در رویداد «پرتاب ۱۰۰*۱۰۰» چه گذشت؟
به گزارش گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، اولین نوبت از رویداد پرتاب «۱۰۰*۱۰۰» امروز چهارشنبه ۱۰ اسفندماه در اولین روز از برگزاری سیزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم ۱۰۰ در پردیس سینمایی ملت برگزار شد.
در این رویداد صاحبان ایده در حضور گروهی از صاحبان سرمایه، به ارایه توضیحاتی درباره طرحهای خود پرداختند تا بتوانند با جذب سرمایهگذار ایدههای خود را به مرحله تولید برسانند.
وقت نیست سرتان را درد بیاورم!
اولین ارایه از بخش رئال به مهدی مرادی از قزوین اختصاص داشت. او با طرحی با عنوان «آز» در این رویداد حضور داشت و در توضیح آن گفت: «امروز میخواستم فلسفهبافی کنم و سر شما را درد بیاورم، اما وقت نیست و بلافاصله طرح خودم را ارایه میدهم. در اساطیر زرتشتی آمده است پس از جنگهای متمادی، به پایان جهان میرسیم آن زمان دیو آز، همه آفریدهها را میبلعد و به اهورامزدا میگوید چیزی را برای خوردن برای من بیاور وگرنه تو را هم میخورم. به طور کلی هم وقتی دیو آز چیزی برای خوردن پیدا نمیکند در نهایت شروع به خوردن خود میکند.
وی سپس با نشان دادن اسلایدی گفت: من دانشجوی تئاتر هستم و حالا میخواهم انیمیشن «آز» را بسازم. تیمی که میخواهم با آنها کار کنم پیش از این انیمیشن «پژواک» را ساختند.
من مخزنی بلد نیستم!
سپس سعید عملی با طرح «آگهی» از خراسان رضوی روی صحنه حاضر شد و گفت: «من با این طرح میخواهم اقتباسی امروزی از چوپان دروغگو داشته باشم. داستان پیرمردی است که از سر تنهایی در روزنامه آگهی میدهد و با مردم ارتباط برقرار میکند. پایان تلخ چوپان دروغگو را همه به یاد داریم و پایان فیلم من هم تلخ است و میخواهد تنهایی آدمها را نشان بدهد.
وی ادامه داد: من تاکنون پیچینگ نکردهام و مخزنی هم بلد نیستم! ولی دستیاری و مدیر تولیدی کردهام. به موضوعات دفاع مقدس و انقلاب علاقه و کلی ایده برای کار دارم. امیدوارم به من اطمینان کنید. این سرمایه را در اختیار من قرار بدهید تا امانتدار سرمایه شما باشم و فیلم قابل تاملی بسازم. البته به نظرم هرکسی بگوید من سرمایه را میگیرم و یک فیلم اسکاری به شما تحویل میدهم درست نگفته است!»
فیلم جنگی بدون هزینه سرسامآور
طرح بعدی «دزدان غیر دریایی» بود که امیرحسین ریاحی از اصفهان آن را ارایه کرد. وی ابتدا خود را معرفی کرد و گفت: «فیلمنامه این طرح تاکنون در چند جشنواره حضور پیدا کرده و جایزه گرفته است. این فیلمنامه به جنگ و کودکان جنگ میپردازد. البته فیلم با توپ و تانک مواجه نیست. در واقع فیلمنامه ما میخواهد بگوید جنگ هیچگاه تمام نمیشود.»
ریاحی ادامه داد: «همه ما تاکنون به شهربازی رفتهایم. بچههای قصه من هم در حال بازی هستند، اما با وسایلی جنگزده. هرکدام از آنها نقابی از شخصیتهای انیمیشنی روی صورت دارند. مثلا یکی از آنها نقاب یک دزد دریایی را دارد. این کودکان یک سوختگی ناشی از جنگ را با خود حمل میکنند. اما زندگی امیدوارانه دارند. این فیلمنامه هزینه سرسامآور فیلمهای جنگی را ندارد و با یک هزینه اندک جمع میشود. باید بگویم جنگ و کودکان جنگ، همواره دغدغه من بوده است و پیش از این هم فیلم کوتاهی با همین محوریت با نام «میرا» ساختهام.
وی در ادامه تصاویری از فیلم قبلی خود برای حاضران نشان داد.»
فرو بردن حقیقت تلخ، در شکلات!
طرح بعدی با نام «دریاچه ارواح» از سوی آلان آلانی از آذربایجان غربی ارایه شد. وی درباره این طرح گفت: «حقیقت را نمیتوانید مستقیما بیان کنید. ابتدا آن را باید در شکلات فرو ببرید. به نظرم رابطه هنر با حقیقت چنین چیزی است. طرح من یک مستند داستانی است و میخواهم نگاه شما را از سمت سینمای کلیشهای فراتر ببرم و به جاهای دیگر برویم. ما در ایران مکانهای بکر زیادی داریم که گاهی وهمانگیز هستند. معتقدم با فرم جدیدی که قرار است ارایه بدهم، میتوانیم مخاطبان خود را داشته باشیم و به جای اینکه آنها فیلمهای خارجی ترسناک ببینند، به تماشای تولیدات خودمان بنشینند و این باعث میشود مناطق بکر ما هم شناخته شود.
آلانی در ادامه تیزری از یک مکان بکر نشان داد و گفت: اینجا تالابی در نوشهر است که به تالاب ارواح مشهور است. یکی از موضوعاتی که این تالاب را شگفتانگیز کرده، وجود درختان خشک در میان تالاب است. یکی برای ما تعریف میکرد، شاعر جوانی یک شب به آنجا میرود، اما غیبش میزند و مردم محلی میگویند تالاب او را خورده است. همین امر باعث شده ترس و وحشت در میان مردم بیفتد. ما میخواهیم داستان این شاعر را به تصویر بکشیم. با تحقیقاتی که کردهایم حدود پنج تا هفت روز کار داریم و با هزینه ۳۰۰ میلیون میتوانیم آن را بسازیم.»
روایتی از رنج تنهایی آدمها
سپس فاطمه احمدی با طرح «مرد و پنجره» روی صحنه حاضر شد و گفت: «مسیری که به اینجا رسیده است و در اینجا هستم ۷ سال پیش شروع شد، از همان زمانی که کار را در انجمن سینمای جوانان شروع کردم. البته پیشتر من در یک کارخانه کار میکردم و همان زیست باعث نوشتن فیلمنامه «حفره» شد. این فیلم در چند جشنواره حضور پیدا کرد و بعدها من ترغیب شدم در دانشگاه انیمیشن بخوانم. در «حفره» هم از رنج کار در محیط خشک صنعتی گفتم، اما در فیلمنامه جدیدم میخواهم از رنج تنهایی بگویم آن هم رنج پدر و مادرهایی که تک فرزندی را برگزیدند.
وی ادامه داد: «مرد و پنجره» قصه مردی است که به تنهایی در آپارتمانی زندگی میکند که یک پنجره دارد و آن دریچهای است که مرد از آن به بیرون نگاه میکند، این پیرمرد به وسیله این پنجره خانه رو به رو را نگاه میکند مثلا وقتی تولدی در خانه رو به رو رخ میدهد او هم کلاه تولد بر سر میگذارد و موقعیتهای مشابهی از این دست.
احمدی گفت: مبلغی که برای ساخت در نظر گرفتیم، ۱۹۸ میلیون تومان است و ۱۴ ماه تولید آن طول میکشد. من این فیلمنامه را جای دیگری هم ثبت کردم و توانستم بخشی از بودجه را تامین کنم.
ارتباط میان تجربهداران و سرمایهداران
سپس یوسف منصوری دبیر سیزدهمین جشنواره بینالمللی فیلم ۱۰۰ روی صحنه آمد و با اشاره به استقبال از رویداد «۱۰۰*۱۰۰» گفت: «خوشحالیم که به اینجا آمدهاید و باید بگویم این جشنواره برای شماست. این رویداد بخشهای مختلف دارد که یکی از آنها همین رویداد پرتاب یا پیچینگ است. هدف کلی این موضوع هم این است که ارتباطی با ایدهداران، تجربهداران و سرمایهگذاران برقرار کنیم. به نمایندگان سازمان سینمایی سوره، انجمن سینمای جوانان، شبکههای تلویزیونی که قرار است سرمایهگذاران طرحهای شما باشند، خوشآمد میگویم. ما دوست داریم ارتباطات گسترده شود.
وی در ادامه به معرفی برنامههای پیشرو پرداخت و بیان کرد: دوست داریم از این جنس جلساتی که بتواند بین علاقهمندان و تجربه داران ارتباطی برقرار کند، بیشتر داشته باشیم.»
کیارستمی بهخاطر ملانصرالدین به یزد میآمد
طرح بعدی با عنوان «کلاس نقاشی» متعلق به مجید رضا دهقانی تفتی از یزد بود. وی درباره طرحش گفت: «من پیش از این هم در جشنواره ۱۰۰ حضور داشتم و با حوزه هنری هم آشنا هستم. اولین فیلم را سال ۶۹ ساختم و بعد از آن هم چند فیلم دیگر ساختم. افتخار من این است که عباس کیارستمی گفته بود من به دو دلیل به یزد میروم یکی به خاطر آفتاب سوزان آنجا و دیگری به خاطر کارگران فیلم ملانصرالدین. نمیدانم چرا اسم فیلم من را ملانصرالدین گذاشته بود!
وی مطرح کرد: این فیلم درباره کلاس روستایی است که در حال تخریب است و رنگآمیزی میخواهد. معلم با چند جا صحبت میکند، اما نمیتواند بودجهای تامین کند. در انتها، اما این دانشآموزان هستند که فکری برای خود میکنند. دکوپاژ این فیلم آماده است و یک ماه تصویربرداری آن طول میکشد. ضمن اینکه میخواهم از بازیگران مطرح هم استفاده کنم.»
مواجهه ناگهانی یک خانواده با جنگ
طرح بعدی با نام «امید» متعلق به کیانا شاهسیا و امین گودرزی بود. کیانا شاهسیا در ابتدا بریده فیلمی پخش کرد و گفت: «این فیلم درباره یک خانواده جنوبی است که به یکباره با جنگ تحمیلی روبهرو میشوند، همه اعضای این خانواده در برخورد یک موشک به خانهشان زیر آوار میمانند به جز پسر ۹ ساله خانواده.
امین گودرزی هم گفت: ما پیش از این فیلم کوتاهی داشتیم که در چند شبکه پخش شد و فروش خوبی هم در پخش آنلاین داشت. فیلم هم هزینه کمی خواهد داشت.»
بچهای که از آب متنفر است
طرح بعدی با نام «آناهیتا» متعلق به داوود نجفزاده از خراسان رضوی بود. وی گفت: «من فارغالتحصیل انجمن سینمای جوانان هستم و از سال ۹۴ فیلمسازی را آغاز کردهام. چند فیلم کوتاه هم ساختهام و امسال هم در این رویداد فیلم دارم.
وی گفت: موضوع فیلم من درباره آب است. آب مساله مهمی است که اگر نبود حیات ما از بین میرفت. خیلیها معتقدند جنگ جهانی بعدی روی آب است. قصه من درباره یک پسربچه ۶ ساله است که مدتی است که آب نمیخورد، حمام نمیرود و از آب متنفر است، اطرافیانش سعی میکنند او را از این مسیر دور کنند.
نجفزاده گفت: در خلال داستان میفهمیم مادر او در دریاچه غرقشده و از این منظر از آب بدش میآید حتی در نقاشیها رنگ دریا را به رنگ سیاه میکشد. کمکم بدن او کمآب و سپس او بیهوش میشود. یکبار مادرش با نام آناهیتا را در خواب میبیند و متوجه میشود معنای آناهیتا الهه آب است. دو ماه تولید این فیلم زمان میبرد و هزینه آن را ۲۰۰ میلیون برآورد کردهایم.»
ایدهای که از خانه مادربزرگم آمد
در ادامه سیدمحسن پورمحسنی از استان گیلان با طرحی با نام «سالی به درازای یک قرن» حاضر شد و گفت: «من تا این لحظه ۶ انیمیشن تولید کرده و در برخی جشنوارههای مورد تایید اسکار حضور داشتهام.
وی گفت: این فیلم روایتگر زندگی بچه گربهای است که با دستان نوازشگر صاحبش، ارتباط عاطفی برقرار میکند تا اینکه صاحب او یک روز به جنگ میرود و این گربه هر روز خیالپردازی میکند تا او برگردد، اما صاحبش هیچگاه برنمیگردد. این طرح ملودرام در ۱۵ دقیقه تولید میشود. پروسه کار یک سال و یک ماه طول میکشد و هزینه آن ۵۰۰ میلیون است.
پورمحسنی به نمایش فیلمهای قبلی خود پرداخت و بیان کرد: ایده این طرح از خانه مادربزرگم آمد که آنجا گربهای بود و من هر روز او را نوازش میکردم، اما یک روز بالای سر او رفتم و دیدم او مرده است.»
روایت یک نخ بدشگون
سپس آرش حسنپور برای معرفی طرح «دوک» روی صحنه آمد و گفت: «پیش از این فیلم «تشک» را ساختم که در چند جشنواره خارجی حضور داشت.
وی گفت: من واقعا توانایی این را ندارم که در مدت زمان کم دوستی را مجاب کنم تا روی کار من سرمایهگذاری کند، اما باید بگویم این فیلم در حوزه کودک و نوجوان و هم برای کودکان و درباره کودکان است. پسزمینه کار درباره باورهای غلط است. فیلم روایتگر زندگی یک پسربچه است که نخی وارد زندگی او میشود، اما بعد از مدتی متوجه میشود این نخ بدشگون است.»
ستارهای که باران میآورد
سپس احسان شادمانی با طرح «تیشتر» از استان فارس روی صحنه آمد و گفت: «میخواهم با شما درباره یک اسطوره ایرانی با نام تیشتر سخن بگویم که ستاره بارانآور است، همه ما از گذشته با خشکسالی مواجه بودیم. تیشتر هر سال باید با دیو خشکسالی بجنگد او سه بار شکست میخورد، اما در نهایت با دعای مردم پیروز میشود.
وی بیان کرد: دوربین من در تمام مدت رو به پایین است و هیچ تصویر عینی نمیبینیم، بلکه انعکاس تصاویر را بعد از باران روی آبهای زمین میبینیم. ما در فیلم به جهان اشاره مستقیم نمیکنیم درواقع هدف من این است که بگویم در نهان اتفاقاتی رخ میدهد. این را هم باید بگویم که در شبهعلم آمده است که آب همواره با خاطره است. درواقع فیلم من یک مستند تجربی است.»
جنازه مادر به جای عروسک!
سپس ناهید پورزنین با طرح «عکس خانوادگی» از اصفهان روی صحنه آمد و گفت: «همه ما میدانیم جنگ و بمباران شیمیایی چه تبعاتی داشته است میخواهم در این فیلم از کودکان دهه ۶۰ بگویم که به جای عروسک با جنازه مادران و به جای تفنگ اسباب بازی با تفنگ واقعی روبهرو بودند.
وی مطرح کرد: فیلم من درباره پسر نوجوانی است که مادرش بر سر بمباران فوت میکند و خودش هم درگیر تبعات بمباران میشود. هزینه این فیلم ۳۵۰ میلیون است.»
دزدی از شهدا!
سپس عطیه حجتی با طرح «کانکس ۱۸» روی صحنه آمد و گفت: «ایده این فیلم اولین بار از سوی همسرم مطرح شد، این فیلم در ۳۰ دقیقه تهیه میشود. درباره این طرح باید بگویم هر آدمی بعد از مرگش یادگاریهایی از خود به جا میگذارد که گرچه ارزش مادی ندارند، اما ارزش معنوی دارند؛ شهدا هم چنین هستند.
وی مطرح کرد: روایت ما درباره شخصیتی است که از طریق دزدیدن وسایل داخل حجله بالای سر مزار شهدا، گذران زندگی میکند. برآورد هزینه ما برای تولید این فیلم ۳۰۰ میلیون است.»
پدر، دختر و عروسک
طرح بعدی با عنوان «عروسک» متعلق به مهدی بوستانی بود. وی گفت: «موقعیتی را تصور کنید که یک مرد جوان و یک دختر بچه به اسباببازیفروشی آمدهاند، موقعی که پدر میخواهد هزینه خرید یک عروسک را بپردازد به ناگاه دستگاه کارتخوان خراب میشود. پدر هم پول نقد ندارد تا آن را بخرد، فروشنده هم اجاره نمیدهد عروسک را ببرد.
بوستانی بیان کرد: این یک موقعیت اخلاقی است و به طور کلی موقعیتهای اخلاقی همیشه مساله من بوده است، این موقعیتها جهانشمول هستند و میتوانند در همه جای دنیا رخ بدهند و قصدم قضاوت رفتار درست است.»
نماد نامیرایی فرهنگ و هویت
سپس زیبا ارژنگ با طرح «بته جقه» روی صحنه آمد و بیان کرد: «این طرح درباره یک عمارت قدیمی است که دیوار آن بته جقه است به جز یک دیوار. در ادامه داستان پرنده مادری را میبینیم که میخواهد برای جوجههایش غذا بیاورد. موضوع این طرح جهانشمول و درباره مهربانی و دوست داشتن موجودات دیگر است.
وی یادآور شد: ضمن اینکه کاراکتر ققنوس یک کاراکتر اساطیری است که تقریبا در همه فرهنگها وجود دارد و شناخته شده است. بته جقه نماد ایران است و به معنای نامیرا بودن فرهنگ و هویت ماست.»
در جستجوی یک قهرمان در خود
سپس سعید طاهری با طرح «آنتیگونه» روی صحنه آمد و گفت: «سبکی که من خیلی دوست دارم سبک مینیمالیسم است. این سبک با مدیوم فیلم کوتاه همخوانی دارد. طرح جدیدم هم در ادامه دو طرح قدیمی من است و دوست داشتم در طرح جدید حرفهایتر و جهانشمولتر کار کنم.
وی توضیح داد: این فیلم یک لوکیشن و یک بازیگر دارد، در یک روز تولید میشود و هزینه ساخت آن ۳۵ میلیون تومان است. آنتیگونه اولین قهرمان زن ادبیات نمایشی و فیلم من هم درباره زنان ایران فارغ از همه مسایل سیاسی، مذهبی، اجتماعی و... است. این اثر درباره زنی بازیگرست و قرار است نقش آنتیگونه را بازی کند، اما در روزی که میخواهد این نقش را بازی کند، وضعیت روحی و جسمی خوبی ندارد، اما نقش قهرمان را ایفا میکند.»
قهوهخانه فقط برای نوشیدن چای نیست
سپس طرح «قهوهخانههای آذربایجان» توسط الهه آذری معرفی شد. وی گفت: «این روایت درباره آقااسرافیل است که یکی از محبوبترین چایچیهای آذربایجان است. وقتی با او صحبت میکنیم چیزهایی را درباره قدیم و مراودات قدیمی میگویند. ما میخواهیم بگوییم قهوهخانهها آیا صرفا محلی برای نوشیدن چایی هستند یا بهانهای برای صحبت کردن. این قهوهخانهها در دوران مشروطه در اوج قدرت بودند، اما رفته رفته از قدرت و فرهنگ قهوهخانهها کاسته شد. این یک مستند گزارشی شاعرانه است. برآورد بودجه ۴۰ تا ۶۰ میلیون است.
فیلمسازی از هویت و بیهویتی
سپس محمد جاوید هاشمی با طرح «کاوه» روی صحنه حاضر شد و گفت: «سال ۹۹ افغانستان تصمیم گرفت از ظرفیت مهاجرانش برای تیم ملی خود استفاده کند. برایم جذاب است که چطور میشود که آدم هم اینجایی باشد و هم نباشد. من در تهران به دنیا آمدم و بعد از برای مدتی به سوریه رفتیم و سپس به ایران بازگشتیم. کسی که میخواهد از هویت و بیهویتی فیلم بسازد، باید آن را چشیده باشد و من چنین شرایطی داشتم. کاوه قصه بچههای افغانستانی است که در ایران به دنیا آمده و زندگی کردهاند، اما نمیتوانند بگویند ایرانی هستند.
وی یادآور شد: بخشی از این موضوع ناشی از مسئولان و بخشی ناشی از کمکاری والدین است. قصه ما درباره کاوه است که در آستانه ۱۸ سالگی میخواهد به تیم ملی افغانستان برود. مجادلهای با پدرش رخ میدهد که در ایران بماند، شناسنامه بگیرد یا به تیم ملی برود، اما مشکل اینجاست که در هر صورت او یک طرف ماجرا را باخته است. برآورد هزینه ما ۲۳۰ میلیون تومان است.»
عمو قصهفروش!
طرح بعدی با نام «عمو قصه فروش» متعلق به پریسا احمدی بود. وی گفت: «شخصیت اصلی قصه ما عمو قصه فروش است که یک گاری پر از صندوق قصه دارد که روستا به روستا میرود و میخواهد قصه بفروشد، اما بحران زمانی پیش میآید که کودکی به اشتباه صندوقی از قصه را برمیدارد.
احمدی بیان کرد: شخصیتهای ما نمادین هستند و عمو قصهفروش پاسدار تاریخ است. بچهها هم هرکدام برای نقطهای هستند. پیام این فیلم جهانشمول است و هر کسی میتواند با آن ارتباط برقرار کند. این فیلم طیف مختلفی دارد و همه میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. دوست داشتم قصهای تعریف کنم که همه را به کتاب و کتابخوانی دعوت کند.»
نخبهای در جستجوی کار
سپس علی اشرف با طرح «دکه» روی صحنه آمد. وی گفت: «این طرح داستان جوانی به نام ساسان را روایت میکند که قرار است فارغالتحصیل شود. او نخبه رشته ریاضی است، خود را بسیار سطح بالا میبیند و تن به هر کاری به سادگی نمیدهد، اما به یکباره دچار افسردگی شدید میشود. ساسان برای پیدا کردن کار سراغ دکه روزنامهفروشی میرود و بخش نیازمندیها را میخواند.»
چالش بچهداری و ازدواج مجدد
سپس زانیار حبیبی با طرح «به نام پدر» روی صحنه آمد و گفت: «این فیلم داستان خانمی سیساله با پدر میانسالش است. این خانم در روستا زندگی میکند و بعد از مرگ شوهرش متوجه میشود که باردار است. پدر و دختر دچار کشمکش درباره به دنیا آوردن این بچه میشوند چراکه پدر معتقدست با به دنیا آمدن این بچه فرصت ازدواج مجدد را از دست میدهد و از سوی دیگر مادر معتقدست این بچه یادگار همسرش است. برآورد مالی ما ۲۱۰ میلیون برای هفت روز فیلمبرداری است.»
انتهای پیام/