صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
در گفت‌وگوی آنا با یک تاریخ‌پژوه مطرح شد؛

رضاخان در راستای سیاست متجددان غرب‌زده حرکت می‌کرد

داوود امینی تاریخ‌پژوه گفت: اندیشه کشف حجاب که توسط رضاشاه اجرا شد در جهت خواست متجدّدان غرب زده بود؛ چنان که شیوه آمرانه و نظامی حکومت در اجرای سیاست کشف حجاب، نیز مورد رضایت تجددگرایان قرار داشت، زیرا امیال آن‌ها را سریع‌تر عملی می‌ساخت.
کد خبر : 868795

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، پس از تهاجم ارتش سرخ شوروی از شمال و ارتش انگلیس از غرب و جنوب به ایران و اشغال نظامی کشور در جریان جنگ جهانی دوم، رضاخان در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، پس از شانزده سال دیکتاتوری و استبداد مجبور به استعفا شد و فرزندش محمدرضا پهلوی را به جانشینی خویش برگزید. صعود و سقوط رضاخان و سلسله پهلوی با سلسله پادشاهی پیشین فرق داشت. چون سلسله پهلوی با حمایت خارجی‌ها بر تخت نشستند و با انقلاب اسلامی رسم پادشاهی از ایران برچیده شد.

یکی از اقدامات رضاخان در ایران که زمینه سقوط او را فراهم کرد سیاست‌های فرهنگی با الگوی غربی بود. مهمترین این سیاست‌ها اصرار بر تغییر سبک پوشش شرعی و عرفی ایرانیان به نام حجاب بود در این زمینه با «داوود امینی» مولف و نویسنده به گفت‌وگو پرداختیم.

طرح یکسان‌سازی پوشش و لباس اقشار مردم برای پیشبرد اهداف تجددگرایانه در دروه رضاخان چگونه اجرا شد؟

حاصل اعزام اولین و دومین کاروان علم و تخصص غرب در زمینه فرهنگی و اجتماعی برای ایرانیان، ترویج آداب و رسوم و لباس اروپایی در جامعه سنتی ایران بود؛ لیکن این جریانات در نوع و شکل پوشش زنان ایرانی تاثیر چندانی برجای نگذاشت. اما در دوره ناصری و به دنبال مسافرت ناصرالدین شاه به اروپا، در ظاهر پوشش اندرونی زنان تغییر ایجاد شد. در این باره عبدالله مستوفی در خاطرات خود می‌نویسد: «با سفر شاه به اروپا و مشاهده بالرین‌های پطرزبورگ در روسیه و طرز لباس آنها، شاه را بر آن داشت تا پس از بازگشت به ایران، زن‌های حرم خود را به لباس آن‌ها درآورد».

با تاسیس مدارس دخترانه در سال ۱۲۸۲قمری، توسط یک دولت بیگانه، زمینه تغییر در پوشش خارج از منزل زنان فراهم شد. تغییر در پوشش، با تغییر در وضع سیاسی - اجتماعی آنان نیز ارتباط داشت. دگرگونی در پوشش اندرونی زنان ایرانی باعث شد که بعد از مشروطه یک طبقه مرفه متمایل به غرب و ارزش‌های غربی چهره اجتماع ایران را تغییر دهند.

این افراد چه ویژگی‌هایی داشتند؟

این قشر جدید با درج افکار خود در روزنامه‌ها و مجله‌ها که حول محور بدبختی زن ایرانی و حمله به علت این بدبختی و عقب‌ماندگی یعنی حجاب، باعث شد تا زمینه تقلید و پیروی از الگو‌های غربی در نوع پوشش، جنبه عام‌تری به خود گرفته و پس از کودتای ۱۲۹۹ نیز این روند تجددگرایی و پذیرش شیوه زندگی به سبک اروپا، شتاب بیشتری به خود گیرد. تغییر نوع پوشش لباس در واقع از تجددگرایی برخی به خانواده‌های ایرانی که به اروپا مسافرت کرده بودند و همچنین از تأثیرپذیری پوشش خارجیان مقیم ایران نشأت می‌گرفت که از اواخر دوره قاجار آغاز شد. لیکن در پی طرح ادغام نیرو‌های قزاق و ژاندارمری و متحدالشکل نمودن آن نیرو‌ها رضاشاه علاقه وافری به اشاعه این طرح در میان تمامی مردم نشان داد که نخستین گام در مرداد ۱۳۰۶ برداشته شد. این اندیشه رضاشاه در جهت خواست متجدّدان بود؛ چنانکه شیوۀ آمرانه و نظامی حکومت نیز مورد رضایت تجددگرایان قرار داشت، زیرا امیال آن‌ها را سریع‌تر عملی می‌ساخت.

به طور خاص چه خواسته‌هایی؟

با استقرار و تثبیت سلطنت پهلوی دوره اجرای سیاست‌های نوین استعمار انگلیس نیز فرارسید و سیاست مذهب‌زدایی و استحاله فرهنگی از طریق اشاعه فرهنگ تجددگرایی غربی، در دستور کار هیئت حاکمه قرار گرفت. اما برای اجرای چنین سیاستی، لزوماً بایستی جامعه ایرانی که یک جامعه اسلامی و مردم آن پایبند احکام و موازین شرع مقدس و عامل احکام اسلامی بود، به یک جامعه بی‌هویت و غیر مولّد و فاقد تعصبات دینی، مبدل می‌شد. ناچارا از سرمایه غنی فرهنگ و ارزش‌ها و سنت‌های اسلامی و آداب ملّی تهی شد از آنجا که به دلیل ریشه‌دار بودن تفکّرات دینی و تقیدات فرهنگی و عرف و سنن ملی، سیاست مذهب زدایی رژیم، با مشکلات عدیده و جدی و مقاومت‌های اجتماعی مواجه شده بود، لذا دولتمردان ملی، مبارزه با دین و مذهب را آغاز کردند. حکومت، از طریق رواج لاقیدی و بی‌دینی و بی‌اعتنایی و تحقیر نماد‌های مذهبی و سنن ملی، مبارزه با دین و مذهب را آغاز کردند. از این رو، یکی از طرح‌های رژیم رضاشاه، در راستای به ثمر نشاندن اهداف مورد نظر خود، طرح «متحدالشکل نمودن البسه»، بود؛ که قانون آن در دهم دی ماه ۱۳۰۷، به تصویب مجلس شورای ملی رسید.

داوود امینی، تاریخ‌پژوه

اجرای این طرح برای رژیم آن دوران چقدر اهمیت داشت؟

رژیم پهلوی پس از تصویب این طرح، به شدت به اجرای قانون آن مبادرت ورزید و در نتیجه همه اتباع ذکور کشور را ملزم و مکلف به پوشیدن لباس یکسان کرد. به‌طوری که حتی بر پوشش لباس متحدالشکل دختران نوجوان محصل، در مدرسه و خیابان تأکید و اصرار می‌ورزید. به همین جهت دولت سریعاً به همه حکام کشور، دستور و ابلاغ کرد تا با سرعت تمام، این قانون را به مرحله اجرا گذارند. مسئولین دولتی، همواره پیگیر اجرای آن بوده و پیوسته گزارش پیشرفت طرح را از دست اندرکاران مناطق مختلف کشور دریافت می‌کردند. چنین نگاشته شده است که طبق ماده سوم قانون متحدالکشل نمودن البسه، برای متخلفین مجازات‌های نقدی و جنسی در نظر گرفته شده بود که به همین دلیل بسیاری جریمه یا به بند کشیده شدند. در صورتی که اجرای طرح در شهری با پیشرفت مواجه نبود، حکام و مسئولین آن شهر توبیخ و یا از کار برکنار می‌شدند. رضاشاه همچون شیوه‌های بدیع جوامع بشری از روش تدریجی در برقرار کردن ضد ارزش‌ها بهره برد. وی از بدو به قدرت رسیدن، با هماهنگی و آموزش نظام استعماری انگلیس که بوسیله ایادی داخلی خود، برنامه‌های آماده شده را یک به یک و گام به گام به مرحله اجرا می‌گذاشتند موضوع لباس وطنی را به عنوان مقدمه تغییر لباس ملی در نظر گرفته و با صدور بخشنامه‌هایی مأمورین و کارکنان دولت را موظف به اجرای آن و برای متخلفان نیز جریمه برقرار ساخت.

رضاخان دقیقا به دنبال چه چیزی بود؟

این موضوع با هدف آماده‌سازی افکار عمومی برای تغییرات بعدی که تبدیل لباس ملی به لباس غربی بود، صورت می‌گرفت و از سوی دیگر می‌خواست دولت مسئولین و وزرا را افرادی وطن پرست استقلال طلب و مخالف مظاهر بیگانه نشان دهد و بدین ترتیب با کسب وجاهت، ملت را مطیع خود سازد. اهمیت این نکته پیداست که در واقع لباس هر انسان همچون پرچم کشور وجود اوست. پرچمی که او به سر در خانه وجود خود نصب کرده است و با آن اعلام می‌کند که از کدام فرهنگ تبعیت می‌کند. اصولاً روش پوشاک سنن و لباس پوشیدن و زینت‌ها، اساسی‌ترین و مشخص‌ترین شکل یک جامعه است که بلافاصله به چشم می‌خورد و غالباً از روی سنن لباس پوشیدن افراد یک جامعه تعلق وی به مرحله خاصی از فرهنگ مشخص می‌شود. مهدیقلی هدایت درباره این حرکت رژیم رضاشاه می‌گوید ظاهراً قصد رژیم از تغییر لباس، از بین بردن لباس اهل علم بوده است.

مردم چه واکنشی در این زمینه داشتند، مقاومت خاصی نمی‌کردند؟

بی‌تردید اجرای قانون متحدالشکل نمودن البسه، با موانعی جدی مواجه شد. چون بسیاری از مردم به‌ویژه دور از مرکز مایل نبودند که لباس و کلاه آبا و اجدادی خود را کنار بگذارند و لذا از این قبیل موارد تنها با فشار و مداخلات مامورین دولت عملی می‌شد. با تغییر اجباری لباس مردم و متحدالشکل شدن آن، استعمار غرب دو بازار مهم بدست آورد؛ یکی بازار مصرف فرهنگ و تمدن مبتذل و بی‌بندوباری و دیگری بازار مصرف اجناس و تولیدات کارخانه‌های خود؛ چنانکه امام خمینی در این مورد چنین فرمودند: «آن روز که کلاه پهلوی سر آن‌ها گذاشتند، همه می‌گفتند، مملکت باید شعار ملی داشته باشد. استقلال در پوشش دلیل استقلال مملکت و حافظ آن است. در همه این مراحل اجانب که نقشه‌های خود را می‌خواستند عملی کنند و با کلاه گذاشتن بر سر شما می‌خواستند کلاه را از سر شما بردارند. غافل از آنکه در سرتاسر کشور، افتخارات تاریخی شما را بردند و در سرتاسر کشور منابع ثروت شما رفت و از دریای خلیج فارس تا دریای شمال دریای خزر را زیر پا درآوردند.»

نقش مطبوعات دستگاه رضاخانی برای فرهنگ سازی در میان توده مردم چگونه بود؟

مطبوعات کشور نیز همگام با دولت به تبلیغ کلاه پهلوی و لباس‌های وارداتی مد غرب از قبیل فلانل، پالتو‌های بارانی و... و نیز تبلیغ تجارت‌خانه‌های فروش این‌گونه لباس‌ها پرداختند، لباس‌های بعضاً مستعمل آمریکایی و اروپایی که مملو از امراض هم بود به کشور سرازیر شد تا خانواده‌های کم درآمد که قادر به خرید لباس نو نبودند، از آن‌ها خریداری نمایند. بر پایه اعلان وزارت داخله توسط علی منصور، در شهریور ۱۳۱۰، دولت کلیه کدخدایان و ریش‌سفیدان دهات را ملزم به پیاده کردن قانون متحدالشکل نمودن البسه کرد. خیاطان را مجبور کرد تا فقط لباس و کلاه متحد الشکل تهیه کنند و متخلفین از قانون را به مجازات‌هایی، چون جریمه و حبس محکوم کرد. این اعلان به همۀ حکام کشور ابلاغ شد و آنان هم در مناطق تحت حکومت خود به رؤسای محلی و کدخدایان و ریش سفیدان ابلاغ کردند و ماده سوم از قانون متحدالشکل نمودن اتباع ایران را یادآور شده و مجازات‌های سنگین را برای متخلفین متذکر شدند. در این دوره مطبوعات هم در امر ترویج لباس متحدالشکل نقش فراوانی را برعهده گرفتند. روزنامه‌ها پیوسته با چاپ عکس‌هایی از مقامات دولتی و مردم که کلاه تمام لبه گذاشته بودند و نیز انتشار مقالات و خبر‌های مربوط به جشن‌های تبدیل کلاه پهلوی برسر به کلاه تمام لبه در تهران و شهرستان‌ها سعی در بازارگرمی کلاه بین‌المللی که منظورشان همان اروپا و غرب بود، کردند.

پیامد‌های اجرای سیسات‌های ضد دینی و ضد فرهنگی کشف حجاب، در دوره رضاه شاه چه بود؟

در میان رخداد‌های معاصر ایران، کشف حجاب به عنوان یک جریان اجتماعی، موضوعی است که ریشه و اساس آن فراتر از مرز‌های عقیدتی و جغرافیایی قرار دارد و به عنوان یک جریان تجددگرایانه مطرح است که ارمغانی از دنیای غرب به دنیای شرق بود، در این جریان، ارزش‌های مذهبی و سنتی تا حدود زیادی دگرگون شده و شکل غریبی به خود می‌گیرد. به طور کلی تجدّدطلبان ایرانی در مواجهه با دنیای غرب در زمینه فرهنگ، دو گونه برداشت داشتند؛ عده‌ای فرهنگ اجتماعی و روابط حاکم بر زن و مرد را در دنیای غرب پذیرفتند، ولی تکیه بر فرهنگ خودی و حفظ آن را لازم شمردند؛ اما گروه دیگری از تجددگرایان و نوگرایان یکسان شدن لباس مردان و کشف حجاب زنان را ضروری دانسته و به شدّت بذر ترویج فرهنگ و آداب و رسوم غربی را در ایران پاشیدند.

نگاه دسته‌های مختلف مردم مثل روحانیون، سیاسیون و... در آن دوران به این مقوله چه بود؟

در دوره رضاشاه مسئله کشف حجاب به تبعیت از غرب، در دستور کار رجال سیاسی رژیم حاکمه قرار گرفت و خیلی سریع رفع پوشش از زنان در سراسر کشور به صورت اجبار درآمد که مقاومت‌های گسترده‌ای را نیز از سوی علما و مردم در پی داشت. علما و مردم متدین شهر شیراز، قبل از اعلام رسمی کشف حجاب و پیش از قیام گوهرشاد مشهد، نسبت به مساله کشف حجاب عکس‌العمل نشان دادند. چرا که با پرپایی مراسم جشنی در اسفند ۱۳۱۳، در مدرسه شاهپور دختران با وضع زننده‌ای به رقص و پایکوپی پرداختند. این امر از آنجا که به منظور آماده‌سازی جامعه برای اعلام کشف حجاب صورت می‌پذیرفت به سرعت موجب واکنش منسجم مردم شیراز در برابر آن طرح استعماری و ضد دینی و فرهنگی شد.

که به حرکت اعتراضی مردم هم منجر شد؟

بله، فردای آن روز در مسجد وکیل شیراز، اجتماع عظیمی در مخالفت با آن حرکت برپا شد. سید حسام الدین فالی، یکی از روحانیون این شهر، به محکومیت این اقدام توهین‌آمیز دولت پرداخت که متعاقب آن از سوی رژیم بازداشت و زندانی شد. با سرکوب مخالفت‌های دینی و مردمی توسط رژیم بار دیگر مجلس جشنی در میدان جلالیه شیراز با حضور ذکاء الملک فروغی نخست وزیر برپا شد و علی اصغر حکمت در جمع دختران و زنان بی‌حجاب و کارمندان دولت در نطق خود صریحاً گفت که این مسئله به امر رضاشاه صورت گرفته و باید کشف حجاب انجام شود؛ بنابراین سازماندهی دولتی در برپایی این جشن‌ها به خوبی مشهود بود.

رضاشاه درباره اجرای سیاست کشف حجاب اجباری به وزیر معارف گفته بود سابقاً به کفیل معارف دستور دادم برای رفع روپوشاندن زنان اقدام کند، اما او نخواست یا نتوانست و کاری نکرد. حالا باید شما در این کار با متانت و حسن تدبیر اقدام کنید که این رسم دیرین که بر خلاف تمدن است از میان برداشته شود. بر همین اساس با شدت عمل دولت از آن پس به زنان معلم با حجاب اجازه ورود به مدرسه‌ها داده نشد. روحانیون مخالف کشف حجاب دستگیر و زندانی و یا تبعید و شکنجه شدند. در تبریز آیت‌الله انگجی و میرزا صادق آقا دستگیر و تبعید شدند و فشار ماموران بر زن‌ها، شدت گرفت.

انتهای پیام/

ارسال نظر