ویدئوی مصاحبه با طرفداران گلزار چقدر واقعی است؟/ چند میگیری گریه کنی!؟ +فیلم
به گزارش خبرنگار حوزه سینمایی گروه فرهنگ خبرگزاری آنا، چند روزی میشود که انتشار ویدئویی از گفتوگو با چند نوجوان که گویا طرفداران پروپاقرص محمدرضا گلزار هستند در فضای مجازی سروصدای زیادی به راه انداخته است. این ویدئو توسط یکی از زردترین رسانههای اینترنتی کشور که به نوعی تریبون سلبریتیهاست تهیه شده؛ رسانهای که و هرازچندگاهی با انتشار یک ویدئو، برای شخص مورد نظر خود حاشیه و توجه جذب میکند.
در آخرین نمونه این حرکات زرد رسانهای (که البته این بار بازخوردهای منفیاش چند برابر توجهات مثبت به آن بود و اکثرا با اسامی «ویدئوی سمی»! دست به دست میشد) عدهای نوجوان پسر و دختر رودرروی یک گزارشگر نشستهاند و به سوالهای او درخصوص میزان علاقهشان به محمدرضا گلزار پاسخ میدهند. «محمدرضا گلزار را چقدر دوست دارید؟ »، «چه تاثیری در زندگیتان دارد؟»، «موفقیت خودتان برایتان مهمتر است یا گلزار؟» و عجیبترین و پرواکنشترین سوال که این بود، «تصور جهان بدون گلزار چه شکلیه؟» سوالی که همه دخترها را به گریه انداخت و همه هقهق کنان میکروفن را به نفر بعدی میدادند و اگر کارگردان اجازه میداد، بعید نبود که برای این سوال جامه نیز بدرند.
گلزار پول داده بهشون!
بار منفی صحبتهای اغراقآمیز نوجوانانی که در این ویدئو حضور داشتند، به قدری زیاد بود که از همان ساعات ابتدایی انتشار آن، هر صفحهای که اقدام به بازنشر بخشهای مختلف این مصاحبه میکرد، با سیلی از نظرات مخالف و تحقیرآمیز مواجه میشد. نظراتی که نوک پیکان آن به سمت دهه هشتادیهای حاضر در این گفتوگو بود و سراسر حرفها، نظرات و رفتار آنها را نقد میکرد. اما پس از فروکش کردن این نظرات احساسی که نخستین واکنشها در قبال این مصاحبه بود، تحلیلها جالب توجهی از جانب مخاطبان و منتقدان این ویدئو منتشر میشد، تحلیلها تامل برانگیز و عجیب.بسیاری از منتقدان به این مصاحبه، دختر و پسرهای حاضر در آن را به شخصیتها فیلم «چند میگیری گریه کنی؟» تشیبه کردند.
افرادی که پول میگیرند تا برای یک نفر اشک تمساح بریزند و او را تا عرش بالا ببرند. «این آدما بیلبوردهای زنده هستن که گلزار اجاره کرده»، «باورم نمیشه یه سری برای اینکه اینجوری خودشون رو کوچیک و حقیر کنن، پول نگیرن»، «رضا گلزار به اینا پول داده ولاغیر. وگرنه هیچ توجیه عقلانی دیگهای نمیتونه داشته باشه. من هی میبینم و هی تاسف میخورم.» اینها چند نمونه کوچک از نظرات کاربرانی بود که اعتقاد داشتند محمدرضا گلزار، با هماهنگی این شبکه تلویزیونی اینترنتی، تعدادی نوجوان را اجیر کرده که رودرروی دوربین بنشینند و از او اسطوره سازی کنند.
پاس گل شبکه اینترنتی
تئوری دیگری که در این خصوص مطرح شد، این بود که گلزار پس از اینکه مدتی از بطن جامعه سینما دور بوده و صرفا به عنوان مجری مسابقههای تلویزیونی و بازیگر سریالهای درجه دو شبکه نمایش خانگی فعالیت میکرده، بار دیگر به دنبال این بوده که نامش را به هر ترتیبی سر زبانها بیاندازد و برای این کار چه چیزی بهتر از شبکهای اینترنتی که پیش از این هم بارها و بارها برای او نوشابهها گازدار باز کرده و در بزنگاههای مختلف با انتشار مصاحبهها، ویدئوهای عجیب (مثل خواستگاری یک دختر از گلزار) و ایدههایی از این دست برادریاش را ثابت کرده است. اگر بخواهیم با منطق به این تحلیل توجه کنیم، باید بپذیریم که چیز بعیدی نیست. گلزار از اوایل دهه هشتاد به عنوان ستاره فیلمهای گیشهای خودش را معرفی کرد، کسی که از همان ابتدا نیز سبک بازیاش با انتقادات جدی مواجه بود و به جز یکی دو فیلم، مابقی آثارش از نظر هنری جایگاهی در تاریخ سینمای ایران ندارند.
این ستاره سینما بعد از مدتی دوری از هنر هفتم و سرک کشیدن در دنیای خوانندگی و بازی در سریالهای شبکه نمایش خانگی، سری هم به دنیای اجرا زد تا کاری را زخمی نکرده زمین نگذارد! او با این دست و پا زدنها بین هنرهای مختلف تاحدود زیادی جایگاهش را در سینما از دست و کسی که روزگاری اثارش پرفروشترین فیلم سال میشد، در سالهای پایانی دهه ۹۰ به بازیگری معمولی با نقشهایی کوتاه تبدیل شده بود.
بیشتر بخوانید:
سلبریتیها را هوشمندانه نقد کنیم تا ناخواسته در دام تبلیغ نیفتیم
سیاستمداران ما هم میخواهند سلبریتی شوند
بیوفا حالا که او افتاده از رونق چرا!؟
یکی دیگر از نکات و تحلیلهای جالب توجه درخصوص این ویدئو این بود که محمدرضا گلزار امروز حتی به اندازه یک دهم روزهای ابتدایی ورودش به سینما در بین جوانها و نوجوانها محبوب نیست. کافیست روزهای ابتدایی حضورش در این عرصه را به یاد آورید، او با آثاری همچون «سام و نرگس»، «شام آخر»، «کما» و «بوتیک» در دهه هشتاد به عنوان یکی از جوان اولهای اصلی سینما معرفی شد و همان سالها پوسترهایش در بین جوانان عشق سینما کم طرفدار نداشت. به خصوص آنها که بیشتر از بازیگران هنری، به دنبال بازیگران خوش قیافه بودند و به نابازیگر بودن طرف مقابل، ذرهای توجه نمیکردند.
حالا شما آن سالهای پرفروغ در عرصه سینما را با سالهای اخیر گلزار مقایسه کنید، سالهایی که او بین فیلمهای سخیف و مبتذل کمدی و سریالهای درجه دو شبکه نمایش خانگی، مسابقههای تلویزیونی و خوانندگی چرخ میزد و خودش هم دقیقا نمیدانست که میخواهد چه کاره باشد! در چنین شرایطی کشته مرده داشتنش در دهه هشتاد توجیه داشت، اما طرفدارهایی با این حال و احوال برای این دوران کاری گلزار به هیچ وجه قابل قبول نیست. کاربرانی بود که اعتقاد داشتند محمدرضا گلزار، با هماهنگی این شبکه تلویزیونی اینترنتی، تعدادی نوجوان را اجیر کرده که رودرروی دوربین بنشینند و از او اسطوره سازی کنند.
معضلی به نام سلبریتیپروری
با تمام این تفاسیر، جدا از بحث اینکه گلزار خود هماهنگی تولید این ویدئو را برعهده داشته یا ایده دوستان و اطرافیانش بوده است، موضوعی که باید به آن توجه کرد، بال و پر دادن بیش از اندازه به چهرههای مطرح یا اصطلاحا سلبریتیهاست. اینکه امروز نوجوانهای دهه هشتادی ما صفحات مربوط به هنرمندان یا ورزشکاران محبوب خود در فضای مجازی را دنبال میکنند، به خودی خود ایرادی ندارد ولی این مسئله که چنین تفکراتی (مانند تفکراتی افراد حاضر در این ویدئو، با فرض بر اینکه واقعی باشد) در بین نوجوانان رواج پیدا کند واقعا آیندهای ترسناک را ترسیم میکند. آیندهای که پرچمداران آن عدهای بازیگر، خواننده، مجری، ورزشکار، یا حتی شاخ اینستاگرامی هستند که هرکدام طرفداران میلیونی دارند و میتوانند سبک زندگی ناسالم خود را برای آنها به عنوان یک مدینه فاضله جا بیاندازند.
سلبریتیپروری، این روزها یکی از بزرگترین آفتهای جامعه ماست، آفتی که با گسترش فضای مجازی و حضور فعال چهرههای مشهور در شبکههای اجتماعی بیش از پیش نمایان شده و زنگ خطر سقوط اخلاقی و عرفی جامعه را به صدا درآورده است. حالا تمام این افرادی که نامشان در جرگه «سلبریتی»ها قرار میگیرد برای خود گروه و دسته و ارتش! راهاندازی کردهاند و طرفدارانشان را سبک زندگیهای بعضا نابهنجار دعوت میکنند. این افسارگسیختگی تا جایی پیش رفته که حالا عدهای که صرفا با چند ویدئو در شبکههای اجتماعی معروف شدهاند و برای خود فالوئر جذب کردهاند بیشتر حجم اینترنت مصرفی مخاطبان این شبکههای اجتماعی (به خصوص نوجوانان) را به خود اختصاص دادهاند و به نوعی به الیتهای فکری، رفتاری آنها تبدیل شدهاند. امیدواریم که هرچه سریعتر فکری به حال این چالش بزرگ کرد تا فردا نخواهیم برای حل کردن بحرانی عظیم، دست به کار شویم. علاج واقعه را پیش از وقوع باید کرد.
انتهای پیام/۴۱۰۴/
انتهای پیام/