صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۳۵ - ۱۶ آبان ۱۴۰۱
آنا گزارش می‌دهد؛

اصلاح‌طلبان، گرفتار در دو گانه براندازی-اصلاح طلبی

شاید بشود هنجارشکنی‌های اخیر در کشور را به نوعی به «ترکِ فعل خاتمی» در پایبندی به اصول اصلاح‌طلبی مربوط دانست و رئیس دولت اصلاحات و یارانش را در صف اول متهمین بی‌اعتمادساختن گروه‌هایی از جامعه، نشاند.
کد خبر : 813192

گروه سیاست و حکمرانی آنا- واکنش دیرهنگام رئیس دولت اصلاحات به وقایع اخیر در کشور، انتقادات زیادی را به همراه داشته است. سویه اصلی انتقادات بر این نکته ادعایی تاکید دارد که در وضعیت شکاف طبقه متوسط مدرن با اصلاح طلبان، اصلاحات دچار عقب‌ماندگی شده و از درک اقتضائات زمانه عاجز مانده است.

به اعتقاد منتقدین، جریان اصلاحات اکنون باید صورت انقلابی به خود بگیرد و از حدود تعیین شده نهادی‌اش، پا را فراتر بگذارد. گزارش پیش رو، پرداختی مجمل به بغرنجی این روز‌های جریان اصلاحات و گیرافتادن رئیس این جریان در تناقض میان اصلاح طلبی و رادیکالیسم است. 

در اثنای حوادث اخیر در کشور، جریان سیاسی موسوم به اصلاح طلبی به سه دسته کلی، بازتقسیم شد. دسته اول آن‌هایی که با حمله مستقیم یا ضمنی به اصل و اساس نظام، حاکمیت دینی را زیر سؤال بردند؛ دسته دوم آن‌هایی که با وجود انتقادات تیز و برنده، فاصله میان خود و براندازی را نکاستند و سعی کردند به عنوان «اپوزیسیون در چارچوب» جلوه‌گری کنند و دسته سوم آن گروهی که به طور شفاف خودشان را درون چارچوب‌های نظام تعریف و ابراز کردند که هیچ‌گونه خیالی برای رویارویی و خشونت ندارند. 

بر اساس طبقه بندی فوق، ملغمه براندازی، رادیکالیسم و محافظه‌کاری، جبهه و جریان اصلاحات را با دشواری در موضع گیری و اساسا سختی در «بقای سیاسی» مواجه کرده است. آنطور که از صحنه برمی آید، کفه اصلاح‌طلبان رادیکال (اپوزیسیون در چارچوب) و محافظه‌کار بر براندازان (اصلاح طلبان سابق) سنگینی می‌کند و بغرنجی اصلاحات از قضا، از همین سنگینی موضع نشات می‌گیرد.

اصلاح طلبانی که روزگاری در برهه‌های حساس تاریخی مثل تیر ۷۸ و فتنه ۸۸ رخت اصلاح طلبی از تن به در کردند و ردای هرج و مرج طلبی پوشیدند، این روز‌ها بابت بازگشت به هویت اصلاح طلبی (کنش در چارچوب) مورد هجمه شدید از سوی پایگاه رای خود قرار گرفته اند. به بیان دیگر چپ (رادیکالیسم) و راست (محافظه کاری) شدن‌های پی در پی سیاسی و بلاتکلیفی در اتخاذ یک هویت ثابت و اصیل، اصلاح طلبان را گرفتار بی هویتی و متهم به عقب ماندن از روح زمانه، ساخته است. 

**نبوی و مرعشی، نمایندگان «اصلاح طلبی محافظه کار» 

آنچه طی روز‌های اخیر به خصوص از سوی اپوزیسیون برانداز با شدت مضاعفی در حال مطرح شدن است، حمله به مرام اصلاح طلبی است.

بر همین اساس براندازان با اتصال اصلاح طلبی به عافیت طلبی، دوره میدان داری جریان اصلاحات و سرآمدان آن را تمام شده قلمداد می‌کنند و مدعی هستند که جامعه ایران تماما به انقلابی گری (براندازی) سوق پیدا کرده است. اظهار نظر تعدادی از نیرو‌های اصلاح طلب و تصریح ایشان بر حفظ آرامش و لزوم خط کشی میان معترض و اغتشاشگر، آتش توپخانه براندازان علیه مواضع اصلاح طلبان را شدت بخشیده است.

برای نمونه حسین مرعشی دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی چندی پیش در گفتگو با روزنامه «اعتماد» تصریح کرد: «به بهانه ظلمی که به مهسا امینی و سایر جوانان این کشور شده، نباید کلیت نظام مورد هدف قرار بگیرد».

بهزاد نبوی کنشگر با سابقه اصلاحات نیز در گفتگو با روزنامه «هم میهن» تصریح کرد: «ما می‌خواهیم در چارچوب نظام، نظام را اصلاح کنیم. نمی‌خواهیم دینامیت زیر ساختمان نظام بگذاریم، بلکه می‌خواهیم همین بنا را اصلاح و ایراداتش را برطرف کنیم که البته می‌دانیم کار بسیار مشکل و پرهزینه‌ای است».

اظهار نظر محمد سلامتی دبیرکل پیشین سازمان انحلال یافته مجاهدین انقلاب در گفتگو با روزنامه «آرمان ملی» نیز در نوع خود گویای وضعیت سخت اصلاح‌طلبان درمیان دو وضع اپوزیسیون و پوزیسیون، است. سلامتی با اشاره به حمله براندازان به اصلاح طلبان بابت در پیش گرفتن موضع محافظه کاری، با بیان اینکه «بیش از این نمی‌توان از جریان اصلاحات انتظار داشت» گفت: «درمورد اصلاح طلبان علاوه بر اینکه جبهه اصلاحات بیانیه داده، احزاب اصلاح طلب نیز بعضا جداگانه در این خصوص بیانیه‌هایی داده‌اند. به نظر من مخاطبین جبهه و احزاب توقعی بیش از این در شرایطی که احزاب با محدودیت روبه روهستند، ندارند». 

با وجود بغرنجی اصلاح طلبی و گیرافتادن آن، میان دو شان اپوزیسیون (ناهمسو با ساختار قدرت) و پوزیسیون (همسو با ساختار قدرت) که محمد سلامتی گوشه‌ای از آن را بیان داشته، سعید حجاریان به عنوان یکی از متفکرین اصلی جریان اصلاح طلبی در ایران، اخیرا در یادداشتی حجت را تمام کرد و از «وفاداری به زمین سیاست» سخن گفت.

حجاریان در این باره تصریح کرد: «طبیعتا می‌توان با این تغییر مسیر همدلی عاطفی-انسانی-حق جویانه داشت، اما نباید از یاد برد که همواره باید به زمین سیاست وفادار ماند، زیرا عرصه سیاست به ویژه سیاست نرمال است که در بلندمدت سایر عرصه‌ها را از خود متأثر و فرآیند‌های اجتماعی را بازگشت ناپذیر می‌کند». 

**اصلاح طلبی یا رادیکالیسم؟ 

آصف بیات جامعه شناس، اخیرا در گفتگو با اعتمادآنلاین با تشبیه شرایط فعلی اصلاح طلبان به نوعی تراژدی، تاکید کرد که علت زعم او «عقیم ماندن غم انگیز» اصلاح طلبان، جزمی گرایی و دوری گزیدن آن‌ها از مشی انقلابی است.

بیات در این باره گفت: «تراژدی بسیاری از اصلاح‌طلبان در این برهه زمانی در این است که نه می‌توانند اصلاحاتی را تحقق ببخشند (چون از قدرت رانده شده‌اند) و نه قادرند همراه دگرگونی‌های رادیکال باشند (چون طبق تعریف، اصرار دارند که اصلاح‌طلب هستند، نه انقلابی). علت چنین عقیم ماندن غم‌انگیز رویکرد جزمی، ایستا و غیرتاریخی به مفاهیم و راهبرد‌های تغییر اجتماعی و سیاسی است.

مثلا انگار اصلاح‌طلب باید تا آخر عُمرش اصلاح‌طلب باقی بماند و انقلابی تا آخر عمر انقلابی، بدون توجه به آنچه در واقعیت جامعه و در سپهر سیاسی در جریان است، واقعیت سیال و پیچیده‌ای که پاسخ‌های در خور، غیرجزمی و خلاقانه می‌طلبد». 

اظهارات بیات، با واکنش‌هایی همراه شد. برای نمونه، عباس عبدی کنشگر و فعال رسانه‌ای اصلاح طلب چندی پیش در یادداشتی در روزنامه «اعتماد» به گزاره‌های طرح شده توسط بیات از جمله اینکه اصلاح طلبان به دلیل دورماندن از قدرت، توانایی تحقق بخشیدن به هیچ گونه اصلاحاتی را ندارند و همچنین به علت جزمی گرایی و پافشاری بر رویکرد اصلاح طلبی، از دگرگونی‌های رادیکال جامعه عقب مانده اند، پاسخ صریح داد.

عبدی با رد این گزاره که اصلاحات از قدرت دور مانده است، تاکید کرد: «به نظر من اصلاح طلبان هنوز هم از قدرت رانده نشده اند. در قدرت بودن به معنای آن نیست که لزوما رییس‌جمهور و وزیر و وکیل باشند، البته بودن افرادشان در چنین موقعیت‌هایی از قدرت، اوج چنین حضوری است ولی کف آن نیست».

عبدی همچنین با رد ادعای جزمی‌گرایی اصلاح‌طلبان و بلاتکلیفی ایشان میان سه ساحت اصلاح‌طلبی، انقلابی‌گری و گرویدن به سیاست نیابتی، نوشت: «اتفاقا اصلاح‌طلبان در راهبرد خود جزمی نبودند، چون قبلاً انقلابی بودند و پس از حدود دو دهه آن را کنار گذاشتند و اصلاح طلب شدند، سپس وارد جنبش سبز شدند و دوباره به سوی اصلاحات ولی از نوع نیابتی آمدند و الان هم بلاتکلیف هستند.

چنین راهبرد‌هایی را نمی‌توان پیاپی عوض کرد و توصیه کنیم دوباره انقلابی شوند». عبدی با دفاع از مشی اصلاح طلبی، عدول از این مشی را هزینه زا دانست و با انتقاد از «جنبش سبز» به عنوان نشانه‌ای از «رسوبات انقلابی‌گری در جریان اصلاحات» تاکید کرد: «شیوه اصلاحات در عمل بیشترین دستاورد را داشته و عدول از آن هزینه‌زا بوده است. اصلاحات به دلیل جزمی بودن شکست نخورد به دلیل رسوبات انقلابیگری و تذبذب بود که شکست خورد.

رسوباتی که در سال ۱۳۸۸ به شکل تراژیکی نمایان شد. جنبش سبز، راهی به کلی متفاوت از جنبش اصلاحات بود». عبدی در نهایت با نشانه گرفتن انتقادی محمد خاتمی و مقصردانستن او در عدول از مرام اصلاح طلبی نوشت: «جنبش اصلاحات موفق‌ترین حرکت سیاسی در تاریخ ۱۵۰ ساله اخیر ایران است، عدم تداوم آن محصول عدول راهبرانش از این جنبش بود و نه پایبندی به آن. مسوول اول آن نیز شخص آقای خاتمی است که امیدوارم جبران کند». 

یادداشت عبدی بر تحلیل بیات، در نوع خود بسیار مهم است. اگر بخواهیم یادداشت عبدی را به زبانی ساده واکاوی و تبیین کنیم، باید بگوییم که عبدی، سرآغاز رادیکالیزه شدن اصلاح طلبی و به تبع آن طغیان طبقه متوسط مدرن شهری را شخص محمد خاتمی و جنبش سبز در سال ۸۸ می‌داند. به زعم عبدی عدول خاتمی از ذات تدریجی گرایی اصلاح طلبی در انتخابات دهم ریاست جمهوری (سرآغاز بحران هویتی اصلاح طلبی)، اصل اصلاحات را از مسیر تاریخی خود منحرف ساخت و زمینه را برای ساختارناپذیری گروه‌ها و لایه‌های مدرن شهری، شکاف میان دولت و ملت و بنابر ادعای او امنیتی شدن عرصه سیاست، فراهم کرد. 

با این تعبیر، شاید بشود هنجارشکنی‌های اخیر در کشور را به نوعی به «ترک فعل خاتمی» در پایبندی به اصول اصلاح طلبی مربوط دانست و رئیس دولت اصلاحات و یارانش را در صف اول متهمین بی‌اعتمادساختن گروه‌هایی از جامعه، نشاند.

با این پیشینه رادیکال و برخلاف تحلیل عبدی، برخی یاران نزدیک خاتمی نظیر جواد امام تلاش دارند خاتمی را مصلحی دلسوز و طرفدار ایده «آشتی ملی» نشان بدهند و حاکمیت سیاسی را به بی توجهی به توصیه‌های ناصحانه خاتمی متهم کنند. با این توضیحات، شاید بشود علت اصلی انفعال خاتمی نسبت به تحولات اخیر در جامعه و واکنش دیرهنگامش را در بلاتکلیفی شخص او میان دو پوزیشن «رادیکالیسم» نظیر آنچه در جنبش سبز از خود نشان داد و «اصلاح‌طلبی مصلح» نظیر آنچه این روز‌ها تلاش دارد از خود نشان بدهد، ارزیابی کرد.

انتهای پیام/

ارسال نظر