صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۶:۰۲ - ۳۰ خرداد ۱۴۰۱
در «هزار توی پَن» چه می‌گذرد؟

جولان ۲ نماینده مرگ در مارپیچی از هزاره‌ها

رمان «هزارتوی پَن» روایتی افسانه‌ای از مرگ و زندگی و تلاش برای مواجهه با موانع پیش رو در زندگی واقعی است.
کد خبر : 665391

گروه فرهنگ خبرگزاری آنا،معصومه میرابوطالبی ـ آیا جهان زیرین و جهان زبرین متعلق به افسانه‌ها و فانتزی‌هاست؟ یا می‌تواند در وسطِ خون و خونریزی جنگ هم ظاهر شود، تا از دردها بکاهد.


همه چیز در «هزار توی پَن»، با حضور پری‌ها شروع می‌شود، شاید هم با حضور یک فان. پری‌ها قدرتی ندارند، پیغام‌رسان دنیای زیرینند، اما فان مقامی بالاتر در جهان زیرین دارد. فان‌ها در اساطیر اروپایی روح طبیعت هستند. آنها موجوداتی هستند تا نیم تنه انسان، با شاخ بزی بر سر و پاهایی شبیه بز و خجالتی و جنگلی هستند. فان در «هزار توی پن»، رگه‌هایی از درخت بودن را هم دارد. شاخ‌هایش مثل شاخه‌های درخت است و این از عشقی دیرین بین والدینش سرچشمه می‌گیرد. فان ماموریتی بزرگ دارد، یافتن شاهزاده جهان زیرین، دختری که قرن‌هاست به خاطر عشق به آسمان و ماجراجویی در جهان زبرین، گم شده است. فان باید او را بیابد و به جهان زیرین برگرداند.


افلیا دختر نوجوانیست که همراه مادرش، راهی یک آسیاب قدیمی در دل جنگل‌های اسپانیاست، اسپانیایی تحت تسلط دیکتاتور و درگیر جنگ. مردم گرسنه هستند؛ اما باز هم باید مالیات‌های سنگینی پرداخت کنند تا نظامیان راحت به عیش و نوششان برسند. افلیا به دیدار گرگ می‌رود. گرگ نام مستعار ناپدری خونخوار افلیاست، نامی که افلیا بر روی او نهاده. گرگ کمر به قتل آزادیخواهان اسپانیا بسته و هر کس قوانینش را زیرپا بگذارد، دردناک‌ترین مرگ‌ها را تجربه خواهد کرد. در دل جنگل، افلیا و مادر باردارش ساکن آسیاب می‌شوند، و ساکن دنیای قصه‌ها.


افسانه‌ها پیش از این شروع شده‌اند، پیش از آمدن این مادر و دختر. از ساحره‌ای که کشته می‌شود، از دو خنجری که به بچه‌های ساحره به ارث می‌رسد، از آسیابانی که در مکان مرگ ساحره ناپدید می‌شود، از مردی که قورباغه می‌شود و از شاهزاده‌ی جهان زیرین که ناپدید شده است. با آمدن افلیا، فان و پری‌ها می‌فهمند شاهزاده‌شان برگشته. افلیا باید سه آزمون سخت را از سر بگذراند تا ثابت کند هنوز شاهزاده‌ی زیرِ زمین است.



گی‌یرمو دل تورو


افلیا همزمان درگیر جهان افسانه‌ها و جهان واقعی است. او در حال کنار آمدن با غم اطرافیان، بیماری مادر و ناپدری گرگش است. او سه آزمون را پشت سر می‌گذارد که هر کدام نشانه‌هایی از وجود گرگ در آن است. وزغی که کلیدی را قورت داده، موجود بچه‌خواری که منتظر حمله است و رساندن برادر ناتنی‌اش به مرکز هزار تو. آزمون‌های افلیا ریشه در افسانه‌ها دارند و در عین حال با زندگی واقعی او گره خورده‌اند. هر آزمون، او را برای پذیرش غمی بزرگ‌تر در جهان واقعی آماده می‌کند. انگار که وظیفه‌ی افسانه‌ها از اول همین باشد. همین که تلخی‌های روزگار را به آزمونی تعبیر کنند که شخصیت را برای زندگی واقعی آبدیده می‌کند.


در رمان، فان افلیا را برای انجام دادن آزمایش‌ها راهنمایی می‌کند، اما آیا فان هم یک گرگ است؟


هر دو، هم فان و هم گرگ، نشانه‌هایی از ظهور مرگ دارند، اما نه مرگی یکسان. فان نگهبان جهان زیرین است و مرگ کلید ورود به آنجاست. افلیا با ورود به جهان زیرین می‌تواند کنار شاه و ملکه و در آسایش زندگی کند. جایی که پر از صلح است و از بی‌عدالتی و گرسنگی خبری نیست. اما گرگ شکل دیگری از مرگ است. او کسی است که تا دمِ مرگ، اسیرش را شکنجه می‌کند و قصد ندارد اجازه بدهد او به این راحتی‌ها بمیرد. او از زجر کشیدن دیگران لذت می‌برد، اینگونه سعی می‌کند قدرت نداشته خودش را به ضعیف‌تر نشان دهد.


خشونت در کتاب هزار توی پن به اندازه فیلم آن وجود دارد. اما روایت خشونت با کلمات با به تصویر کشیدن آن بسیار متفاوت است.


در صحنه آخر رمان، هر دو نماینده‌ی مرگ حضور دارند، فان و گرگ. و آنجاست که مرگ چهره واقعی خودش را نشان می‌دهد. مرگ بخشی از طبیعت است، همان چیزی است که در درخت‌ها، گل‌ها و گیاهان وجود دارد و در صلح و آرامش با تو کنار می‌آید. مرگ، فان است، خجالتی و آرام و جنگلی. در افسانه‌ها جهان زیرین با رسیدن شاهزاده‌اش قلمرو کاملی می‌شود، جهانی که منتظر افلیاست.



کورنلیا فونکه


کتاب مشترک آقای کارگردان و خانم نویسنده


لازم به یاد آوری است، رمان «هزارتوی پَن» نوشته مشترک کورنلیا فونکه و گی‌یرمو دل‌تورو به‌تازگی با ترجمه پیمان اسماعیلیان توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شده است. از این‌رمان پیش‌تر ترجمه دیگری توسط انتشارات باژ عرضه شده است.


گی‌یرمو دل تورو، کارگردان و فیلمنامه‌نویس برنده جایزه اسکار است. او از رمان‌نویسانی است که آثارش در فهرست پرفروش‌های نیویورک‌تایمز قرار گرفته و البته بیش از همه به‌خاطر فیلم‌های فانتزی‌اش شناخته می‌شود. او با اقتباس از همین‌رمان، فیلم «هزارتوی پن»‌ را ساخت. فیلم «شکل آب» هم از دیگر موارد کارنامه هنری اوست. دل‌تورو چند رمان هم برای بزرگ‌سالان دارد.


کورنلیا فونکه دیگر نویسنده این‌کتاب هم یک‌قصه‌گو است و سه‌گانه «سیاه‌قلب»، «سیاه‌خون»‌ و «سیاه‌مرگ»‌ را در کارنامه دارد. او یکی از نویسندگان مهم ادبیات نوجوان محسوب می‌شود که نشر افق هم با خرید کپی‌رایت آثارش، آن‌ها را ترجمه و منتشر می‌کند. «هزارتوی پَن» هم با خرید حق کپی‌رایت این‌اثر در سال ۲۰۱۹، در ایران منتشر شده است. فیلم سینمایی «هزارتوی پن» سال ۲۰۰۶ در اسپانیا ساخته شد.


رمان «هزارتوی پَن»، یک «آغاز سخن»، ۳۹ فصل و یک «پایان سخن» دارد. این‌کتاب با ۲۸۰ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۹۵ هزار تومان منتشر شده است.


انتهای پیام/۴۱۰۴/

انتهای پیام/

برچسب ها: نشر افق
ارسال نظر