ما و خشونت؛ یهویی!
مد شده است؛ خودکشی را میگویم. حالا بعضیها با رسیدن به بحران دست به کار میشود و با شگردی مخصوص به خود به زندگیشان پایان میدهند. سن و سال هم دیگر در این موارد نقشی ندارد. از دختری دبستانی تا مردی ۶۵ ساله، در مواجهه با مشکل یک تصمیم میگیرند آن هم پایان زندگی است. بدون توجه به اینکه مشکلات را میتوان پشت سر گذاشت و انسان، زاده شده برای مقابله با درد و رنجها. اما چرا ترس از خودکشی ریخته شد و طرفدارانش زیاد شد!
انگار با ورود تکنولوژی به خانهها، قبح خیلی چیزها از بین رفته است. زمانی رسانهها تصویری از به دار آویخته شدن قاتل سریالی یا متجاوز به عنف در ملاء عام را منتشر نمیکردند. خط قرمزی بود برای آنها؛ نه اینکه اجازه نداشته باشند، بلکه نمیخواستند حرمتها شکسته شود. اما حالا، با همان بهانه «همین الان یهویی»، تصاویری در فضاهای مجازی منتشر میشود، تصاویری که دیدنش با وجود اینکه ذهن را خط خطی میکند، باعث ترویج این عمل میشود.
تابهحال از خودتان پرسیدهاید انتشار تصویر مردی که خودش را از پل به دار آویخته است، یا دو دختر بچه که حلقآویز شدهاند، یا جسدی که روی زمین افتاده است و از آن بدتر فیلمبرداری از این صحنهها چه امتیازی مثبتی میتواند داشته باشد؟
زمانی از من سوال پرسیده میشد که چطور یک خانم میتواند با روحیه زنانه اخبار حوزه حوادث را پوشش دهد اما حالا تصاویری که از این گوشی به آن گوشی ارسال میشود و زن و مرد و بچه با آب و تاب در رابطه با نحوه سقوط و خودکشی و چه و چه نظر میدهند، در حدی دلخراش و ناراحت کننده است که من به عنوان یک خبرنگار حوادث گاهی شهامت دیدن آن را ندارم.
گاهی با خودم میپرسم چه مزیتی دارد انتشار تصویر جسد یک ورزشکار یا یک هنرمند یا یک انسان عادی؛ چه موهبتی دارد که در چشم بهمزدنی از این سر ایران به آن سر ایران میرسد. یعنی تکنولوژی روحیه ما را اینقدر خشن کرده است؟
ای کاش زمانی که چنین تصاویری را میدیدیم، به جای آنکه فورا گوشیمان را به دست بگیریم و چیلیک چیلیک عکس بندازیم و در گروههای اجتماعی در عرض سه سوت منتشر کنیم و بادی به غبغب بیندازیم که من شاهد یک خودکشی بودهام یا عکس جسد فلان ورزشکار را دارم، لحظهای با خود میاندیشیدیم که انتشار این تصاویر چه آثار منفی میتواند داشته باشد. هیچ فکر کردهاید که این تصاویر چه آثار منفی میتواند در روح انسان بگذارد و از همه مهمتر چقدر آموزش منفی در این تصاویر نهفته است.
با خودتان نگویید، الگوبرداری! مگر میشود؟ چرا نشود! مگر چند سال پیش پسرکی از روی سریال تلویزیونی الگوبرداری نکرده و برای تبدیل شدن به روح، خودش را حلقآویز نکرده بود. گاهی اوقات دست به کارهایی میزنیم که تصورش را نمیکنیم که تبعات داشته باشد.
*خبرنگار گروه اجتماعی خبرگزاری آنا
انتهای پیام/