جشنواره تئاتر فجر امسال بسیار لاغر و ضعیف بود/ میتوانستیم تماشاگر را در اوج فشار تراژدی رها کنیم
حسین پاکدل در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی آنا درخصوص تاکیدش در این متن بر زمان خاصی از تاریخ کشور تشریح کرد: « این مقطع تاریخی یعنی بین مرگ ناصرالدین شاه و چند سال قبل از آن، که وی سفرهای خارجی را آغاز کرده بود، جامعه ایران شروع به پوستاندازی کرد و با شتاب سرسامآوری به سمت مدنیت پیش رفت. تا پیش از این زمان، شاه و رعیت وجود داشت ولی بعد از آن مجلس، قانون و شهروند و مدنیت پیش آمد، هنر معنا پیدا کرد، توسعه شروع شد و جامعه با شتاب زیادی به سمت شهروندی رفت، هنرهای تازه و مدرن در جامعه جای خود را باز کرد، ترجمه معنا پیدا کرد، تئاتر آمد، عکاسی و بعد سینما آرام آرام آمد و موسیقی رونق گرفت.»
وی در سخنانش تاکید کرد: «این بزنگاه برای درام بسیار جذاب است ضمن اینکه حوادث اواخر عمر قاجار به قدری دراماتیک و جذاب است که برای نمایشنامهنویس بستر خوبی است تا قصهای سوار کند و به عنوان آنچه که مایه عبرت است یک اثر را مقابل دید مخاطب قرار دهد.»
این کارگردان درباره وجود برخی شخصیتها که نامشان در نمایش آورده میشود ولی روی صحنه نمیآیند اظهار کرد: «لزوماً وقتی درباره یک شخصیتی روی صحنه حرف میزنیم تا زمانیکه در وضعیت کنش و پیشبرندگی در درام نباشد ضرورتی برای نشان دادنش وجود ندارد.»
پاکدل در تکمیل صحبتهایش بیان کرد: «همینقدر که درباره یک شخصیت صحبت میشود کنش ایجاد میشود و بیشتر از آن نیاز نیست تا شخصیتی روی صحنه آید ضمن این که برخی از کاراکترها مثل «خاله سوگند» و «خاله وفا» تنها در یک صحنه مشاهده میشوند اما این افراد به قدری بر شخصیت محوری تاثیرگذار هستند که حتما باید دیده شوند ولی درباره شخصیتی چون «زرینتاج» ضرورتی برای حضور وجود ندارد. در درام درباره «مظفرالدین شاه»، «کامرانمیرزا» صحبت میشود ولی آنها را نیز نشان نمیدهیم زیرا ضرورتی بر نشاندانشان وجود ندارد.»
کارگردان نمایش «یک صبح ناگهان» همچنین درباره طراحی صحنه و استفاده از متریال و پلاستیکهایی که در صحنه نمایش به عنوان تابلوهای عکس «کمال» نشان داده میشود، عنوان کرد: «منوچهر شجاع طراح این نمایش است و او به واسطه سبک خاصی و شناخته شدهای که دارد مطرح شده است و با ذهنیت این که دکور نمایش باید مدرن و غیررئالیستی باشد به آنچه که اکنون روی صحنه مشاهده میشود رسیده است. ما نمیخواستیم که طراحی اثر زمان مشخصی را القا کند بلکه باید به گونهای میشد که تخیل مخاطب را برانگیزد و تصوری ایجاد کند که اینها تابلوهای نقاشیشده «کمال» هستند.»
وی افزود: «استفاده از متریال، فضا و رنگی که ایجاد شده است میتواند سردی و خشونت را نشان دهد. همچنین پلاستیکهای آویخته شده میتواند رویاگونه باشد و حرکت ارواح را نشان دهد چراکه قصه مربوط به صد سال بعد از این اتفاق است که ملک -دختر کوچک خانواده- پیر شده است و در حال روایت قصه است. گویا «ملک» در زیرزمین ارواح را احضار کرده و قصه را روایت میکند.
کارگردان نمایش «یک صبح ناگهان» همچنین درباره پایانبندی این اثر تصریح کرد: «میتوانستیم تماشاگر را در اوج فشار تراژدی داستان رها کنیم و او را بدون نتیجهگیری به بیرون از سالن بفرستیم. روایت ساختاری یک قصه است که نشان میدهد راوی «ملک» بوده است و روح «کمال» حسی را انتقال میدهد که ما فقط صدایش را میشنویم. دیگر کسانی که در صحنه هستند هیچ یک صدای «کمال» را نمیشنوند و «ملک» را نمیبینند. همانطور که «ملک» در آغاز میگوید تمام اتفاقات آن روز را با دو چشمم دیدهام و... او مجموعه اینها را کنار هم میگذارد و قصه را روایت میکند. »
پاکدل ادامه داد: «ما فکر کردیم این رویایی که روی صحنه شکل میگیرد میتواند تغییر کند، این رویا در گذشته بوده و در آینده میتواند باشد، آیا این آدمها با خاستگاههای متفاوت میتوانند کنارهم زندگی کنند؟ و این رویاها میتواند به حقیقت بپیوندد و خونی ریخته نشود و به جای رگ، هندوانه بریده شود و با شادی خورده شود؟»
وی با بیان اینکه انتهای اثر پایانبندی رویایی سینمایی دارد، تصریح کرد: «ما میتوانستیم کاری کنیم که مخاطب بدون سوال از سالن بیرون رود ولی این کار را نکردیم تا ذهن تماشاگر اثر به این سوال مشغول شود که اگر من بالای این تشت خون بودم چه میکردم.»
این کارگردان پیشکسوت تئاتر درباره حضور بازیگران چهره و البته حرفهای این نمایش تشریح کرد: «کار نمایش کار سختی است و طبیعتاً انرژی وحشتناکی را از بازیگر میگیرد بنابراین باید از افرادی در نقشآفرینی استفاده میکردم که توانایی لازم را داشته باشند کسی مثل مهدی سلطانی که 100 دقیقه تمام ابزارهای بازیگری را از او بگیری و کل دیالوگهایش کمتر از یک صفحه باشد و توان این را داشته باشد که در زمان اجرا در یک نقطه ثابت بنشیند.»
پاکدل ادامه داد: «همچنین باید در دیگر کاراکترها افرادی مناسب انتخاب میشدند برای مثال نقش مادر باید توسط فردی اجرا میشود که با وجود کم بودن دیالوگ یا حضور کوتاهش تنها در یک صحنه از نمایش تاثیر روی مخاطب داشته باشد و مادر بودنش را همه بپذیرند.»
وی همچنین در خصوص میزان رضایتش از اجرای این نمایش بیان کرد: «طبیعتاً از اجرای نمایش راضی هستم اگرچه این معنایش این نیست که به ایدهآل ذهنی رسیدهام، زیرا هیچ کاری همان ایدهآل ذهنی نخواهد بود اما این چیزی است که از بضاعت ما در آمده است. هنر نمایش هنری جمعی است و آدمهای مختلف در حال و هوای گوناگون آن را هرشب اجرا میکنند اما در این میان تلاش ما این است که شرایطی را ایجاد کنیم که در هر اجرا کار بهتری ارائه شود.»
پاکدل که پیش از این نمایش «یک صبح ناگهان» را در سیوسومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر روی صحنه برده است درباره تاثیر جشنواره در معرفی هرچه بهتر اثر تشریح کرد: «بالطبع نمیتوانیم از تاثیر و ویترین جشنواره بر آثار غافل شویم. جشنواره بستری است که گاه بیشتر و گاه کمتر میتواند بر نمایشها نور بتاباند اما این بدین معنی نیست که جشنواره باعث میشود تا مخاطب بیشتری و یا کمتری به نمایش رو کند.»
وی تاکید کرد: «جشنوارهای که اعتبار داشته باشد میتواند به کارها اعتبار ببخشد و کار تولیدی داشته باشد ولی این در حالی است که جشنواره امسال بسیار لاغر و ضعیف بود، کارهای دیگر افراد در جدول قرار گرفت و تولیدی ویژه نداشت و همچنین کارکرد سالهای گذشته را نیز نداشت که من امیدوارم این نقصان در سالهای آتی جبران شود.»
انتهای پیام/