روایتِ مکتوبِ سالها جنایت از اشرف تا آلبانی
به گزارش گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، در روزهای پایان بهار امسال، حمله پلیس آلبانی به مقر گروهک منافقین در این کشور، بار دیگر نام این گروه تروریستی را سر زبانها انداخت. گروهی که در طول سالهای پس از انقلاب با انجام عملیاتهای خرابکارانه و تروریستی باعث به شهادت رسیدن تعداد زیادی از چهرههای سیاسی، اجتماعی و همینطور مردم عادی شدند.
حالا در این حمله اخیر اطلاعات مختلفی راجع به عملیاتهای این گروه برعلیه کشور ما و همینطور برنامههای ترور سران سیاسی کشورهای دیگر به دست آمده و در درگیری میان پلیس و منافقین، تعداد زیادی از آنها کشته شدند. این اتفاق که ضربهای مهلک بر پیکر نحیف این گروهک تروریستی است، میتواند سوژهای جذاب برای نویسندگان، مستندسازان و فیلمسازانی باشد تا بار دیگر به زوایای تاریک حرکت این گروه بپردازند.
در طول سالهای اخیر در زمینه آثار مکتوب کتابهای مختلفی به رشته تحریر درآمده و منتشر شده که یا موضوع اصلی آنها به منافقین مربوط میشده، یا در بخشهایی از داستان برخی از شخصیتها با آدمهای مربوط به این گروه درگیر یا همراه میشوند. در این گزارش سعی داریم مروری داشته باشیم بر چند عنوان از مهمترین کتابهای این ژانر.
مروری بر تاریخچه و تفکرات سازمان مجاهدین خلق
نویسنده: وحید خضاب
انتشارات: سوره مهر
سال انتشار: ۱۳۹۶
این کتاب جلد اول از مجموعهای هشت جلدی تحت عنوان «آنچه گذشت» است که انتشارات سوره مهر آن را منتشر کرده است. در این اثر بیش از پیش به تاریخچه و اصول نظری سازمان مجاهدین خلق پرداخته میشود. بازه زمانی که این کتاب پوشش میدهد، دقیقا از سال تاسیس آن یعنی ۱۳۴۴ تا زمان عملیات فروغ جاویدان در سال ۱۳۶۷ است. بنیان فکری که باعث تاسیس این سازمان شد و تحولاتی که در طول سالهای پس از آن رخ داد و مجاهدین خلق را به منافقین تبدیل کرد، در کتاب وحید خضاب به خوبی شرح داده شده است.
بخشهایی از کتاب:
اگر سازمان مجاهدین خلق ایران را مهمترین سازمان سیاسی در سالهای دههٔ پنجاه و شصت ایران بدانیم، سخن به گزافه نگفتهایم. از قضای روزگار، برای مهمترین بودن، همیشه لازم نیست سنگی از پیش پای ملت برداری یا گرهای از کار فروبستهٔ مبارزات و پیشرفتهای آنان بگشایی، از طنز تاریخ، گاه میتوان برای مهمترین بودن، سنگی بزرگ بود پیش پای مردم و گرهای کور بود بر سلسلهٔ آرزوهای آنان و در این بین، چه حجتی بالاتر از تاریخ و عملکرد مجاهدین خلق؟
تلخی رهایی
نویسنده: جواد کامور بخشایش
انتشارات: سوره مهر
سال انتشار: ۱۴۰۰
کتاب «تلخی رهایی» اثری است خاطره محور که روزهایی تلخ از زندگی علی بیگلری، اسیر ایرانی رهاشده از اردوگاه اشرف، را روایت میکند. این کتاب در ۹ فصل به رشته تحریر در آمده و در بخشهای پایانی آن هم عکسها و اسنادی از اسارت راوی کتاب وجود دارد. علی بیگلری در سن ۱۷ سالگی در جبهههای غرب پس از درگیری با نیروهای بعثی، به اسارت عراقیها درمیآید و بعد از نزدیک به چهار سال سختی در طول اسارت، برای گریز از رنجهای آن دوران به اردوگاه اشرف پناه میبرد، اما برخلاف آنچه تصور میکرد، در آنجا هم چیزی نزدیک به ۱۳ سال اسیر و زندانی شد. بیگلری جوان در اردوگاه اشرف پس از شستوشوی مغزی، مدتی به منافقان خدمت کرد، اما در نهایت به رهایی رسید.
بخشهایی از کتاب:
بعد از هشت ماه ماندن در آن محیط، آمدند سراغم و گفتند: «وسایلت را جمع کن. باید جای دیگر بروی.» این زندان حومه بغداد بود و یک ساعت با قرارگاه فاصله داشت. زندان مخوف و دژ محکم و نفوذناپذیری بود که به خشونت، تجاوز و بیرحمی و عدم رعایت ابتداییترین حقوق انسانی معروف بود. مأموران آن در طویلههای مخصوص تربیت گاوهای وحشی و گرگها و کرگدنها تربیت شده بودند و سازمان با بیرحمی تمام ما را به آن قربانگاه فرستاد. اول ما را به اتاق بازرسی بردند. جای عجیب و غریبی بود. بعد از آن به اتاق رئیس زندان منتقل کردند. این را از احترامهای نظامی نگهبانها به یک افسر نظامی فهمیدم. او نگاه غضبآلودی به ما داشت. توی اتاق، یک نفر عراقی هم بود که نماینده سازمان مجاهدین بود و کار مترجم را انجام میداد. او که با لهجه عربی فارسی حرف میزد از من پرسید: «اسمت چیست؟ چند سال اسیر بودی؟ چند سال عضو سازمان بودی؟ برای چه از سازمان خارج شدی؟»
احمد احمد
نویسنده: محسن کاظمی
انتشارات: سوره مهر
سال انتشار: ۱۳۸۱
کتاب «احمد احمد»، اثری زندگینامهای در رابطه با کسی است که سال ۱۳۴۴ به دلیل فعالیت در حزب مخفی ملل اسلامی (به رهبری سید محمد کاظمی بجنوردی) دستگیر شد. این کتاب خاطرات، تمام زندگی کسی را در بر میگیرد که در جایگاه معلمی و در خانوادهای آشنا با مسائل سیاسی زندگی میکرد. احمد احمد، یکی از مبارزان شناخته شده در دوره پهلوی دوم محسوب میشود، کسی که به دلیل نوع مبارزاتش با گروههای مبارز بسیاری همکاری و فعالیت داشته و به سبب آن چندین بار دستگیر، شکنجه و زندانی شده است. این کتاب حاصل بیش از ۷۰ ساعت مصاحبه این شخصیت است که محسن کاظمی برای نوشتن آن ۲ سال وقت گذاشت.
بخشهایی از کتاب:
چند لحظه بعد در اتاقم را کوبیدند، با حالت خواب آلودگی بلند شدم تا در را باز کنم یکی گفت «بله، احمد هست، خودشه؟!» زندان قزل قلعه میرویم. زندان قزل قلعه دیگر برای من یک ماوای قدیمی بود.» گفتم: «به من اجازه بدهید نماز بخوانم». گفت: «مگر تو نماز هم میخوانی؟! شماها که دین ندارید! وطن ندارید! کسی که وطن ندارد، دین ندارد.» بالاخره اجازه دادند که به دستشویی بروم، از درد به خود میپیچیدم و سرم حسابی گیج میرفت. خمیده خمیده در حالی که دستهایم روی شکمم بود، نزدیک بود که آفتاب بزند. با لباس خونین و کثیف نمیدانم که در کدام جهت به نماز ایستادم. بلافاصله پس از نماز، پاهایم را به تختی بستند و مجددا. سلسله اعصاب من بر اثر آبهای سردی که به رویم ریخته میشد بسیار صدمه دید و ضعیف گردید، امّا شکنجهها همچنان ادامه یافت تا اینکه دیگر از حالت یک انسان عادی خارج شدم. کارد به استخوانم رسیده بود. دیگر تحمل این وضع را نداشتم.
خاطرات عزت شاهی
نویسنده: عزتالله شاهی
انتشارات: سوره مهر
سال انتشار: ۱۳۹۵
کتاب خاطرات عزت الله شاهی، یکی از مهمترین کتابهای سیاسی تاریخی معاصر است که از دل صحبتهای عزت الله شاهی، از مبارزان دوران انقلاب اسلامی به دست آمده است. او با وجود قرار گرفتن زیر ضربات مهلک ساواک و شکنجههای روحی و جسمی دوران بازجویی و زندان، اما جان سالم به در برد و خود را به پیروزی انقلاب رساند. در روزهای اولیه پس از پیروزی انقلاب یکی از برنامهریزان و مجریان نظام نوپای جمهوری اسلامی بود، اما در این جایگاه نماند و ترجیح داد فقط نظارهگر وقایع سالهای بعد و آثار آن باشد. وی در کتاب خاطراتش بدون هیچ ترس و تعارفی اکثر جریانات سیاسی و شخصیتهای مطرح سیاسی – اجتماعی آن سالها را در زیر ذره بین نقد خود قرار داده و به چالش کشیده است.
بخشهایی از کتاب:
حسینی فرنج را از سرم برداشت. نگاهی کرد، من هم نگاه کردم: دراکولا بود! برای برخی که آمادگی نداشتند، دیدن قیافه حسینی خود یک شکنجه بود؛ ریختش، هیکلش، دندانهایش، چشمهایش وحشتناک بود. یک آدم وحشی! با دیدن حسینی جا خوردم، فهمیدم که اوضاع پس است. حسینی گفت: به به عزتخان! دوست صمیمی ما حالت چطور است؟! گفتم: بد نیستم، دست مرا گرفت و خیلی مؤدبانه به داخل اتاقش برد. مرا به روی تخت خواباند. پاهایم را به طرفین و دستهایم را از بالا بست. بعد گفت: هیچ حرف نمیزنی، صدایت هم در نیاید، فقط هر وقت خواستی حرف بزنی، انگشت شست دستت را تکان بده. بعد خیلی خونسرد شروع کرد به زدن شلاق، که تا مغز استخوانم تکان میخورد. هر ضربه، چون شوکی بود و نفس را بند میآورد.
این گزارش اضافه میکند، البته کتابهایی چون «حصارهای آهنی در تاريكی بغداد»، «خداوند اشرف از ظهور تا سقوط (نگاهی مستند و تاریخی به روند فرقه گرایی در سازمان مجاهدین خلق)»، «یک نفر، یک روز و سی سال: کارنامه سی ساله فرقه تروریستی منافقین»، «خوابگردها: ارتباط رهبران "سازمان مجاهدین خلق" با نهادهای اطلاعاتی و نظامی عراق 1358 - 1381»، «باد در آتش: درباره شهید مجید شریف واقفی»، «انقلاب اسلامی، احزاب و گروهها: سازمان مجاهدین خلق (منافقین)»، «انقلاب اسلامی، احزاب و گروهها: سازمان مجاهدین خلق (منافقین)» و... اشاره کرد.
انتهای پیام/