صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
آنا منتشر کرد؛

امام چگونه از پس تکنیک خبرنگار مشهور برآمد اما شاه در تله افتاد

اوریانا فالاچی معتقد بود هر شخصیت در گفت‌و‌گو با رسانه گارد دارد و روزنامه نگار باید این گارد را بشکند که او در شکست گارد شخصیت‌ها از عصبانی کردن آنها استفاده می‌کرد. وقتی شخصیت عصبانی می‌شود سخنانی را به زبان می‌آورد که نباید بگوید و محمدرضا پهلوی در دام اوریانا فالاچی قرار گرفت، اما امام نه.
کد خبر : 834677

به گزارش خبرنگار تاریخ خبرگزاری آنا، اوریانا فالاچی۲۹ ژوئن ۱۹۲۹ در شهر فلورانس ایتالیا به دنیا آمد و در  ۱۵ سپتامبر  در همان شهر در اوج شهرت و در سن ۷۷ سالگی درگذشت.

فالاچی روزنامه‌نگار، نویسنده و مصاحبه گر سیاسی برجسته ایتالیایی بود، آنچه بیش ازهر چیز به معروفیت وی کمک کرد، مجموعه مصاحبه‌های مفصل و مشهور او با رهبران و رجال سیاسی مشهور نظیر  یاسر عرفات، ذوالفقار علی بوتو، امام خمینی(س)، ایندیرا گاندی، محمدرضا پهلوی، معمر قذافی، هنری کیسینجر و....بود که همه آن ها  را تحت عنوان مصاحبه با تاریخ به چاپ رساند.

جالب است بدانید فالاچی دو بار به ایران آمد، او نخستین بار برای گفت و گو رو در روی محمدرضا شاه پهلوی نشست و برای بار دوم ۶ سال بعد به دیدار امام در قم رفت و برای گفت و گو حاضر شد با روسری به دیار امام برود تا با معروف‌ترین چهره خبری آن روز دنیا دیدار داشته باشد. و در مصاحبه‌ای با حضرت امام خمینی(س) در قم، از دیدگاه‌های ایشان در رابطه با مسائل مختلف ایران و جهان سؤال کند‌.

مسعود بهنود یکی از روزنامه نگارانی است که امروزه در بی سی فارسی مشغول به فعالیت است، درباره اوریانا فالاچی می‌گوید: فالاچی با وجود اصرار تلویزیون‌ها برای پیوستن به شبکه خبری از رفتن به تلویزیون خودداری کرد و دوست داشت کار حرفه‌ای را در روزنامه ادامه بدهد.

بهنود می‌گوید فالاچی معتقد بود هر شخصیت در گفت‌و‌گو با رسانه گارد دارد و روزنامه نگار باید این گارد را بشکند که او در شکست گارد شخصیت‌ها از عصبانی کردن آنها استفاده می‌کرد. وقتی شخصیت عصبانی می‌شود سخنانی را به زبان می‌آورد که نباید بگوید و محمد رضا پهلوی در دام اوریانا فالاچی قرار گرفت و عصبانی شد و سخنانی گفت که نباید می‌گفت. این سخنان اینگونه بود.

** فالاچی: چقدر عجیب است اعلی‌حضرت! اگر یک شاه باشد که اسمش همواره با نام زنان پیوسته است، آن شما هستید. و حالا من کم کم احساس می‌کنم که زنان هیچ ارزشی در زندگی‌تان ندارند.

شاه: می‌دانید زن‌ها... ببین، بگذار این طور موضوع را مطرح کنم. من آنها را دست کم نمی‌گیرم، همان‌طور که در عمل نشان داده شده است که آنها بیشترین سود را از انقلاب سفید من برده‌اند.

من قاطعانه مبارزه کردم تا حقوق و مسئولیت‌های مساوی برایشان اخذ کنم. من حتی آنها را وارد ارتش کرده‌ام که آنجا پس از شش ماه آموزش نظامی، برای مبارزه با بی‌سوادی به روستاها فرستاده می‌شوند؛ همچنین نباید فراموش کنند که من پسر کسی هستم که در ایران کشف حجاب کرد، ولی من صادق نخواهم بود، اگر ادعا کنم که حتی یکی از آنها نفوذی بر من داشته است.  هیچ کس نمی‌تواند نفوذ بر من داشته باشد؛ ابدا هیچ کس، و یک زن حتی کمتر. در زندگی یک مرد زن‌ها به حساب می‌آیند، اگر زیبا و برازنده باشند و بدانند چطور زنانه رفتار کنند... مثلا این داستان آزادی زنان چیست؟ طرفداران حقوق زن حقیقتا چه می‌خواهند؟ شما چه می‌خواهید؟ برابری؟ خودتان بگویید. من نمی‌خواهم بی‌ادب باشم، ولی شما ممکن است از نظر قانون برابر باشید، ولی نه در قابلیت. مرا ببخشید برای گفتنش.

** فالاچی: ما نیستیم؟

شاه: نه. شما هرگز یک میکل آنژ یا باخ تولید نکرده‌اید. شما حتی یک آشپز مهم نیافریده‌اید و حرف نبودن فرصت‌ها را نزنید، حتما شوخی می‌کنید؟ آیا شما فرصتش را نداشتید که حتی یک آشپز قابل به تاریخ بدهید؟ شما هیچ چیز باارزشی تولید نکرده‌اید، هیچ چیز! خودتان بگویید، چند زن قادر به حکومت در طی مصاحبه‌هایی نظیر این، ملاقات کرده‌اید؟

** فالاچی: حداقل دو اعلی‌حضرت: گلدا مایر و ایندیرا گاندی.

شاه: تنها چیزی که می‌توانم بگویم این است که آن زن‌ها در قدرت، خیلی سخت‌گیرتر از مردان هستند. خیلی بی‌رحم‌تر. خیلی به خون تشنه‌ترند.

مسعود بهنود می گوید بعد از اینکه فهمیدم فالاچی بعد از انقلاب برای گفت و گو با امام به ایران آمده است، سعی کردم او را ببینم و دیدم. فلاچی بعد از دیدار با امام به شدت مجذوب امام شده بود و یک آدم دیگری شده بود، به شدت مجذوب آیت الله خمینی شده بود. این دومین باری در عمرش بود که به یک سوژه‌ای با نظر مثبت نگاه می کرد، آن هم به این شدت مثبت، در حالی که آقای خمینی در وسط این مصاحبه یک متلک تندی هم به او انداخته بود، ولی او انگار که همین را انتظار داشت.

فالاچی می‌گفت: این آدم دیگری است، از یک جای دیگر آمده است. او به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بود و گفت: وزیر خارجه واتیکان راست می گفت که این مسیح ثانی است و من در یک لحظه‌ای در آنجا از خود بیخود شدم .

رایزن مطبوعاتی سفارت جمهوری اسلامی ایران در ایتالیا می گوید: [سال ۱۳۶۰] از ایران تلکسی آمد که به خانم اوریانا فالاچی ویزا بدهیم تا به ایران آمده و با رئیس جمهور وقت دکتر سید ابوالحسن بنی صدر مصاحبه نماید.

من او را به سفارت دعوت کردم. از وی در مورد سفرش به ایران و نظرش در مورد آن سفر پرسیدم. به شدت تحت تاثیر شخصیت حضرت امام خمینی (ره)  قرار گرفته بود و اینکه امام خمینی حسرت یک نگاه را در دلش گذاشت و هرگز به او نگاه نکرد.

وی از دستان زیبای حضرت امام (ره) گفت و اینکه این بیادماندنی‌ترین مصاحبه‌های وی بوده است.

گزیده‌ای از این مصاحبه که سؤال‌های او و جواب های حضرت امام هنوز تازگی و جذابیت خود را حفظ کرده، در ذیل آورده شده است:

** در مملکت بعضی‌ها هستند که فکر می‌کنند آزادی نیست، حضرتعالی چه می‌فرمایید؟

در مملکت ما آزادی اندیشه هست. آزادی قلم هست. آزادی بیان هست. ولی آزادی توطئه و آزادی فسادکاری نیست.

** چطور امکان دارد که فضا و حق وجود به چپی‌ها که این همه مبارزه و رنج کشیده‌اند، نداد؟

نهضت ما یک نهضت اسلامی بود که چپی با آن مخالف است و مخالفت او هم با ما بیشتر از مخالفت شاه است. و آنها هم توطئه‌‌گر هستند و می‌‌خواهند همان مسائل را برگردانند. و من نظرم این است که چپی‌ها ساختگی‌اند، نه چپی‌های واقعی و ساخت امریکا هم هستند.

** حضرت امام! می‌‌شود بیان کنید که این ملت برای آزادی مبارزه کرده یا برای اسلام؟

برای اسلام جنگیده، لکن محتوای اسلام همه آن معانی است که در عالَم به خیال خودشان بوده که می‌ گویند دمکراسی. اسلام همه این واقعیت‌ها را دارد. و ملت ما هم برای همه این واقعیات جنگیده‌‌اند، و لکن در رأسش خود اسلام است. و اسلام همه این را دارد.

** یک تعریف ساده از آزادی، بیان کنید.

آزادی یک مسئله‌ای نیست که تعریف داشته باشد. مردم عقیده‌شان آزاد است. کسی الزامشان نمی‌کند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید. کسی الزام به شما نمی‌‌کند که حتماً باید این راه را بروید. کسی الزام به شما نمی‌کند که باید این را انتخاب کنی. کسی الزامتان نمی‌‌کند که در کجا مسکن داشته باشی، یا در آنجا چه شغلی را انتخاب کنی‌ آزادی یک چیز واضحی است.

** آزادی آیا در حدی برای مردم هست که بتوانند سیستم دولت خودشان را تعیین کنند، آیا این آزادی هم برای ملت هست؟

به همان ترتیبی که در همه جای دنیا هست آنها می‌‌توانند وکیل انتخاب کنند. وکیل می‌تواند به حسب آن چیزی که ملت به او اعطا کرده، دولت را تصویب کند یا رد بکند. رئیس جمهور را خود مردم تعیین بکنند. همه اینها با دست خود مردم هست و خودشان می‌ توانند انجام بدهند.

آن رژیمی که ما می‌‌خواهیم، آن رژیمی است که ملت ما دنبالش هستند، دیکتاتوری معصیت بزرگ است و فاشیستی از معاصی بزرگ است پیش ملت ما و هیچ همچو خطری نیست پیش ما.

** راجع به شاه شما چه می‌گویید؟ آیا شما دستور داده ‌اید که او را در خارج بکُشند؟ و آیا به نظر شما این کار ممکن است؟

نه من دستور ندادم. من میل دارم که بیاید ایران و او را محاکمه کنیم. من اگر می‌توانستم او را حفظش می‌‌کردم و می ‌آوردمش ایران و علناً او را محاکمه می‌کردیم. برای این پنجاه و چند سال ظلمی که کرده. و آن خیانت‌هایی که او کرده است جبران می‌‌کردیم و این سرمایه‌‌هایی که از ما به خارج برده است اگر او کشته بشود از دست ما می‌‌رود. لکن اگر حفظش کنیم و بیاوریم به اینجا ممکن است این ثروت برگردد به ایران.

** این چادر، آیا صحیح است که این زن‌ها خود را در زیر چادر مخفی کنند؟ این زن‌ها در انقلاب شرکت کردند. کشته دادند. زندان رفتند. مبارزه کردند، این چادر هم یک رسم از قدیم مانده‌ای است. حالا دیگر دنیا هم عوض شده. حالا این صحیح است که مثلًا اینها خودشان را مخفی کنند؟

اولًا اینکه این یک اختیاری است برای آنها، خودشان اختیار کردند.

** شما چه حقی دارید که اختیار را از دستشان بگیرید؟

ما اعلام می‌‌کنیم به زن‌ها که هر کس چادر می‌‌خواهد یا هر کس پوشش اسلامی، بیاید بیرون. از ۳۵ میلیون جمعیت ما ۳۳ میلیونش بیرون می‌آید. شما چه حقی دارید که جلو اینها را بگیرید؟ این چه دیکتاتوری است که شما نسبت به زن‌ها دارید؟ و ثانیاً اینکه ما یک پوشش خاصی را نمی‌‌گوییم. برای حدود زن‌هایی که به‌ سن و سال شما رسیده‌‌اند هیچ چیزی نیست. ما زنهای جوانی که وقتی ایشان آرایش می‌‌کنند و می‌‌آیند، یک فوج را دنبال خودشان می‌‌کشند، اینها را داریم جلوشان را می‌گیریم. شما هم دلتان نسوزد. (صحیفه امام، ج ۱۰، ص ۹۱_۱۰۴)

 

انتهای پیام/

ارسال نظر