باز این چه شورش است که در خلق عالم است/ نوایی که از دل برآمد و به گوش جان نشست +صوت
گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، زینب خسروی ـ این روزها انگار ولولهای در خیابانهای شهر به راه افتاده، رنگ و بوی تازهای سر تا سر شهر را احاطه کرده، گویی سیاههای نامرئی در برابر دیدگانمان پدید آمده باشد، همه عالم در عزا و ماتمی مشترک فرو رفتهاند. این دلهای سوخته پس از هزار و ۴۰۰ سال به رسم هرساله سیاهپوش و داغدار امام غریبی میشوند که داستان مظلومیتش دل هر انسانی چه مسلمان و چه غیرمسلمان با هر دین و آیینی را به درد میآورد. غم غریبی که سالهای سال از همان سنین کودکی هم همراه ما بوده و هست و خواهد ماند.
بزرگ مردی که طی یک روز به فاصله یک صبح تا غروب، داغدار داغ عزیزانی شد که در مقابل چشمان به اشک نشستهاش پرپر شدند اما دم نیاورد. بزرگ مردی که در گودال قتلگاه، در شهر کرب و بلا پس از شهادت نزدیکان و یاران وفادارش تنها ماند اما تسلیم ناحق نشد. بزرگ مردی که در واپسین لحظات عمر فریاد «هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی_آیا یاوری هست که مرا یاری کند؟» را سر داد تا دشمنان را از عاقبت فرجام کارشان آگاه کند، این فریاد دادخواهی به گوش دشمنان رسید اما ظلم بر نوای حق غالب شد، گویی گوشهایشان فریاد حق را تاب نیاورد و دستشان آلوده به خون پاکی شد که تا به امروز خون به دلهایمان جاری میکند. به راستی این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟
این روزها بوی اسفند و کُندر، سیاهی پرچم و دسته و عَلم، لباسهای مشکی و هیئتهای عزاداری حال و هوای خاصی را به دلهایمان تزریق میکند. گویی فریادی از دور دستها به گوش جانمان نهیب میزند که
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گرخوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است»
وصف کشتهشدگان واقعه کربلا
مرثیه «باز این چه شورش است که در خلق عالم است»، مرثیهای آشنا در ادبیات فارسی با مضمونی مذهبی و حماسی است که شیعیان در سوگواری محرم و روز عاشورا همنوایی میکنند. این ترکیببند را محتشم کاشانی شاعر پارسیگوی سده دهم هجری سروده که از ماندگارترین اشعار برای وصف کشتهشدگان واقعه کربلا و حسین بن علی (ع) است.
دیگر بندهای این مرثیه تاکنون بارها دست مایه اجراهای مذهبی و سرودن نوحههای بسیاری توسط مداحان فارسیزبان شده است. یکی از این اجراها که در دهه ۱۳۶۰ شمسی بسیار معروف شد، توسط «گروه سرود بچههای آباده» با صدای محمدحسین توکل است که تکخوان اصلی این گروه بود و تاکنون بارها از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و در ایام محرم و عزاداریها پخش شده است و هنوز بعد از گذشت بیش از ۳۰ سال از شور آن کم نشده است. همچنین این اجرا از خاطرهانگیزترین مداحیهای اجرا شده برای دهه شصتیهاست که آنها را به یاد محرمهای دوران کودکیشان میاندازد.
در ادامه، این نوحه به یادماندنی و آشنا را را با با اجرای این گروه می شنویم.
اشعار محتشم کاشانی در ۳۰ دیماه ۱۳۹۷ با عنوان گنجینه میراث شفاهی با گستره و موضوع فرهنگی ناملموس اصفهان در فهرست میراث ناملموس به ثبت رسیده که در آیینی با حضور جمعی از مسئولان فرهنگی و مداحان رونمایی شده است.
محتشم کاشانی در شعر «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» تلاش میکند تا هر بند از این شعر ۱۲ بندی را به یکی از وقایع این حادثه ناگوار و جانسوز اختصاص دهد. یکی از نکاتی که محتشم در شعر خود به آن اشاره میکند عزادار شدن تمام عالمیان است، به واسطه این واقعه در میان موجودات عالم آشوب و شورشی برپا شد، به گونهای که گویی خورشید از مکان همیشگی خود طلوع نمیکند. وی در این مرثیه امام حسین (ع) را به عنوان خورشید آسمان و زمین توصیف کرده چرا که مهمترین شاخصه خورشید روشنیبخشی است و شاعر به این وسیله هدف قیام عاشورا که روشنگری دین و مقابله با توسعه ریا و تزویر در جامعه بوده را به عالمیان یادآور میشود.
نگاه صاحبنظران به مرثیهای ماندگار
جابر عناصری تعزیهشناس ایرانی درباره این نوحه و سروده میگوید: «ترکیببند محتشم در رثای حسین و کشتهشدگان کربلا در بین تشیع و بهویژه فارسیزبانان زبانزد شد و توجه بسیاری از شاعران را بهخود جلب کرد.»
ذبیحالله صفا در کتاب «تاریخ ادبیات ایران» آورده است که: «اهمیت کار محتشم کاشانی در آن است که ساختن مراثی اهل بیت را با سرودن «دوازده بند» معروف خود به اقتفای «هفت بند» حسن کاشی رواجی تازه بخشید.»
ملاعلی واعظ خیابانی تبریزی از ترجمهنگاران و کتابشناسان قرن اخیر در وصف چگونگی سرودن ترکیب بند از زبان محتشم نوشته است: «گویند، چون پسر محتشم درگذشت، مرثیه ای به جهت او گفت. شبی امام علی علیه السلام را در خواب دید. فرمود: «ای محتشم! از برای فرزند خود مرثیه گفتی، چرا برای قرةالعین من نگفتی؟!» صبح بیدار شده، در اندیشه این خواب بود، که شبی دیگر بار، در خواب دید که فرمود: «مرثیه به جهت فرزندم حسین بگو!» عرض کرد که فدایت شوم! چه بگویم؟! فرمودند که بگو: «باز این چه شورش است که در خلق عالم است.»
انتهای پیام/۱۱۰/
انتهای پیام/