سوالهای جامعه مسلمان امروز، با سوالهای زمانه سید قطب متفاوت است
به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، سارا شریعتی، عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران گفت: «هدف من از سخنرانی در این جلسات بیشتر شناخت عقیده متفکران در کشورهای اسلامی چه متفکران مسلمان و چه غیرمسلمان است. خشونت و تکفیر از مباحثی است که امروزه سید قطب با آن شناخته میشود. یکی از مزیتهای دانشگاه نسبت به سایر حوزههای سیاست و اجتماع، دقتی است که دارد و این دقت پیچیدگی میآورد. پیچیدگی که سیاست دوست ندارد و در همین آشفتگی است که سید قطب ظهور میکند.»
او گفت: «هدف من از این مبحث سهم ریشههای خشونت در تفکر سید قطب است، آیا ریشههای آن آموزههای دینی است یا از حوزههای دیگر نشأت میگیرد؟ سیدقطب شخصیتی پیچیدهتر از کلیشههاست. سید قطب در یک چرخه استعمار خارجی، استبداد داخلی و خرافات عوام در مصر آن دوره به استهلاک رفته است.»
شریعتی ادامه داد: «ما در موقعیتی قرار داریم که امروزه اسلام مورد مطالعه علوم اجتماعی است. به دلیل اینکه مسلمانان امروزه در کشورهای اروپایی حضور دارند و مسائل آنها با مسائل دیگر کشورها در هم آمیخته است و اخبار جهانی نیز به نحوی با اخبار اسلامی پیوند خورده است. بنابراین داشتن حدی از دانش نسبت به این کشورها و متفکران آنها اجتنابناپذیر است و در این میان سید قطب از اهمیت خاصی برخوردار است. اندیشه او منجر به جریانات اجتماعی زیادی شده است. سیدقطب را به دلیل نسبتی که با قدیمیترین جریانات سیاسی در کشورهای اسلامی یعنی اخوانالمسلمین دارد باید بشناسیم. اخوانالمسلمین از ابتدا یک انجمن خیریه کوچک بود که تبدیل به یک جریان سازمانی جهانی شد و بنابراین نیاز به مطالعه دارد.»
عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران گفت: «سیدقطب را از سه منظر تبار فکری، زندگینامه او و خشونت و تکفیر در اندیشهاش میتوان مورد مطالعه قرار داد. به نظر من ورود سید قطب به ایران و تاثیر او و کتابها و اندیشههایش را بر انقلاب ایران باید با احتیاط مطرح کرد. قبل از انقلاب فقط 3 کتاب از او در ایران منتشر شده بود. پیوند ایران و جامعه ایرانی با این متفکر خیلی دیر اتفاق افتاد. باید بگوییم که جریان فکری و روشنفکری در ایران آنقدر که متاثر از اندیشههای غرب و متفکران غربی است، کمتر از متفکران حوزه عرب تاثیر پذیرفته است.»
او یادآوری کرد بعد از انقلاب کتابهای زیادی از سید قطب ترجمه شد و همایشهای زیادی برای شناخت او برگزار گردید. شریعتی گفت: « یکی از مهمترین دلایل پرداختن به او در دهه اخیر، ظهور جریانات قطبی، جهادی، بنیادگرایی و غیره است. قرن 20 در تاریخ کشورهای اسلامی به قرن بیداری اسلامی مشهور است، چون در این قرن اکثر کشورهای اسلامی به استقلال رسیدند و حوزه سیاست نیز فعال شد. یکی از چهرههای تاثیرگذار در این بیداری سیدجمالالدین اسدآبادی و همچنین سیدمحمد عبده است که از آنها میتوان به عنوان یک زوج نام برد. جریان سیدجمال و عبده به عنوان یک جریان اصلاح دینی و عقلانی در اسلام مطرح است، منتهی میراث سیدجمال، میراث پارادوکسیکالی بود. به این معنا که هم جریان روشنفکری دینی و هم بنیادگرایی خودشان را به او منسوب کردند.»
او ادامه داد: «اما سیدقطب شاگرد رشیدرضا است و بنابراین دو جریان به وجود میآید، یک جریان اصلاح دینی و یک جریان بنیادگرایانه که چهره شاخص آن رشیدرضا است. از نظر من این دستهبندی یک دستهبندی کارآمد است، مانند سنت و مدرنیته، اما از یک خطی به بعد میتواند ما را دچار انحراف کند. سیدقطب تکفیر و خشونت هیچ نسبتی با میراث سیدجمال و محمد عبده ندارد.»
استاد جامعهشناسی دانشکده علوماجتماعی دانشگاه تهران گفت: «زندگی سیدقطب مانند زندگی سایر متفکران ساکن کشورهای اسلامی به مفاهیم استعمار خارجی، استبداد داخلی و غیره پیوند میخورد. او وقتی از غرب حرف میزند به صورت مصداقی با چهرههای غرب برخورد میکند. به سیدقطب شهید دوره استقلال گفته میشود و این نشان از استبدادی دارد که در آن کشورها وجود داشته است. یک نکته مهم که باعث میشود به نقش تعیینکننده دین در این کشورها پرداخت این است که نقش دین در کشورهای سیدقطب و امثال او با نقش دین در کشورهای دیگر متفاوت است. در جامعه ما دین همچنان سازنده جهانبینی ماست و جدا از دین نمیتوان به پرونده مسائل اجتماعی پرداخت. همچنین شرایط خاص طبقاتی و اجتماعی آن دوره نیز میتواند معیار مهمی باشد.»
به گفته شریعتی 1906 زمانی است که هم حسنالبنا و هم سیدقطب به دنیا آمدند و این دوره با دوره مشروطه در ایران مصادف است. تمام خانواده سیدقطب به نحوی با سیاست برخورد داشتند، زندان رفتند و اعدام شدند.
او ادامه داد: «فرقی که سید قطب با سایر متفکران دارند این است که دوره اول زندگی خود را با نقد ادبی و تحصیلات ادبیات میگذرانند و دوره دوم زندگی او یک شخصیت مبارز و رادیکال است. سیدقطب برای یک مطالعه پژوهشی بر روی نظامهای آموزشی به آمریکا میرود و بعد از بازگشت از آمریکا است که کتاب «آمریکایی که من دیدم» را مینویسد و آن را تمدنی ماتریالیست و منحط از نظر اخلاقی تفسیر میکند.»
شریعتی یادآوری کرد در زندگینامهها همیشه جای دو عنصر خالی است و ادامه داد: «اولی پول است که کسی نمیفهمد خرج و مخارج شخص چگونه تامین میشود و عنصر دیگر که اشاره دیگری به آن نمیشود، اما زندگینامه سیدقطب دقیقا برخلاف این نوع زندگینامههاست، زنها که در زندگی او نقشهای سیاسی و اجتماعی مهمی دارند.
شریعتی گفت: «پرسش سیدقطب در کتاب نشانههای راه این است که چرا قرآن بر یک نسل که مردمی عامه و بیسواد هستند نازل میشود و آنها با خواندن قرآن فاتح بزرگترین امپراتوریها میشوند، ولی پرسش الان ما این است که چرا درحالحاضر مردمی که همان قرآن را دارند و اتفاقا بیشتر از مردم آن دوره نیز تحصیلات دارند، ولی چنین اتفاقی نمیافتد. بنابراین این زمینههای اجتماعی و تاریخی است که عوض شده است.»
او افزود: «یکی دیگر از ویژگیهای کتاب نشانههای راه سیدقطب تضادهای دوگانه اسلام و جاهلیت، دین و کفر و غیره است. منظور سیدقطب این است که چه باید کرد؟ ضرورت سیدقطب در این کتاب، ضرورت تشکیل یک گروه اسلامی پیشتاز است. برای آنکه جامعه اسلامی در این گروه نمود پیدا کند.»
شریعتی گفت: «در پایان میتوان گفت که ما نمیتوانیم از اندیشه سیدقطب زیاد حرف بزنیم، چون زندگی او دچار فراز و نشیبهای زیادی شده است و تکفیر و خشونت به او ربطی ندارد. همچنین در دوره بعدی زندگی او نشانههای راه متن زندان است، یعنی دچار یک مرگ مدنی است. این متن به دلیل شرایط زندان رادیکالیزه شده است.»
انتهای پیام/