اقیانوس آرامش جای دیگری است
گروه فرهنگ خبرگزاری آنا - سمانه مهدوی: مولا علی علیه السلام فرمود : طمع ورزی، بردگی همیشگی است و ریشه هر شر و بدی را در طمع ورزیدن بجویید.
راز ماندگاری داستانها در اعصار مختلف و اقلیمهای متفاوت شاخصههای مشترک و فطری انسانی بود. جزییات زندگی و ابزار زیست او چهره عوض میکند اما روح حاکم بر انسان و رمز و راز خرسندی او ثابت است. چه پانصد سال پیش از امروز باشد چه صد سال بعد، چه خاک ایران باشد یا زمینهای استرالیا و آمریکا، ما برای حس خوب خوشبختی چاره ای جز تلاش و قناعت نداریم. جوانی است و حس زندگی و آرزوهای بزرگ، اما انسانها درعین خواستههای مشترک، تفاوتهایی باهم دارند. یکی زبان و عملش به شکر میچرخد، دیگری به کفران، در این میان سهم بسیاری تامین زندگی بالضرورت میشود، حالا به اندازه تلاش و جیبش باشد یا بر اثر بلای طبیعی و غیرطبیعی. با تصادف و سیل و زلزله و بیماری باشد یا با اختلاس و تحریم و ورشکستگی، او چاره ای جز قناعت ندارد، اگر میخواهد رشد کند باز باید در کنار قناعت قد بکشد. اما دیگری هرچه دارد و به هرچه که دست پیدا میکند کم است و باز چشم و دلش میرود دنبال بیشتر و بهتر آن چیز یا آنکس، همیشه مضطرب است، این اضطراب و نا آرامی دائما با اوست با اینحال ممکن است به نتیجه برسد یا سرخورده و عصبانی و ناکامش کند در هرحال حس مشترک همه حالات طمع ناامنی است. اهل طمع شاید با جاه طلبی و ظلم بتوانند انبانشان را پر کنند، اما این فقط کپی رایتی فیک، از خوشبختی و سعادت است.
این جاه طلبیها و طمعها و حسرتها و حسادتها نه به ثروتمند بودن وابسته است نه به زیر خط فقر بودن، بلکه نگاهی است که بیشتر از تربیت مادرها و پدرها، فرهنگها و ذات انسانی افراد بر میآید.
×××
تصمیم گیران امروز سینما میگویند آدمهای خوب که گره داستانی ندارند، روایتشان خطی است و چالشی ندارد. نتیجه اش میشود زندگی به همین سادگی، اما با طمع میشود قهرمان و ضدقهرمان ساخت و خوب پول درآورد.
اینها را گفتم تا به سراغ روایت داستانی فیلمنامههای امروز برویم، فیلمنامههایی که گاه از رمانهای منتشر شده برداشت شده اند، سوال اول این است داستانهایی که گزینش میشوند در مذمت سیاهچالههای اخلاقی اند یا در ستایش آن، روایت چالشی بین خیر و شر از کجا آغاز میشود و در کدام آینه مجال تصویر کشیدن را پیدا میکند. نویسنده چه خوانشی از شخصیتها و رابطهها دارد. خب تصمیم گیران امروز سینما میگویند آدمهای خوب که گره داستانی ندارند، روایتشان خطی است و چالشی ندارد. نتیجه اش میشود زندگی به همین سادگی، اما با طمع میشود قهرمان و ضدقهرمان ساخت و خوب پول درآورد. از همین نقطه گناه محبوب ابزار ایجاد نقطه عطف در پیرنگ داستانی است، حتی اگر بر سر ناموس و خیانت باشد به اوج و فرودش میارزد.
آنچه که در سیاه مشقهای اهل سینما نمایش داده میشود فقط حسرتهای عمیق است و معلوم نیست که چه بر سرشان آمده که مثل نقل و نبات در تولیدات فاخر فرهنگی شان حرص و طمع به مال و خانه و ناموس را تیار میکنند.
اهل قناعتی که بیشتر از جاه طلبان بوی پست دزدی و مال حرام و نامردیها را میفهمند و از آن دوری میکنند، یا اگر اعتراضی باشد باز همان نفس سلیم مردم است که حق و ناحق میکند و زبان اعتراضشان هم برای همان سفره کریمانه کوچک خانه شان است که گاهی ناعادلانه به دست همان افراد محدودتر هم میشود. در عین حال اینها مردمی هستند که در بین سختیها نمیشکنند و راه حل خودشان را پیدا میکنند، نگاه حسرت ندارند و زندگیشان را مادری میچرخاند که با عزت و چشم و دل سیری کبابشان را تبدیل به کوکوسبزی میکند.
حال شما هنرمندان که در فکر تولید اثری هستید که خوب بفروشد و یا دقایق تماشای فیلم در پلتفرمها بالا برود جز سفره خانه خودتان که سفره شخص دیگری را بزرگ نمیکنید، عرضه اش را هم ندارید پس حداقل به آن سفره کوچک صمیمی احترام بگذارید و آنرا را از هم نپاشید و صمیمیتشان را تبدیل به حسرت و حسادت و خاکستر آتشهای خودخواهی خود نکنید تا مردم ناراضی حسابهای بانکی شما را پرتر کنند.
عده ای جوان جاه طلب و خوش استعداد، فیلم و سریالهای زخمی میسازند تا اهالی قناعت را نوکرصفت نشان دهند و در حالیکه صفای زندگیهای کریمانه و ساده را فهم و درک نمیکنند، انشاء میکنند که مستضعفان رمههای رام اربابانی هستند که چوپانیشان میکنند.
چون زبانتان تحقیر و قیاس است از مردم نمیگویم از خودم میگویم که هیچوقت آرزوی ماشین لوکس و خانه ای بزرگ در فلان نقطه مرفه نشین شهر را نداشته ام. به نظر میرسد اساس این اختلاسها از آقازادگانی بیرون میزند که طمع صندلی بهتر و مال و ملک بیشتر، چشیدن طعم واقعی خوشبختی و آرامش را از آنها دریغ کرده است. استادی داشتیم که بارها به دوستان ثروتمندمان میگفت اگر بچههای سالمی میخواهند و برای آنها آرزوهای زیبایی از جنس شرافت و انسانیت دارند به سبک مردم معمولی باساده زیستی و بخشندگی زندگی کنند. حتی خدا هم از اهل رفاه و مترفین و ناسپاسهای طمع کار خوشش نمی آید.
از آن طرف عده ای جوان جاه طلب و خوش استعداد که پیش از این در فکر فتح قلهها بودند با سینمای شیشلیکی، فیلم و سریالهای زخمی میسازند تا اهالی قناعت را نوکرصفت نشان دهند و در حالیکه صفای زندگیهای کریمانه و ساده را فهم و درک نمیکنند، انشاء میکنند که مستضعفان رمههای رام اربابانی هستند که چوپانیشان میکنند. با شعار قناعت و مقاومت مشغولشان کرده و فریبشان داده اند تا کاخهای خودشان را بالا ببرند. یا فیلم پیامی جز این را منعکس نمیکند که سعادت تنها زمانی مصداق پیدا میکند که شاخههای ثروت و رفاه بر زندگی فردی عیان باشد. پس از آن در تسلسل روایتهای بصری، میزانسنها را هر چقدر ضعیف و غلط طوری میچینند که آن ماشینهای لوکس، خانههای بزرگ و ویلای شمال و رفاه مورد انتظار را در چشم مخاطب فرو کنند و طمع را بیارایند تا آنجا که این خصلت را طبیعی ترین رفتار هوشمندانه اعضای یک خانواده در حق دیگر اعضای آن نشان دهند، حتی اگر آن طمع چشم داشتن به ناموس پسرعمو، برادر و یا دوستت باشد!
بگذارید میان رعیت پروری و اهل قناعت تفاوت قایل شویم که اهل قناعت همیشه اهل کار بوده اما رعیت سرمایه داری نیست، برخلاف تصور خام شما این مردم گوسفندان ساکت حکمرانی هم به شمار نمیروند، بلکه به جای نیش دائمی به بدنه زندگیشان، نوش صفا و صمیمیت را به عنوان التیام دردها انتخاب میکنند نه یاس و نارامی ناشی از حسادت را.
حرف آخر اینکه، سادگی زیباست. طبع بلند هم زیباست، خداوند خوشبختی این دنیا و سعادت آن دنیا را میان همین دو جوهر ارزشمند قرار داده است. این مردم عزیز اهل قناعت، کار و بار آرزوهای بلندشان در مرکب و موکب این دنیای شما جا نمیشود. اقیانوس آرامششان جای دیگریست.
انتهای پیام/۴۱۳۹/
انتهای پیام/