعت فیلم، صنعت اینترنت، صنایع موسیقی، چاپ و نشر (کتاب، ویدئو و بازیهای رایانهای) در گستره صنایع فرهنگی اصلی قرار میگیرند.
صنایع فرهنگی جنبی نیز مواردی مانند هنرهای خلاق و هنرهای تجسمی را در برمیگیرند؛ زیرا اینگونه هنرها هرچند مستقیماً با ایجاد معناهای نمادین اجتماعی سروکار دارند؛ اما روشهای غیرصنعتی و یا نیمهصنعتی تولید را به کار میگیرند.
درمجموع باید گفت هر کالا و خدماتی که ساخته ذهن و دست بشر بوده و در پس شمایل ظاهری خود، واجد ارزشها، پیشنه تاریخی و یا معناهای قابلانتقال (چه ساده و چه چندلایه) بوده و قابلیت تکثیر را داشته باشد در دایره صنایع فرهنگی قرار میگیرد.
هسته مرکزی صنایع فرهنگی، ایده خلاقانه است. وقتی این ایده خلاقانه با مقادیر هرچه بیشتری از نهادههای دیگر ترکیب شود تا محصولاتی را در طیفی وسیعر تولید کند، الگویی از یک صنعت خُرد را شکل میدهد. این صنعت در بستر هنرهای خلاق با همان تعاریف سنتی قرار دارد. رشتههایی همچون موسیقی، تئاتر، ادبیات، هنرهای تجسمی، صنایعدستی و اشکال جدیدتر آن مثل تولید ویدئو، هنر اجرا، کامپیوتر و هنرهای دیجیتال و چندرسانهای و مانند آن. در گستره دیگری از این صنعت میتوان برحسب ستاندههای خاص یک صنعت، آنها را ذیل صنایع فرهنگی تعریف نمود. بهطوریکه ستانده آن صنعت، واجد شرایطی است که میتوان بر آن اطلاق کالای فرهنگی کرد که این گروه شامل انتشار کتاب، مجله، تلویزیون، رادیو، روزنامه و فیلم میشود.
همچنین در یک گستره وسیعتر میتوان برخی صنایع را یافت که شاید اساساً از قلمرو فرهنگ خارج باشند، اما برخی محصولات تولیدیشان دارای محتوای فرهنگی است همچون تبلیغات، گردشگری و طرحهای معماری؛ اما این صنایع را فقط در صورتی میتوان جزئی از صنایع فرهنگی بهحساب آورد که دارای پایه معنایی بسیار گستردهای باشند.
بر اساس تعریف یونسکو، صنعت فرهنگ به هر صنعتی که به خلق، تولید و تجاریسازی مضامین نامشهود دارای ماهیت فرهنگی و اجتماعی میپردازد، اطلاق میشود. به این ترتیب چهار ضلع مربع صنایع فرهنگی را میتوان هنرهای خلاق، میراث فرهنگی، گردشگری و محصولات فرهنگی دانست.
عنصر نوآوری در اقتصاد دانشبنیان یک عنصر کلیدی و اساسی است بهطوریکه برخی معتقدند خلق نوآوری فناورانه درونزا بهترین تعریف از اقتصاد دانشبنیان است که در برخی موارد با اقتصاد اطلاعاتی خلط شده است. در این تعریف نظام نوآوری همچون ظرفی است که میتواند چالشها و موانع و مشکلات صنایع فرهنگی ما را تا حدی مرتفع کند. نظام نوآوری با توجه به تغییرات و تجربیات جهانی، نگاهی است که میتواند در آسیبشناسی و تسریع و روانسازی ارتباط بین زنجیره ارزشی که کالای فرهنگی را به دست مصرفکننده میرساند، کمک کند
زمینهسازی برای صدور کالاهای فرهنگی
عرضه کالاهای فرهنگی از قبیل فیلمها و برنامههای تلویزیونی در تجارت بینالمللی، کمک اقتصادی قابلتوجهی به اقتصاد ملی کشورها است. بسیاری از کشورها، ارز خارجی ارزشمند را از صدور چنین کالاها و خدمات فرهنگی به دست میآورند که قابلتوجهترین این کشورها ایالاتمتحده است که با اختلاف چشمگیری بزرگترین صادرکننده کالاهای هویتمحور در جهان به شمار میرود. این امر علاوه بر مزایای اقتصادی که برای کشور صادرکننده دارد، میتوان موجد مزایای فرهنگی و اجتماعی بسیاری برای ارزشهای الهی و اسلامی مورد تأکید انقلاب اسلامی ایران نیز باشد.
با توجه حرکت اقتصاد جهانی به سمت فضای تجارت الکترونیک و دیجیتالی شدن بسیاری از جنبههای خدماتی، فرهنگی و هنری به نظر میرسد راه دیگری جز توانمند شدن ما در این بخش نیست. برگ برنده در دست کسانی خواهد بود که بتوانند از فناوریهای جدید به بهترین شکل استفاده کنند لذا فعالان هنری و فرهنگی نیز با رفتن به سمت حوزههای دیجیتال ضمن برآوردن نیازهای داخلی میتوانند در صادرات کالا، خدمات و فرهنگ ایرانی و اسلامی گامهای مؤثری بردارند.
انتهای پیام/