عطر توحید عالم را عطرآگین کرد
گروه استانهای خبرگزاری آنا؛ آرام آرام صدای دلنشین طفل آمنه به گوش میرسد، همه پیامبران الهی آمدنش را وعده دادهاند و اکنون فضای شهر خدا (مکه) با قدومش مکرم و منور میشود، تمام عرشیان و فرشیان این لحظات فرحناک را به تماشا نشستهاند ... آری او میآید تا ظلمت جهل دنیا را با حضورش به روشنایی تمام مبدل کند. آری مولود زیبای آمنه(س)، اکنون در آغوش حضرت جبرئیل به گلگشت و تفرج آسمان میرود.
مرور لحظات دلنشین پیچش عطر حضور حضرت ختمی مرتبت محمد مصطفی(ص) در عالم امکان بس طربانگیز است از زبان ملائک الهی، مادرش و جدش عبدالمطلب ... .
پرچمهای بهشتی در شب ولادت
خداوند در شب تولد حضرت محمد(ص) به جبرئیل امر فرمود چهار پرچم بهشتی به زمین فرود آورد. جبرئیل پرچم اول را که پرچمی سبز بود و بر آن با خطی سفید نوشته شده بود «لاالهالاالله، محمد رسولالله»، بر کوه قاف نهاد و پرچم دیگر را بر کوه ابوقبیس. این پرچم دو شعبه داشت که بر یکی نگاشته بود «گواهی بر وحدانیت خداوند» (شهاده ان لاالهالاالله) و بر شعبه دیگرش «دینی جز دین محمدبن عبدالله نیست». (لا دین الا دین محمدبن عبدالله)
پرچم سوم را بر بام مسجدالحرام نصب کرد که بر یک تکه آن نوشته بود «خوشا آنان که بر خدا و محمد(ص) ایمان آوردند». (طوبی لمن آمن بالله و بمحمد) و بر دیگری نوشته بود «وای بر آنان که به محمد(ص) نگروند و یک حرف از آنچه را که از نزد خداوند آورده است، رد کنند». (ویل لمن کفر به ورد علبه حرفاً مما یاتی به من عند ربه) و پرچم چهارم را بر ضریح بیتالمقدس نهاد که بر آن به خط سیاه در سطر اول نوشته بود «پیروز، جز خدا نیست» (لا غالبالاالله) و در سطر دوم «نصرت و یاری تنها برای خدا و محمد(ص) (النصرلله و لمحمد صلیالله علیه و آله و سلم)
ولادت پیامبر(ص) از زبان مادر
آمنه میگوید «وقتی زمان زایمانم نزدیک شد، دیدم بال پرندهای سفید بر قلبم کشیده شد و همه ترس و نگرانیها از من دور شد، نوشیدنی سفیدرنگی برای من آوردند و من که تشنه بودم از آن نوشیدم. نوری مرا دربر گرفت. سپس بانوانی بلندقامت با من سخن گفتند، ولی گفتار آنان مانند گفتار انسانها نبود. ناگهان دیدم پارچه ابریشمی سفیدی بین آسمان و زمین را پوشانده است و هاتفی میگوید که از گرامیترین مردم، او را بگیرید.»
«... ابر سفیدی از آسمان پایین آمد و او را دربر گرفت. گویندهای گفت «محمد را در شرق و غرب زمین و دریاها گردش دهید تا همگان او را به نام و صورت و عنوان بشناسند». سپس او را بازگرداندند و دیدمش که در پارچهای سفیدتر از شیر پیچیده شده بود و زیر او پارچهای بود از ابریشم سبز».
«... پس از بهدنیاآمدن حضرت محمد(ص)، شبانگاهان نور از سیمای او ساطع شد. این نور چنان در فضا گسترده شد که خانه همه مکیان را روشن کرد.»
ولادت پیامبر(ص) از زبان عبدالمطلب
عبدالمطلب میگوید: «هنگام زایمان آمنه در حال طواف خانه خدا بودم که ناگاه مشاهده کردم بتهای کعبه همگی بر زمین ریختند و متلاشی شدند. بت بزرگ نیز با صورت بر زمین افتاد. در همان موقع ندایی آسمانی شنیدم که گفت «اکنون آمنه، رسول خدا را به دنیا آورد». با دیدن این صحنه متحیر شدم و با سرعت به سوی خانه آمنه شتافتم. ابر سفیدی تمام خانه را پر کرده و بوی مشک ناب و عنبر و عود همه جا را گرفته بود.
به نوزاد نگاه کردم، او را بوسیدم و خداوند را ستایش کردم «الحمدلله الذی اخرجک الینا حیث وعدنا بقدومک» (سپاس خداوندی را که همانگونه که وعده کرده بود، تو را به دنیا آورد». سپس محمد(ص) را که در چهره من و آمنه تبسم میکرد به آمنه سپردم و گفتم «او را نگاهبانی کن که مقامی بسیار بزرگ خواهد یافت».
مردم از هر سو به دیدار محمد میآمدند. هرکس او را زیارت میکرد، چنان از بوی مشک خوشبو میشد که وقتی برمیگشت، دیگران تا مدتها بوی خوش او را استشمام میکردند.
ندای آسمانی
امام صادق(ع) ماجرای ولادت پیامبر اکرم(ص) را از زبان آمنه چنین نقل میفرماید «به خدا سوگند، فرزندم با دستان خود بر زمین فرود آمد. آنگاه سر به سوی آسمان بلند کرد و به آن نگریست. نوری از من ساطع شده بود که همه چیز در پرتوش نورانی بود. شنیدم که منادی صدا زد « تو بزرگترین مرد جهان را به دنیا آوردی».
و نیز نقل کردهاند که آمنه صدایی شنید که میگفت «تو باردار بزرگ این امت هستی. پس وقتی فرزندت متولد میشود، بگو اعیذه بالواحد شر کل حاسد (او را از گزند همه حسودها به خدای یگانه میسپارم) سپس او را محمد نام بگذار».
معجزات زمان ولادت پیامبر از زبان صادق(ع)
امام صادق(ع) معجزاتی را که هنگام ولادت پیامبر اکرم(ص) آشکار شد، چنین برمیشمارد. «ابلیس از ورود به آسمانهای هفتگانه محروم شد، شیاطین دور شدند، تمام بتها در بتکده بهصورت بر زمین افتادند، ایوان کسری شکست و ۱۴ کنگره آن سقوط کرد، آب دریاچه ساوه خشک شد، سرزمین خشک سماوه، آب پیدا کرد؛ آتشکده فارس پس از هزار سال خاموش شد، نوری از سرزمین حجاز برآمد تا به مشرق رسید، کاهنان عرب علوم خود را فراموش کردند و سحر ساحران باطل شد».
استحیائیل ــ یکی از فرشتگان بزرگ خدا ــ در شب تولد حضرت محمد(ص) بر کوه ابوقبیس ایستاد و با صدایی بلند گفت «ای مردم مکه! به خدا و فرستاده او و نوری که با او فرو فرستادهایم، ایمان بیاورید».
منابع:
- بحارالانوار، ج ۱۵
- امالی صدوق
- سیرهالنبویه، ج ۱، ص ۱۶۶
جواد دهقانیآرانی دانشجوی دکتری علوم قرآنی و حدیث دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام خمینی(ره) شهرری
انتهای پیام/۴۱۰۳/۴۰۶۲/
انتهای پیام/