ویژگیهای علوم ماقبل مدرن؛ از اهداف تا روششناسی
به گزارش خبرنگار حوزه فرهنگ گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، نگاه بشر به تاریخ تا قبل از عصر جدید یک نگاه خطی نبوده است. بشر خود را به صورت یک موجود مستقل که موظف است به تنهایی به سوی پیشرفت و قدرت حرکت کند و این مسیر را تا بینهایت ادامه دهد و سراسر تاریخ نیز در واقع شرح همین حرکت رو به جلو بوده است نمیدید؛ انسان به زمان، نگاه دوری داشت و چنین میاندیشید که تاریخ بشر از نقطهای با اراده الهی یا موجودات مقدس آغاز میشود و سپس با پایان رسیدن دوره خاص خود، به پایان میرسد و دورهای دیگر آغاز میشود که با دوره قبلی متفاوت است و این دورهها تعدادی مشخص دارند و ویژگیهای آنها قبلاً در تقدیر الهی معین گردیده است.با بسط مدرنیسم، این نگاه جای خود را به نگاه خطی به تاریخ داد، در این نگاه، بشر در اعصار گذشته مثل بشر غربی فکر میکرد و آرزوهای انسان غربی را در سر میپرورانید، با این تفاوت که در زمانهای دور، مردم گرفتار و اسیر اوهام خود بودهاند ولی در عصر مدرن بشر به علم «science» رسیده است و با کمک آن میتواند راه خود را تشخیص دهد و مشکلاتی را که انسان پیش از مدرن در زمینه معاش و امور مادی داشته است، حل کند و به سعادت دنیوی خویش برسد.
زبان علوم ماقبل مدرن، کیفی است
شهریار زرشناس، پژوهشگر فلسفه در این باره میگوید: علوم ماقبل مدرن چند ویژگی اصلی دارند، اول اینکه علوم ماقبل مدرن کمی نیستند و زبان آنها کیفی است و تعابیری که به کار میبرند کمی اندیشانه نیست. به عنوان مثال علوم ماقبل مدرن وقتی میخواهند جهان را توضیح دهند با مفاهیمی مثل جوهر، عرض و مفاهیم کیفی توضیح میدهند. اما علم مدرن کمیانگار است و زبان علم مدرن همه شامل کمیتهای مثل جرم، وزن، طول و مسافت است.
علوم ماقبل مدرن برای هستی باطن قائل بودند
زرشناس میگوید: همچنین علوم ماقبل مدرن، عالم را خلاصه در طبیعت نمیدیدند و مرتبه یا مراتبی بالاتر از آن میدانستند یعنی همان نگاهی که میتوان آن را نسبت به وجود سمبلیک دانست. معتقد بودند طبیعت یک مرتبه از هستی است که خود باطنی دارد و آن مرتبه مثلا ملکوت است و نگاه، نگاهی سمبلیک بود یعنی هر چیزی در طبیعت علاوه بر اینکه خودش است اما بیش از آنکه خودش باشد آیت و نشانهای است از چیز دیگری و برای شناخت امری که در طبیعت فعلی هست باید آن چیز دیگر را فهمید. این نگاه را میتوانیم نگاه سمبلیک ماقبل مدرن نامید. البته این نگاه در یونان کم رنگ اما در شرق پررنگ است.
روششناسی علوم ماقبل مدرن، تنها متکی بر حواس نبودند
این پژوهشگر فلسفه میافزاید: ویژگی دیگری که باید در علوم ماقبل مدرن درباره آن بحث کرد، روششناسی علوم است، که تنها روششناسی تجربهانگار نیست بلکه به مقیاس، عقل و استنباطهای عقلی، شهود، دریافتهای اشراقی، فهم وحیانی و ادراکات عرفانی در حوزه علوم توجه میشد.
در علوم ماقبل مدرن پیوند نزدیکی بین علم و عمل برقرار است
زرشناس میگوید: ویژگی دیگری که درباره علوم ماقبل مدرن میشناسیم پیوند نزدیک علم و عمل است، منظور از عمل هم عمل عینی و پراگماتیک نیست، مقصود از عمل تحقق فضائلی است که علم از آن حرف میزند. به عنوان مثال در علم کهن وقتی کسی میگفت من شجاعت را میشناسم حتما خودش باید شجاع میبود یا زمانی که کسی از حکمت حرف میزد خودش باید حکیم میبود و ذات علم مدرن این است که میگوید فقط پدیده را با حواس ببین و بشناس. لازم نیست به آن تعلق و قضاوتی دربارهاش داشته باشید. چون علم مدرن معتقد است علم از اخلاق و عمل اخلاقی جدا است برای همین یک روانشناس به یک مجرم، بیمار، قاتل، همجنسباز و متجاوز همانطوری خدمات مشاورهای دهد که به یک انسان عادی. این موضوع در علم مدرن بسیار طبیعی تلقی میشود و معتقدند علم اصلا اخلاق ندارد، درصورتیکه علوم ماقبل مدرن اینگونه نیست.
وی میافزاید: سقراط میگفت کسی که شجاع است، شجاعت را میشناسد و کسی که شجاعت را میشناسد حتما شجاع است و قائل به جدایی نبود. برای همین است که اتصاف و شناخت یک فضیلت را عین همان فضیلت میدانستند. اما مدرنیستها متوجه این مسئله نیستند و میگویند شاید کسی بداند سیگار بد است اما سیگار بکشد شما دارید او را از منظر جدایی نظر از عمل نگاه میکنید. در نگاه سقراط شناخت یک امر، زمانی ممکن است که در وجود انسان محقق شده باشد که در پیشینیان ما هم همین باور وجود داشت.
هدف علوم ماقبل مدرن تعالی انسان است نه حاکمیت او
همچنین در علوم ماقبل مدرن هیچ کدام دعوی افزایش قدرت آدمی و حاکمیت و تسلط بر طبیعت را ندارند، علوم ماقبل مدرن همه به نحوی از معرفت و حقیقت و رشد معنوی انسان صحبت میکنند البته هر کدام به زبان خودشان و هیچ کدام علم را قدرت نمیدانستند.
انتهای پیام/۴۱۰۷/
انتهای پیام/