توصیه فرهنگ ایرانی- اسلامی به داشتن هویت/ عناصر فرهنگی در یک شبکه پیچیده باهم تعامل دارند
گروه جامعه خبرگزاری آنا؛ به گفته کارشناسان جمعیت نرخ باروری در ایران و جهان در چند دهه اخیر به نصف کاهش پیدا کرده است. در تحقیقات مختلف نرخ باروری در ایران از ۱.۷ تا ۱.۸۴ مطرح شده است که زیر سطح جانشینی است. رشد جمعیت ایران در سال ۱۴۲۵ منفی میشود و در ۳۰ سال آینده بیش از ۳۰ درصد از جمعیت ایران در گروه سنی بالای ۶۰ سال قرار خواهند گرفت و درواقع کشور به سمت سالخوردگی و پیر شدن پیش میرود. شرایط اقتصادی کشور و تورم و همچنین تغییر نگرش مردم نسبت به ازدواج و فرزندآوری، به مرور زمان رفتار آنها را تغییر داد و موجب به تعویق انداختن فرزندآوری در میان بسیاری از خانوادهها شد که این امر مشکلات پیامدهای زیادی را با خود به همراه خواهد داشت.
از این رو برای بررسی ابعاد بحران رشد جمعیت با اسماعیل چراغی کوتیانی، جمعیت شناس گفتوگو کردیم که در ادامه بخش اول مشروح آن را میخوانید:
آنا: چرا رشد منفی جمعیت یا نزدیک شدن به صفر برای همه جوامع بحران تلقی میشود؟
چراغی: افراد جامعه باید در مقابل آیندگان و در مقابل حجم مطلق جمعیت و کیفیت جمعیت مسئولیت داشته باشند و این امر به جهت تأثیری است که در رفاه و پیشرفت زندگی افراد در حال و آینده میگذارد، از این رو هیچ شکی وجود ندارد که ما باید نسبت به یکدیگر و آینده احساس مسئولیت کنیم. در حال حاضر با چند مشکل عمده روبهرو هستیم. در ابتدا موضوع پیری و خاکستری شدن جمعیت که در آینده بسیار نزدیکی با آن مواجه خواهیم شد حائز اهمیت است؛ به این معنی که بخش فعال جامعه را از دست خواهیم داد و جامعه به سمت پیری میرود و این پیری تأثیرات فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی، تأثیرات اقتصادی (برای مردم ملموستر است) به وجود خواهد آمد.
بیشتر بخوانید:
«کمالگرایی» و تغییر «سبک زندگی» مهمترین دلایل عدم ازدواج جوانان/ لزوم آگاهسازی جامعه از عواقب تنهایی جوانان در آینده
پرفرزندی؛ خوب یا بد؟ / نقش فرزندان در استحکام و پایداری خانواده موثر است
ترس پزشکان، علت اجبار مادران باردار به غربالگری/ افراد شاغل و خانهدار تمایلی به فرزند آوری ندارند
در واقع با این رویه فعالان اقتصادی ما بهتدریج کمتر میشوند، بار اقتصادی به طرف تأمین اجتماعی برای سالمندان میرود یعنی جوان کمتر و پیر بیشتر! از لحاظ فرهنگی، انتقال مفاهیم فرهنگی توسط نسلها صورت میگیرد. ممکن است بین نسلها شکاف ایجاد شود یا اینکه حتی بار سنگین حمایت از سالمندان بهلحاظ اجتماعی بیفتد به گردن تعداد کمتری از فرزندان. در گذشته فرد ۱۰ بچه داشت، پدر پیر هم که میشد، حتی اگر هفتهای خانه یکی از آنها هم بود، تعداد زیادی فرزند او را حمایت میکردند.
جمعگرایی یک ارزش محسوب می شود
آنا: انتقاد دارم؛ مگر سبک زندگیها تغییر نکرده؟ الان برخی از خانوادهها همان یکی، دو فرزندی را هم که دارند سعی میکنند به عنوان یک امکان رفاهی یا پیشرفت به خارج از کشور بفرستند، رفتوآمدها کمتر شده، بچهها احساس مسئولیت کمتری میکنند؛ چرا فکر میکنیم که در بچههای این قرن بتوانند برای ۲۰ سال آینده پدر و مادرشان را نگهداری کنند؟
چراغی: ما در زندگیمان معیار داریم. فرهنگ ما سبک زندگی ایرانی-اسلامی است. هم آموزههای دینی و هم آموزههای فرهنگی به ما یاد داده که جمعگرا بودن یک ارزش است. یعنی به کسانی که برای من زحمت کشیدند و تلاش کردند توجه داشته باشم. نگاهی که شما توصیف کردید یک نگاه ایندیویژوالیستی و فردگرایی است. بله این جزء پرسونالی و خصوصی بودن و فردگرایی جزء عناصر فرهنگی غربیهاست. آنها به این سبک زندگی کردن عادت دارند و آن را پذیرفتهاند. ما اگر بخواهیم با اعتقاداتمان زندگی کنیم که در واقع هویت ما هستند و خیلی ارزشمند، اعتقادات و فرهنگ و سبک زندگی ما میگوید من در مقابل پدر و مادرم و همه کسانی که برای ما تلاش کردند باید احساس مسئولیت کنم.
آنا: برای اینکه افراد به فرزندآوری راغب شوند باید فرهنگسازی کرد، برخی از جوانان امروزی سگ و گربه را بهعنوان فرزند در خانهها نگهداری میکنند. ما کاملاً داریم به سمت غربگرایی میرویم. الان مشکل این است که هنوز فرهنگسازی نکرده، در چنین شرایطی چطور میتوانیم از فرد توقع فرزندآوری داشته باشیم؟
چراغی: دقیقاً درست است. ما هم گفتههای شما را میپذیریم. همه عناصر فرهنگی به هم پیوسته و در یک شبکه پیچیده با هم تعامل دارند. من با این نگاه مخالفم که ما به ترتیب کار کنیم. ما باید همه عناصر فرهنگی را همسان و در کنار همدیگر ببینیم. یعنی موازی پیش برویم، فرهنگسازی کنیم و بستههای تشویقی هم برای فرزندآوری داشته باشیم. من معتقدم که من فرهنگ ایرانی-اسلامی را در زندگیام جریان بدهم. من و همسرم به یکدیگر احترام بگذاریم، من به پدر و مادرم که الان پیر هستند احترام بگذارم، فرزند من این رفتارها را میبیند و این عنصر فرهنگی را از من میگیرد. ما اینها را باید سینه به سینه و رخ به رخ به همدیگر برسانیم و این وظیفه ماست. اما به این معنی نیست که جامعه من دارد فردگرا میشود، ما برای اینکه جامعه فردگرا نشود باید به فرزندان خود بیاموزیم که در آینده باید حمایتگر جامعهات باشی، امنیت جامعهات و خانواده و پدر و مادرت را تأمین کنی، اینکه چون تعدادی از خانوادهها به سبک غربیها رفتار میکنند اول بیایم یک مقدار فرهنگسازی کنیم و بعد تشویق به فرزندآوری کنیم، نه! این موارد باید به موازات پیش برود.
آنا: شما اعتقاد دارید گام اول آموزش فرهنگ ایرانی- اسلامی در خانواده برداشته میشود؟
چراغی: دقیقاً همین است؛ ما این امر را تحت عنوان سوسالیزیشن و جامعهپذیری به کار میبریم، در واقع فرایندی است که همیشه و در همه عنصرها باید وجود داشته باشد. و در واقع بین ما و بچههایمان تعامل فرهنگی ایجاد شود. فرهنگ و باورهایی که دارم به من میگوید که تو در مقابل جامعه کلانت، در مقابل خانوادهات، پدر و مادر و دیگران و همه جامعه مسئولی پس باید انسانهایی را تولید و تربیت کنیم که بتوانند این ارزشها را زنده و از آنها حمایت کنند.
البته اینکه بگوییم همه جامعه میخواهند فرزندانشان را به هر طریقی از کشور خارج کنند را من قبول ندارم؛ بله، یکسری آدمهای که ثروتمند هستند، انتقاد سیاسی دارند یا آزادی فرهنگی یا آزادی اجتماعی میخواهند یا اینکه متوسط شهری هستند و میخواهند پیشرفت کنند و نظر سیاسی ندارند کشور را ترک می کنند؛ اما در مورد اینکه آیا رفتن آینده مثبتی دارد یا خیر؟ من فکر میکنم نیتی که پشت میل به رفتن است خیلی تأثیر دارد. با اینکه بروند علم دیگران را بیاموزند و بیایند در همین کشور خدمتگزاری کنند کاملاً موافقم و روی آنها باید تکیه کنیم اما اینهایی که بخواهند بروند و به این فرهنگ و جامعه پشت کنند که اصلاً حسابشان جداست. من آنها را در این ساختار نمیبینم.
اینکه نسبت به فرهنگ و ساختار جمعگرایی خود احساس مسئولیت داشته باشیم، لازمهاش این است که هم بتوانیم عدد مطلق جمعیتمان و هم کیفیت جمعیت را بالا ببریم منظور از کیفیت این است که ما ممکن است جمعیت زیادی داشته باشیم اما پیر باشد. جمعیت پیر کیفیت ندارد چون فعالیت اقتصادی نمیکند.
وضع قانون از بیقانونی بهتر است
آنا: به نظر شما قانون جوانی جمعیت میتواند بر رشد جمعیت تأثیر بگذارد؟
چراغی: در این مورد یک چیز کلی میگویم، وضع قانون از بیقانونی بهتر است. قانونی باید وجود داشته باشد که نشانه دغدغهمندی جامعه نسبت به آن ضرورتی است که قبلاً عرض کردم. اما هیچ قانونی بدون یک ضمانت اجرا و یک پایداری مستحکم و پای اجرایش ماندن نمیتواند موفق باشد. ما مشکل قانون نداریم، مشکل ما در اجرای قانون است. در مورد طرح جامع جمعیت اگر قوانین محکمی برای اجرا و نظارت وجود داشته باشد، میتواند تا حدودی مشکلات ما را حل کند. اما اگر رهایش کنیم و یک مدتی حساسیت نشان دهیم و عمل نکنیم نه!
البته برای نظارت روی اجرای این قانون سازوکاری را در درون خودش با عنوان نظارت بر اجرا مورد توجه قرار دادهاند. به عنوان مثال یک ستادی تشکیل شده که ماده آخر همین قانون است و به ریاست خود رئیس جمهور مبنی بر اینکه باید هر چند وقت یک بار جلسه تشکیل شود و همه وزارتخانهها گزارش بدهند و معاونتی هم از طرف رئیس جمهور معین شده که بر حسن اجرای آن نظارت کند. خود مجلسیها هم تصویب کردند که هر ۶ ماه یک بار جلسه تشکیل دهند و همه مراکز گزارش کنند تا بررسی کنند آیا قانونهایی که راجع به این قضیه مطرح شده به آنها عمل کردهاند یا خیر؟ اگر ستادی که ریاست جمهوری مسئولش است و معاونش به صورت مستقیم توسط رئیس جمهور تعیین میشود وظیفه خودش را عمل کند، مجلس ما هم همان ۶ ماهی که گفتند از تمام سازمانها، ادارات و نهادهایی که در این ارتباط وظیفه دارند گزارش بگیرند و ببینند واقعاً چقدر پیشرفت داشتند، فکر میکنم واقعاً این قانون میتواند تا حد زیادی موفق عمل کند.
چرا گفتم تا حد زیادی؟ چون هر قانونی با توجه به تمام زوایا ممکن است در پروسه زمانی و در مسیر اجرا نقصهایی داشته باشد. ممکن است الان ایراد را ندیده باشیم و بعداً بفهمیم کما اینکه یک کار خوبی که صورت گرفته این است که این قانون بر اساس برنامه ششم توسعه فعلاً مجوز هفت ساله دارد. در این تجربه هفت سالهای که پیدا کردهاند، اگر دیدند خلأهایی به لحاظ خود موارد قانونی و هم به لحاظ اجرایی وجود دارد قرار شده بعد از هفت سال آن نواقص برطرف شود و استحکام درونی این قانون تقویت شود. این هفت سال قانون آزمایشی انجام میشود و بعد از آن بررسی میکنند که به لحاظ محتوایی یا اجرایی در قانون مشکل وجود دارد؟ کجا تضادی بین مسئولیتها و نهادها و قوانین دیگر صورت گرفته است تا بتوانند آن را نقض ابرام کنند که بشود قانون مبرم صددرصدی که در همه زمانها بتواند اجرا شود.
انتهای پیام/۴۱۶۱/پ
انتهای پیام/