روایت محمدرضا فروتن از حضور در «فصل ماهیسفید»/ قربان نجفی: فیلم به دنبال ترویج زیبایی است
گروه فرهنگ خبرگزاری علم و فناوری آنا، سید مرتضی حسیـنی ـ فیلم سینمایی «فصل ماهیسفید» به کارگردانی قربان نجفی و تهیهکنندگی آرش سجادی حسینی و علی گلبهاران این روزها در سینماهای سراسر کشور در حال اکران است.
«فصل ماهی سفید» اقتباسی آزاد از نمایشنامه «باغ آلبالو» آنتوان چخوف محسوب میشود. این اثر قصه یک خانواده متمول در شمال کشور را روایت میکند که از سالها قبل در آن منطقه، شالیزاری داشتهاند. بهرام بزرگنیا (محمدرضا فروتن) در کنار خواهرش ناهید (لادن مستوفی) که مدتی است در پاریس سکونت دارد وارث این شالیزار و ثروت خانواده بزرگنیا هستند، اما مدتی است که به دلیل مشکلات مالی، اداره این امور با چالشهای جدی مواجه شده است. ناهید به خانه پدری خود بازمیگردد تا در کنار بهرام چارهای برای این وضعیت پیدا کند؛ ضمن این که سایر اعضای خانواده و خدمتکاران و اطرافیان این خاندان هم با مسائلی دست به گریبان هستند که در بستر این مشکل بزرگ خودنمایی میکند. این دو خواهر و برادر برای حل مشکلات مالی و رهایی از ورشکستگی از روشهایی استفاده میکنند که سرانجام مشخصی ندارد و ...
قربان نجفی در اولین تجربه سینمایی خود یک فیلم اجتماعی و خانوادگی را ساخته که در آن بازیگرانی همچون محمدرضا فروتن، لادن مستوفی، میلاد کیمرام، المیرا دهقان، بهزاد خداویسی، پریا مردانیان، نورالدین جوادیان، نازنین مهیمنی، نیلوفر عباسی، عیسی حسینی، بیژن بنفشهخواه، ناصر سجادی حسینی، رها خدایاری و شقایق دهقان ایفای نقش کردهاند. ضمن این که ژاله علو بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون و جواد زرینچه بازیکن سابق تیم ملی و باشگاه فوتبال استقلال هم نقشهای کوتاهی را در این فیلم ایفا کردهاند.
در همین ارتباط و در حالی که دو هفته از آغاز اکران فصل ماهی سفید گذشته، قربان نجفی (کارگردان)، محمدرضا فروتن، نورالدین جوادیان، نازنین مُهمینی، نیلوفر عباسی، پریا مردانیان (بازیگران) و ثمره برازنده طراح گریم این فیلم در یک عصر گرم تابستانی مهمان خبرگزاری آنا شدند. در ادامه، مشروح این نشست را از نظر میگذرانید.
آقای نجفی، این روزها اقبال مخاطبان به سمت فیلمهای کمدی است و این فیلمها با فروشهای میلیاردی صدرنشنین بلامنازع جدول فروش هستند. چگونه به فکر اکران یک اثر متفاوت همچون «فصل ماهی سفید» افتادید؟
قربان نجفی: اعتقاد من این است که در خلق یک اثر هنری و یا مشارکت درآن، باید بر اساس باورها و داشتههای خودمان کارکنیم نه این که تسلیم فضای غالب شویم. بازخورد مخاطب و توجه به سلیقه و خواستههای او مهم است، اما به این معنی نیست که هنرمند صرفاً دنبالهروی طبع جامعه باشد؛ بگوید حالا که بازار فروش فست فود و غذاهای بیفایده رونق دارد من هم دیگر برای مردم «ماهی سفید» آماده نکنم! کسی که خوراک فکری خوب به مردم نمیدهد نباید اسم هنرمند را روی خودش بگذارد.
هر فردی در سطح خودش و با توجه به تواناییهایش یک رسالت اخلاقی و انسانی دارد که باید آن را انجام دهد تا به اتفاقات خوبی برسیم. هنرمند باید پیشرو باشد و مخاطب را به دنبال تفکر خودش بکشد نه آن که دنبال علایق توده برود؛ آن کسی که فقط تابع علائق جامعه است و اثرش را با آن تنظیم میکند فقط به دنبال این است که پولی جمع کند.
خندیدنهایی که به نفع هیچ کس نیست
تلاش من و گروه «فصل ماهیسفید» این بود که اتفاق خوبی را در این زمینه رقم بزنیم و در این عرصه مفید باشیم. قبول دارم که فیلمهایی مثل «فسیل» و «شهر هرت» و امثال اینها هم باید در سینمای ما اکران شوند و فروش خودشان را داشته باشند، اما در کنار آنها باید آثار جدی هم مجال بیشتری برای دیده شدن داشته باشند. این که سلیقه مردم به این سمت رفته که انتظارشان از یک فیلم سینمایی فقط خندیدن باشد به خاطر سیاستگزاری و برنامهریزیهای غلط است.
اگر یک ساعت میخندیم، باید دو ساعت هم کاری را ببینم که ما را به مطالعه و تفکر بیشتر وا بدارد. این فرهنگ باید بین هنرمندان ما باب شود و آن را ترویج کنند و البته دولت هم از آن حمایت کند. تا کی میخواهیم تماشاگران سینما فقط بخندند؟ این خندیدن در درازمدت به نفع هیچکس نیست.
چه شد که اقتباس سینمایی «باغ آلبالو» را محور این فیلم قرار دادید؟
نجفی: من همیشه دغدغه محیط زیست و از بین رفتن جنگل ها، مراتع و مزارع را داشتم. با موضوع تخریب شالیرازها، تغییر کاربری و ویلاسازی در زمینهای کشاورزی هم پیش از این آشنا بودم. فعالیت و رشته تحصیلی خودم هم که با ادبیات نمایشی مرتبط است و متون کلاسیک این حوزه را میشناسم. «باغ آلبالو» آنتوان چخوف یک از متون معروف ادبیات نمایشی و نقطهعطف آثار ناتورالیستی در این حوزه است که اجراهای متعددی از آن در ایران هم روی صحنه رفته است.
از طرف دیگر در اجرای «باغ آلبالو» که آقای اکبر زنجانپور در سال ۱۳۹۵ روی صحنه بردند، نقش دایی خانواده (لئونید گایف) را داشتم که در فیلم ما محمدرضا فروتن عزی زآن را بازی میکرد. چند سال پیش دیدم که این نمایشنامه بستر مناسبی است که این دغدغههای زیستمحیطی و تخریب طبیعت در کشور را روی آن پیاده کنم. یک سال هم در کنار خانم غزال زرگر روی فلیمنامه کار کردم تا درنهایت به «فصل ماهی سفید» رسیدیم.
آقای فروتن، چه عواملی شما را برای پذیرفتن این نقش متقاعد کرد؟
فروتن: مهمترین عاملی که درانتخابهایم به آن توجه میکنم این است که در اثری حضور داشته باشم که به یک جبهه و جناح خاص وابسته نبوده و یک کار موثر اجتماعی باشد.
زمانی بود که در سینمای ایران فیلمسازان مستقل نقش پررنگ تری داشتتند و حضورشان بیشتر بود؛ گرچه باورم این است که سالهاست که کسی فیلم خودش را نساخته؛ امیدوارم فضایی داشته باشیم که آدمها بتوانند فیلم خودشان را بسازند.اما در یک مقطع زمانی آثاری که فیلمسازان میساختند به فکر آنها نزدیکتر بود و مسائل اجتماعی در سینما راحتتر بیان میشد.سالهاست که از سینمای اجتماعی اواخر دهه هفتاد و فیلمهایی مثل «زیر پوست شهر»، «متولد ماه مهر» و «اعتراض» فاصله گرفتهام.
خیلی از فیلمهای سفارشی که الان با هزینههای سنگین تولید میشود و به شکلهای گوناگون تبلیغات سنگینی هم در زمان اکران دارند را هم نمیپسندم. فکر میکنم فیلمساز نگاه واقع گرایانهای ندارد و فقط دارد خودش را با شرایط تطبیق میدهد.
در این بین، به ندرت فیلمهایی هم به من پیشنهاد شده که فیلمساز با انگیزه وتفکر مستقل آن را ساخته و آن اثر هم هم در مسیر رشد و تربیت تماشاگر قرار داشتند. ضمن این برای خود من هم یک چالش در مسیر تحول و رشد بودهاند؛ مثل همین کار که به خاطر بنمایههای زیست محیطی و انسانی، با حضور در آن احساس رضایت و ارزشمندی داشتم. آن هم در فضایی که گعدهها و حلقهها و محفلها در جریان تولید سینمایی بیداد میکند. من در این سالها اصلا به دنبال این مسائل نبودم. سعی من این است که اگر لیاقت و توانایی دارم سر یک کار بروم یا من را انتخاب کنند. هیچ وقت انتخابهایم بر اساس صمیمیت و روابط دوستانه نبوده است.
علاوه بر شخصیت و دوستی با قربان نجفی عزیز، این که فیلم نامه این اثر بر پایه «باغ آلبالو» چخوف نوشته شده بود برایم جالب و وسوسهبرانگیز بود. خروجی کار هم نشان داد که اقتباس جذاب و هوشمندانهای رقم خورده است.
«فصل ماهی سفید» فیلمی است که ارزشمندبودن طبیعت، جانوران و گیاهان اطراف ما والبته آدمها و خاطراتشان را یادآوری میکند. به نظر من مخاطبان این اثر کسانی هستند که رشد، تفکر و لذت بردن از یک اثر به لحاظ ذهنی را دوست دارند. فصل ماهی سفید به مسائل مختلف زندگی و زمانه امروز ما میپردازد و از لحاظ اجتماعی، محیط زیست، مسائل انسانی، روابط خانوادگی، اخلاقی و... قابل بررسی است.
خانه و شالیزاری که گرفتار بحران شد
شاید مهمترین جذابیت فیلم این باشد که از خانهای صحبت میکند که گرفتار بحران شده و ساکنان آن اگر چه دوست دارند این بحران حل شود، اما اقدام موثری انجام نمیدهند. آنها از این که این خانه قرار است به دست فرد نااهلی بیفتد ناراحت هستند؛ فردی که با دوست داشتن و پدیدههای انسانی بیگانه است و نمیتواند با دیگران ارتباط بگیرد؛ «کار درست انجام دادن» را بلد نیست؛ طبیعت برایش مفهومی ندارد و فقط به ساخت و ساز فکر میکند. در حالی که الان کسی بزرگ این خانه است که به منافع جمعی فکر میکند و قدرت برایش اولویت ندارد؛ خیرش به همه میرسد و وقتی از نظر مالی دچار مشکل میشود همه از این قضیه ناراحت هستند.
درباره نکتهای هم که درباره اقبال مردم به فیلمهای کمدی از آقای نجفی پرسیدید، لازم است نکتهای را بگویم. دلیل این اقبال بیش از اندازه که به نظر من از حد طبیعی آن هم خارج شده، این است که مخاطبان میخواهند با دیدن اینگونه فیلمها برای ساعتی هم که شده مشکلات خودشان را فراموش کنند.
در هرم سلسلهمراتب نیازهای انسان یا همان «هرم مازلو» میبینیم که فرد باید احساس امنیت داشته باشد، نیاز به مسکن، خوراک و پوشاک او برطرف شود، عشق و تعلقخاطر داشته باشد تا در نهایت به خودشکوفایی برسد و درباره خودش و اطرافیانش فکرکند. متأسفانه آن قدر مردم در تنگناهای اقتصادی و غیراقتصادی گرفتار شدهاند که از کارهای جدی فرار میکنند و به کمدیهای سطحی روی آوردهاند. انگار دیگر حوصله کارهای جدی و فکر کردن را نداریم. فقط دنبال خوشیهای مقطعی هستیم که مثل مسکّن حالمان را برای مدت کوتاهی خوب کند. دنبال حظ درونی و طولانیمدت نیستیم و در نتیجه برای کارهای جدی سرمایهگذاری نمیکنیم. تولید زیاد و استقبال از این کمدیها به نوعی فرار از واقعیتها است.
یک تجربه خوب در ابتدای راه
خانم مردانیان، بازیگران «فصل ماهی سفید» از نسلهای مختلف بازیگری هستند و شما از جوانترین آنها هستید. تجربه حضور در این فیلم را چگونه دیدید؟
جا دارد از آقای نجفی که به من اعتماد کردند، تشکر کنم. ما یک گروه حرفهای بودیم و من هر روز که در صحنه فیلمبرداری بودم از تکتک عوامل یاد میگرفتم. در سال ۸۸ در فیلم «چهل سالگی» آقای رئیسیان نقش دختر کوچک آقای فروتن را بازی کردم و برایم افتخار بود که این بار هم تجربه همبازی شدن با ایشان را داشتم.
من در ابتدای راه بازیگری هستم و امیدوارم مثل ایشان در ادامه مسیر حرفهای خودم سالم و موفق رفتار کنم. «فصل ماهیسفید» از آن فیلمهایی است که به بازی در آن افتخار میکنم. یک فیلم هنری است، اما برای همه مردم حرفی برای گفتن دارد؛ آن هم در شرایطی که شاهد هستید همه فیلمها کمدی هستند و برای رکوردشکنی در گیشه تلاش میکنند. خوشحالم که سهم کوچکی در این کار داشتم.
خانم برازنده، در طراحی گریم شخصیتهای «فصل ماهی سفید» چه چالشی پیش روی شما بود؟
من عضو کوچکی از گروه تولید «فصل ماهی سفید» بودم و امیدوارم کارم برکیفیت فیلم تأثیر مثبتی داشته باشد. من با آقای نجفی از سالها قبل همکار بودم و در چند کاری که ایشان بازیگر بودند من هم به عنوان چهرهپرداز حضور داشتم. در جریان بودم که آقای نجفی در حال نگارش فیلمنامهای با اقتباس آزاد از باغ آلبالوی چخوف است.
تا این که با اتمام نگارش فلیمنامه، از من هم برای همکاری دعوت کردند؛ میدانستم که باغ آلبالوی چخوف یک نمایشنامه پرشخصیت است. هرچقدر شخصیتهای یک فیلم بیشتر باشد برای یک طراح گریم چالش بیشتری هم خواهد داشت و البته این چالشها برای من جذابیت دارد.
سختی گریم کارهای واقعگرا در مقایسه با کارهای تاریخی
برای رسیدن به گریمهای مناسب برای هرکدام از شخصیتها در چند جلسه با هم صحبت کردیم. هرکدام از شخصیتها ویژگی خاص خودشان را داشتند. خیلیها فکر میکنند که طراحی گریم در کارهای امروزی و واقعگرا از کارهای تاریخی و فانتزی راحتتر است، در حالی که گریم کارهای رئال سختتر است. در کارهای تاریخی دست شما برای تغییر چهره بازیگران باز است و میتواند با انواع ابزارها و شیوهها، ویژگیهای شخصیتی فرد را به مخاطبان منتقل کنید، اما در کارهای رئال باید با گریمی که توی ذوق نزند و با چند سایهکاری و ابزارهای حداقلی، چهره شخصیتها را آماده کنیم. من سالها دستیار استاد جلالالدین معیریان بودم و ایشان همیشه میگفتند که گریمی که دارای غلو باشد، تاثیر لازم را روی مخاطب نمیگذارد.
آقای جوادیان شما از هنرمندان باسابقه تئاتر و نمایشهای رادیویی هستید و در این فیلم نقش جهانگیر (کارگر خانواده بزرگنیا) را داشتید؛ درباره حضورتان در این فیلم بگویید.
جوادیان: پیوستن به این گروه از هر حیث برای من یک شانس بزرگ بود و از آقای قربان نجفی که دوست قدیمی من است تشکر میکنم که به من اعتماد کرد. من خودم اهل مازندران هستم، اما در این فیلم باید با لهجه گیلکی صحبت میکردم و سعی کردم از تجربیاتم در نمایشهای رادیویی استفاده کنم.
وقتی به یک کارگردان اعتماد میکنم و زمانی که اولین پلان من در فیلم شروع میشود، با خیال راحت خودم را به کار میسپارم. آقای نجفی خودش بازیگر توانایی است و به متن و فنون کارگردانی اشراف دارد؛ حرفش برایم حجت بود. تا آنجا که توانستم در خدمت کار بودم و نمیدانم که نتیجه لازم حاصل شد یا نه، اما به هر صورت این همکاری برای من یک افتخار بود.
رنجهایی که گفتنی نبود
خانم عباسی، «فصل ماهی سفید» اولین تجربه بازیگری شما در سینما بود؟
نیلوفر عباسی: بله، من از شاگردان کلاسهای بازیگری آقای نجفی بودم. وقتی با من تماس گرفتند و گفتند که در این فیلم نقشی هم برای تو درنظر گرفتهام خیلی خوشحال شدم. «راضیه» با این که نقش کوتاهی بود و به خاطر محدودیت گفتاری این شخصیت دیالوگ نداشت، اما واقعاً سعی کردم رنجهایش را درک کنم و به تصویر بکشم.
نمیدانم چقدر موفق بودم، اما فکر میکنم آقای نجفی خیلی از من راضی نبود (با خنده) آقای فروتن هم که از بزرگان بازیگری سینما هستند. خاطرم هست یک روز سر فیلمبرداری خیلی درگیر نقش بودم و مضطرب شدم. ایشان آمدند و با یک لحن آرامشبخش گفتند که نگران هیچ چیز نباش تو موفق میشوی. این جمله واقعاً برایم انگیزه شد و از خاطراتی است که هیچ وقت فراموش نمیکنم. از آقای فرید سجادی حسینی بزرگوار هم که مشاور کار بودند سپاسگزارم. گاهی ایشان نیم ساعت وقت میگذاشتند و جزئیاتی را به من میگفتند که برای من مثل یک کلاس درس بود.
امیدوارم در فضای سینما و تئاتر همه در کنار هم و پشتیبان هم باشیم و برای موفقیت همدیگر خوشحال شویم. آرزوی دیگرم این است که زمانی برسد که مردم با طبیعت، حیوانات و بهویژه سگها مهربانتر باشند. خود من اگر کار هنری و سینما را دنبال نمیکردم، حتماً فعالیتهایم را در این زمینه متمرکز میکردم تا بتوانم رفتارهای غلطی که برخی از مردم در قبال طبیعت و حیوانات دارند را اصلاح کنم.
خانم مُهیمنی شما هم مثل آقای جوادی سالها تجربه حضور در نمایشهای رادیوی را داشتید. از بازی در «فیلم فصل ماهی سفید» بگویید.
نازنین مهیمنی: حضور در این فیلم برای من یک افتخار بود به ویژه وقتی خروجی کار را دیدم خیلی خوشحال شدم که درکنار بزرگانی مثل آقای فروتن، خانم مستوفی و سایر دوستان هستم. شما وقتی یک اثر هنری را در هر رشتهای خلق میکنید، وقتی برای خودتان لذتبخش باشد و به شما بچسبد قطعاً روی مخاطب هم اثر میگذارد و از آن لذت میبرید.
این فیلم از کارهایی بود که به من چسبید. البته تعدادی از پلانهای من به اقتضای زمان فیلم حذف شده بود، اما باز هم دوستش داشتم. فیلم شریفی است که شما با شخصیتهای آن ارتباط برقرار میکنید و از شخصیتها منفی و خاکستری آن بدتان نمیآید. مثلاً در جایی از فیلم، «لهراسب» (معادل شخصیت «لوپاخین» در باغ آلبالوی چخوف) که شخصیت منفعتطلب یا حتی فرصتطلبی است، به بهرام میگوید من و پدرم یک عمر نوکری خانواده شما را کردیم و بد شما را نمیخواهم. حالا میخواهد بزرگی کند، یعنی آن حس تحقیر همیشه همراه این فرد است البته این تحلیل من است و مخاطب میتواند برداشت دیگری داشته باشد.
فروتن: لهراسب شخصیتی است که ارزشمندی خود را به بهرهوری و سود مادی گره زده؛ چیزی که در جامعه امروز هم ارزش است یعنی افراد هر چه پولدارتر باشند ارزش بیشتری دارند. در حالی که این سعادت نیست؛ سعادت باید جنبه فردی و جمعی داشته باشد. باید حقوق همدیگر را رعایت کنیم تا سعادتمند باشیم.
این که چگونه قوانین و مناسبات اداری و اجتماع ما زمینهساز شکلگیری شخصیتهای منفعتطلب و مادی میشود حرف مهمی است که به مخاطب این فیلم منتقل میشود. قوانینی که به این آدمها اجازه میدهد به اهدافشان برسند و در مقابل، آدمهای اصیل و شریف از حمایت قانون و جامعه محروم شوند.
خیلی از این هدفهای مادی را استانداردهای جامعه برای ما تعریف کرده است. در حالی که حس ارزشمند بودن و رضایت در این است که شما با درست انجام دادن کارها درکنار اطرافیان از زندگی لذت ببرید. اتفاقاً این همان حسی است که من از حضور در «فصل ماهی سفید» داشتم. برایم مهم نیست که این فیلم میخواهد یک میلیون تومان بفروشد یا فروش میلیاردی داشته باشد. مهم این است که این گروه در سینمای ایران یک اثر شریف و خوب را خلق کرده است.
تعاریف متفاوت از شخصیتهای متفاوت
نجفی: البته فکر میکنم تعریف آدمها از خوشبختی و مفاهیم دیگر متفاوت است. وقتی بهرام بزرگنیا (محمدرضا فروتن) میخواهد از عمه خانم (ژاله علو) پول قرض بگیرد، میگوید میخواهم شالیزار را نجات بدهم. اینجا منظورش نجات دادن املاک خودش نیست، بلکه منظورش این است که مانع از قطع شدن درختان شود و بتواند ادامه حیات شالیزار را حفظ کند. در مقابل، وقتی لهراسب میگوید من میخواهم شما را از این وضعیت بحرانی نجات دهم منظورش رسیدن به یک ثبات مالی و سودآوری مادی است. برداشت کسی که حساب بانکی برایش اصالت دارد، با کسی که اخلاق، طبیعت و تاریخ برایش مهم است از مفاهیم و آدمها متفاوت است.
در کنار شرایطی که این روزها سینمای ما با آن درگیر است، به نظر میرسد اگر در زمینه تبلیغات و معرفی فیلم تلاش بیشتری صورت میگرفت فروش بیشتری هم داشتید؟
نجفی: کاملاً درست است، «فصل ماهی سفید» در سال ۱۳۹۷ تولید شد و بعد از آن وقفهای طولانی در اکران داشت. زمانی هم که اکران آن قطعی شد وقت زیادی نداشتیم. آقای گلبهاران و سجادی به عنوان تهیهکنندگان اثر در ایران نبودند. آقای کیانفر هم که از دوستان خوب من هستند و سرمایهگذار فیلم بودند هم اساسا در بدنه سینما نیستند و در زمینه صنعت فعالیت میکنند. من هم که تجربه پخش فیلم و تبلیغات و اینها را نداشتم.
قصه قدیمی مرغ و تخممرغ در سینمای ایران!
متأسفانه تبلیغات شهری و بیلبوردها هم که به فیلمهای خاص میرسد و با این که برای گرفتن تبلیغات اقدام کردهایم، اما هنوز جوابی از سازمان زیباسازی شهرداری نگرفتهایم. از طرف دیگر سینماهایی که این فیلم را اکران میکنند حدود ۳۰ سالن است. البته گفته میشد که بیشتر است، اما بررسیهای من نشان داد که همین رقم است. ضمن این که تعداد صندلی برخی همین سالنها هم کم است و مثلاً سالنی داریم که ۵۰ صندلی دارد. در شهرستانها هم اکران مناسبی نداریم. خب همه اینها دست به دست هم میدهند تا فروش فیلم پایین بیاید قصه، قصه همان مرغ و تخممرغ است! یعنی پخشکننده میگوید اگر فروش فیلم بالا باشد، سالنهای بیشتری میگیرد در حالی که اول باید سالن بیشتری داشته باشیم تا تماشاگر امکان دیدن فیلم را پیدا کند.
فکر میکنم نیاز به یک فداکاری فرهنگی داریم که متأسفانه اتفاق نمیافتد. فیلمی است که قصه دارد، بازیگران خوبی از چهار نسل بازیگری در آن بازی میکنند و همگی درخشان هستند. ما دراین فیلم هم سرکار خانم علوّ را داریم و هم پریا مردانیان که فاصله سنی آنها هفتاد سال است. لادن مستوفی یکی از بهترین نقشهای خود را داشته؛ بهزاد خداویسی، بیژن بنفشهخواه و شقایق دهقان هم همینطور. حتی عیسی حسینی که همراه با تعدادی هنرجوی افغانستانی دیگر شاگرد من بود در یک نقش فرعی درخشان ظاهر شد.
اگر تبلیغات کافی را داشتیم و تعداد سالنهای ما بیشتر بود، شک نکنید که ما در فیلمهای غیرکمدی پیشتاز بودیم. قبول دارم که بخش عمده این موارد به عهده تهیهکننده و تیم تولید است، اما فکر میکنم شما به عنوان منتقد و خبرنگار و همه کسانی که قلبشان برای فرهنگ این مملکت میتپد در قبال چنین فیلمهایی وظیفه انسانی دارند.
ببینید، ترویج زیبایی یک وظیفه انسانی است و «فصل ماهیسفید» هم به دنیال ترویج همین زیباییها است. ترویج زیبایی از زشتی جهان میکاهد و اگر زشتیهای دنیا کم شود، انسانها با هم مهربانتر میشوند. بدون این زیباییها، انسانها به دیو تبدیل خواهند شد.
فروتن: فکر میکنم علاوه بر تبلیغات که حتماً موثر است، باید در بلندمدت تماشاگران را برای دیدن چنین فیلمهایی تربیت کنیم. این خیلی مهم است.
۲غافلگیری در گروه بازیگری و حضور۲ استاد در پشت صحنه
حضور خانم ژاله علوّ و جواد زرینچه در دو نقش کوتاه فیلم هم جالب توجه بود.
نجفی: خانم علو از افتخارات هنر این مملکت هستند. بازیهای خوب و صدای گیرا و پرصلابتی که داشتند برای چند نسل خاطرهسازی کرده است. خوشحالم که در زمان ساخت فیلم، در ۹۱ سالگی افتخار دادند و جلوی دوربین فیلم من حاضر شدند. امیدوارم همچنان بتوانیم از هنرنمایی و تجربیات ارزنده ایشان استفاده کنیم.
جواد زرینچه از دوستان خوب من و انسان بسیار شریفی است؛ از بااخلاقترین فوتبالیستهای تاریخ فوتبال ما است و حتی طرفداران تیم رقیب هم به نیکی از او یاد میکنند. دوست داشتم به عنوان یادگاری در یکی از پلانهای این فیلم حاضر باشد و خیلی خوشحالم که این اتفاق افتاد. برای هردوی این عزیزان که یکی در هنر و دیگری در ورزش افتخار ما هستند آرزوی سلامتی دارم.
حضور آقای زریندست به عنوان مدیر فیلمبرداری و خانم ملکجهان خزاعی به عنوان طراح صحنه و لباس را چگونه ارزیابی میکنید؟
نجفی: به عنوان یک کارگردان، وقتی آقای زریندست را پشت دوربین خودتان داشته باشید از کیفیت خروجی کار مطمئن خواهید بود. البته من نگران این بودم که به عنوان یک فیلم اولی با فیلمبردار با تجربهای مثل آقای زریندست از حیث مسائل فنی به مشکل بخورم، اما رفتار حرفهای آقای زریندست کار را به خوبی پیش برد. قابهای چشم نوازی آیشان یکیاز نقاط قوت فیلم ما بود.
حضورخانم خزاعی به عنوان طراح صحنه و لباس هم یک غنیمت بود. من ۱۶ شخصیت متفاوت داشتم که باید تفاوتهای آنان به لحاظ گریم و لباس خودش را نشان میداد من کسی را میخواستم که هم این تنوع شخصیتها را به من بدهد و هم رنگهای جذابی را با توجه به لوکیشن کار و زمینه سبز اغلب سکانسهای خارجی داشته باشیم که ایشان با تبحری که داشتند از عهده این امر برآمدند.
قرار بود فیلم شما در جشنواره سی و هشتم فیلم فجر حضور داشته باشد، اما این اتفاق نیفتاد.
نجفی: بله، من در سال ۱۳۹۸ فرم ثبت نام جشنواره را پر کردم، اما هیئت انتخاب این فیلم را نپذیرفت. یک بار از یکی از اعضای محترم هیئت انتخاب پرسیدم که واقعاً همه کارهایی که انتخاب کردهاید از این فیلم بهتر و زیباتر هستند؟ اگر اینگونه باشدکه من واقعاً خوشحالم و قانع میشوم.
بعدها خودم از دوستی که کار را بازبینی کرده بود شنیدم که اگر این کار انتخاب میشد، میتوانست در همه رشتهها نامزد شده و در بیشتر آنها هم جایزه بگیرد. امیدوارم مخاطبانی که این فیلم را میبینند قضاوت کنند که آیا «فصل ماهی سفید» در حد آثار پذیرفته شده آن دوره از جشنواره بوده است یا نه؟
انتهای پیام/