صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۳:۰۲ - ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۰

دکتر علیرضا باقری

//////////
کد خبر : 579443

از کتاب اول شروع می‌کنم که تألیفی است، «اصول تدبّر در قرآن»، ضرورت پرداختن به بحث «تدبّر» با توجه به کارهایی که شبیه به آن شاید در قدیم یا در سال‌های اخیر بوده، چه بوده است؟


- اینکه در گذشته و حال کارهایی در زمینه تدبّر انجام شده است، خود این یک مقدار جای بحث دارد. آن چیزی که عملاً من را واداشت به این موضوع، در قرآن چهار آیه مستقیماً از این واژه استفاده کرده و تقریباً می‌شود گفت در هیچ یک از تفاسیر ما هیچ بحثی درباره تدبّر و اینکه تدبّر در قرآن یعنی چه؟


آنچه که در تفاسیر قدیم ما آمده، همه واژه‌های کلیشه‌ای و شعاری است. اینکه تدبّر کار خوبی است، اینکه لازم است، اینکه بر همه واجب است که تدبّر در آیات قرآن کنند اما اینکه تدبّر در قرآنه بکنی یعنی باید چه کار کنی؟ این در تفاسیر قدیم ما نیامده، بنابراین ما در آثار گذشته چیزی در این زمینه نداشتیم.


اما در دوران معاصر تقریباً در کشورهای عربی از ما جلوتر بودند. یعنی آثاری به زبان عربی از حدود 30 تا 40 سال پیش به این طرف درباره تدبّر نوشته شده و آنها هر کدام برای خودش یک کم و کاستی‌هایی داشت که من در مقدمه کتاب تدبّر به آن اشاره کرده‌ام.


در زبان فارسی هم با این نام ما کتاب‌هایی داریم ولی عملاً غالب مؤلفانی که در این زمینه کار کردند، حاصل تدبّر خودشان را ارائه کرده‌اند. یعنی در واقع آنچه که مثلاً از مجموعه‌ای از سُوَر، از مجموعه‌ای از آیات یا یک سوره خاص، حالا تدبّرشان بر چه مبنایی بوده که معمولاً هم آن را بیان نکرده‌اند، حاصل آن تدبّر را به خواننده ارائه کرده‌اند.


بنابراین من اینجا با یک خلئی مواجه شدم که دیدم در زمینه اینکه ما به عنوان یک مسلمان معتقد به قرآن بر چه مبنایی باید تدبّر کنیم؟ چه اصولی را باید در تدبّر رعایت کنیم؟ چیزی ندیدم.


البته در فارسی نمی‌خواهم اینجا نام ببرم، یک کتاب البته نوشته شده بود که باز خیلی محدود و ناقص به موضوع تدبّر پرداخته، البته این کتاب حجم بسیار بالایی هم دارد ولی شاید حدود 200 تا 250 صفحه مطالبی دارد که اصلاً خارج از موضوع است. یعنی شاید به فرض از 500 صفحه این کتاب 250 صفحه‌اش اصلاً از موضوع خارج است و ارتباطی به تدبّر ندارد.


البته این را باید بگویم که من کتابی را از یکی از علمای اهل سنت که ایشان یک تفسیری هم بر قرآن نوشت و آن تفسیر، تفسیر ترتیبی بود بر اساس ترتیب نزول، که خیلی هم آن تفسیر در زمان خودش سروصدا کرد، ایشان یک کتابی نوشتند به عنوان «قواعدُ التدبّر لأمثل لِکتاب الله عزّ و جلّ»، مرحوم عبدالرحمن حبنّکه میدانی، ایشان این را در سال 1980 میلادی چاپ کردند یعنی حدود 40 سال پیش چاپ اولش انجام شد.


من کتاب‌های مختلفی را دیده بودم، وقتی این کتاب را دیدم، دیدم تنها کتابی بود که در این زمینه قاعده و اصل ارائه کرده و برای تدبّر راه و روش داده بود.


من در مقدمه این کتاب هم باز توضیح داده‌ام که در واقع تدبّر نوعی متد و روش فهم قرآن است و ایشان اصولی را ارائه کرده بود. من ابتدائاً شروع کردم به ترجمه این کتاب منتهی هر چه به آخر ترجمه می‌رسیدم بیشتر احساس می‌کردم این کتاب هم نقایص و کم و کاستی‌هایی دارد، در ترتیب متن مشکلاتی دارد، بنابراین وقتی که دیگر ترجمه‌اش تمام شد، به کل اصلاً ترجمه را کنار گذاشتم و شروع کردم به تألیف این کتاب تدبّر و در واقع پیشنهادها و کارهایی در این کتاب ارائه شد که در آثار موجود عملاً نبوده و البته معترف هستم به اینکه این یک کار ابتدایی است و باید با گام‌های بعدی کامل شود و محققان قرآن‌پژوه باید به میدان بیایند و این بحث را پیش ببرند.


اشاره کردید که بحث تدبّر یک مخاطب همگانی را می‌طلبد و حتی عنوان کرده بودید که وظیفه همگانی است و حتی کافران را هم به تدبّر دعوت کرده‌اند؛ شاید فرق تدبّر با تفکر یا عمل یا تفسیر، اینجا مشخص شود. یک معنای ملموس از این تدبّر به ما می‌دهید؟


- اینکه بخواهم معنای تدبّر را به شکل سریع (صریح؟) 0800 بگویم شاید یک مقدار دشوار باشد اما این نکته را بگویم ما چهار آیه‌ای که در قرآن داریم و در همه آنها امر به تدبّر شده و کسانی که در قرآن تدبّر نمی‌کنند، سرزنش شده‌اند، خب این نشان می‌دهد که پس وظیفه است. یعنی اینی که گفته‌ام وظیفه است از این باب بوده. أفلا یتدبّرون القرآن؟ هم علی قلوب اغفالها مثلاً. آیا در قرآن تدبّر نمی‌کنند؟ یعنی چرا نمی‌کنند؟‍! یعنی باید بکنند!


به نوعی مطالبه است دیگر.


- بله. در چهار آیه مطالبه شده و جالب اینجاست که از این چهار آیه، سه آیه‌اش خطاب به غیرمسلمان‌هاست. یعنی آیه در سیاقی آمده که در مورد کفار و منافقان می‌گوید که چطور اینها تدبّر در قرآن نمی‌کنند؟ باید تدبّر کنند. پس بنابراین یکی از اشکالات اساسی که در بعضی کتاب‌های، اینکه شما فرموددید نمونه‌هایی در زبان فارسی با این عنوان آمده، بعد مثلاً می‌بینیم که در بعضی از این کتاب‌ها یک‌دفعه 100 صفحه، 200 صفحه پیرامون اینکه چگونه وضوع بگیرید، چگونه طهارت باشد، قرائت قرآن ترتیل باشد، 0930 باشد، نمی‌دانم چه باشد، 200 صفحه درباره اینها توضیح داده‌اند در حالی که من اینجا گفته‌ام که قرآن اصلاً به کافر می‌گوید که چرا تدبّر نمی‌کنید؟


یعنی بحث اصلاً بحث طهارت و ... نه اینکه اینها، حالا این را بحث کرده‌ام که اینها هست و طبیعتاً باید باشد، برای هر نوع مراجعه به قرآن، خصوصاً برای منِ مسلمان باید اینها باشد اما بحث تدبر اصلاً چیز دیگری است. یعنی لازمه تدبر، نوعی تفکر عقلی در آیات قرآن است.


و مفصل من حالا هم درباره ماده تدبّر، یعنی ریشه دَبَرَ دال، با و را، و صیغه تدبّر که باب تفعّل است و حتی دلالت آوایی این کلمه مفصل بحث کرده‌ام و آخر سر آن معنای نهایی که از تدبّر به دست دادم، گفته‌ام تدبّر واژه‌ای است که ما نمی‌توانیم برایش یک برابر تک‌واژه‌ای فارسی بیاوریم.


به نوعی جایگزین یا آلترناتیو به قول فرنگی‌ها.


- همان، من این را گفته‌ام که حالا یک مقدار طولانی شده اگر بخواهید من می‌توانم آن عبارت را بخوانم، البته آنچه که آنجا آورده‌ام به‌رغم طولانی بودن برای جزء جزء این تعریف مفصلی که برای تدبّر آورده‌ام، اینها را در کتاب ثابت کرده و قبلش بحث کرده‌ام.


که گفتم معنای تدبّر قرآن، تدبّر در قرآن عبارت است از اندیشیدن همیشگی، غیر ایستا و به دور از شتاب‌زدگی در زوایای گوناگون معنای ظاهری این کتاب تا با یافتن پیوندهای موجود میان واژه‌ها و آیه‌ها و سوره‌ها، مقصد نهایی و غایت سخن خداوند فهمیده شود. فهمی که مقدمه‌ای می‌شود برای آنکه ذهن بی عناد و حق‌جو، حقانیت آموزه‌های قرآنی و نیز خاستگاه وحیانی کتاب آسمانی را درک کند و ایمان بیاورد و همچنین قلب روشن و پاک، پر بگیرد و به مقام بلند تذکر که هدف بالای فرو فرستاده شدن کتاب الهی است پرواز کند.


این در واقع مفهوم تدبّر است که بر اساس همان چهار آیه هم آمده، همان چهار آیه‌ای که آدرسش را هم داده‌ام.


بله. درست می‌فرمایید و من بحث کرده‌ام تفاوت تدبّر و تفکر، تفاوت تدبّر و تفسیر، همه اینها را من در فصل مقدماتی بحث آورده‌ام که تفسیر وظیفه هر مسلمانی نیست، وظیفه مفسر است با شرایطی که باید برای خودش ایجاد کند تا بتواند تفسیر کند اما تدبّر وظیفه هر مخاطب قرآنی است.


در هر سطحی از سواد.


- مسلمان در هر سطحی. آن‌وقت در این کتاب کاری که برای اولین بار انجام شده این است که من تدبّر را در این کتاب سه لایه کرده‌ام؛ گفته‌ام لایه سطحی، تدبّر سطحی، تدبّر میانی، تدبّر عمقی و تدبّر سطحی را گفته‌ام برای افرادی که هیچ آشنایی با زبان عربی ندارند یا اگر آشنایی با زبان عربی هم دارند، آن‌قدر نیست که به آنها کمک کند و آنجا آن‌وقت یک بحثی هم کردم که اینها حتی با مراجعه به ترجمه‌های قرآن می‌توانند در قرآن تدبّر کنند.


طبیعی است تدبّری که در لایه سطحی انجام می‌شود با تدبّری که در لایه میانی انجام می‌شود متفاوت است و آن با لایه عمقی. ولی در اینکه تدبّر وظیفه همه است و هیچ کسی نمی‌تواند مسلمانی را از تدبّر در آیه بازبدارد، در این تردیدی نیست. یعنی زمانی که خداوند به منافق می‌گوید تو چرا در قرآن تدبّر نمی‌کنی و او را سرزنش می‌کند، این طبیعی است که آن‌وقت وظیفه منِ مسلمان حتی اگر زبان عربی ندانم این است که در قرآن تدبّر کنم.


اما حالا من در این لایه سطحی چگونه باید تدبّر کنم؟ یک‌سری اصولی را من در آنجا بیان کرده‌ام و به همین ترتیب، یعنی تدبّر لایه سطحی، تدبّر لایه میانی و لایه عمقی، برای هر کدام از اینها اصولی برشمرده و بحث کرده‌ام و البته این را گفته‌ام وقتی که لایه بالاتر می‌رود، مثلاً کسی که در لایه میانی قرار می‌گیرد، مقصودم از لایه میانی آنهایی هستند که کاملاً بر زبان عربی تسلط دارند یعنی اینها می‌توانند متن قرآن را بدون نیاز به ترجمه بخوانند و بفهمند، اینها را در لایه میانی گنجانده‌ام و لایه سومی که لایه عمقی است، کسانی که علاوه بر تسلط بر زبان عربی، به علوم دینی هم تسلط و آشنایی دارند، یعنی تاریخ می‌دانند، فقه می‌دانند، اصول می‌دانند، به فرض علوم قرآنی می‌دانند، اینها یک لایه دیگر می‌شود.


من اینها را عملاً از هم جدا کرده‌ام و البته این را هم گفته‌ام اصولی که در لایه زیرین مطرح می‌شود قطعاً در لایه بالایی هم هست.


و مفسران در آن لایه عمیق قرار می‌گیرند؟


- آهان! آنجا اصلاً بحث کرده‌ام. تفسیر اصلاً بحثش چیز دیگری است و این را قالب کسانی هم که در بحث تدبّر در قرآن وارد شده‌اند این را توضیح داده‌اند که اصلاً مفسر کارش چیز دیگری است. یعنی مفسر همان‌طور که از لفظ تفسیر برمی‌آید، فسر و سفر به معنای کنار زدن پرده و حجاب است، در واقع تفسیر یک حرکت در عمق است ولی تدبّر حرکت در سطح است. یعنی ما در تدبّر در سطح قرآن به اصطلاح شناور می‌شویم.


این یک نقص حساب نمی‌شود؟ یک کمبود نیست؟ یا نه شما می‌گویید آن جای خود، این هم جای خود؛ و این تدبّری که می‌گویید در سطح است.


- حالا بحث این است که آیا تدبّر کافی است؟ خیر! ما تفسیر هم داریم. و آیا تفسیر کافی است؟ خیر! ما تأیول داریم. یعنی ما لایه‌های مختلف داریم. منتهی و همان‌طور که آن‌وقت گفته‌اند، گفته‌اند که قرآن هفت بطن دارد، یا حالا بعضی جاها گفته‌اند 70 بطن دارد. اگر من تفسیر نمی‌دانم و مفسر نیستم، این مانع از این نمی‌شود که در قرآن تدبّر نکنم.


یعنی من حتی اگر رشته‌ام رشته مکانیک است ولی می‌توانم قرآن را بخوانم و به ترجمه‌اش هم مراجعه کنم، از روی همین ترجمه هم می‌توانم به خیلی از فواید و نکات قرآنی برسم بدون اینکه نیازی به بحث تفسیر باشد اما؛ این اشتباه نشود که به هیچ وجه نمی‌خواهیم بگوییم تدبّر در قرآن ما را از تفسیر بی‌نیاز می‌کند!


تدبّر در قرآن یک گامی است، منتهی یک گام عمومی که برای همگان است، هر مسلمانی. اما وقتی که می‌رسیم به تفسیر، اینجا دیگر جای متخصصش است که باید مقدماتی را داشته باشد و همان‌طوری که آن کسی که عالم به تأویل است، او هم شرایطی دارد که مفسر او را درک نمی‌کند، یعنی دقیقاً یک چنین رابطه‌ای.


حالا بخواهم یک خرده تعبیر را روشن‌ترش کنم این است که تدبّر گام اول است، همگانی است و عمومیت دارد، حالا یک مقدار که بیاید بالاتر این می‌شود تفسیر و اختصاص پیدا می‌کند به افراد خاص،‌ هر کسی دیگر نمی‌تواند مفسر باشد و اصول و مبانی خودش را دارد و همین‌طور باز وقتی می‌آید بالاتر می‌رسد به تأویل که آن هم باز شرایط خودش را دارد.


راجع به کتاب دوم، «نگاهی دیگر به بلاغت قرآن» اگر نکته خاصی دارید بفرمایید؟


- کتاب «نگاهی دیگر به بلاغت قرآن» این را باید بگویم که به هر حال می‌دانید عملاً بلاغت زاییده قرآن است، یعنی بلاغت در زبان عربی که بعد هم همان بلاغت آمده به زبان فارسی در واقع نتیجه قرآن‌پژوهی اندیشمندان قرن دوم و سوم هجری بوده و نتیجه بحث اعجاز؛ یعنی این در پاسخ به اینکه قرآن چرا معجزه است، خب نظریه‌های مختلفی مطرح شده، وارد آنها نمی‌خواهم بشوم اما یکی از مهم‌ترین نظریه‌هایی که تقریباً بیش از بقیه نظریه‌ها عمومیت و مقبولیت پیدا کرد و هنوز هم مورد توجه است، بلاغت قرآن است. اینکه قرآن از حیث بلاغت در سطحی قرار دارد که کلام بشر عادی نمی‌تواند به این سطح برسد.


و این را آن وقت وقتی که دانشمندان آمدندند چایی‌اش را تفسیر کنند، یعنی روی چه حساب شما می‌گویید بلاغت قرآن با بلاغت شعر فلان شاعر بزرگ دروه جاهلی مثلاً إمرءُ الغیث، دیگران و دیگران چه تفاوتی دارد قرآن؟ کلمات که همان کلمات است، عبارت که همان عبارات است، این تفاوت چیست؟


برای تبیین این، علما به میدان آمدند، هی بحث کردند و یواش یواش این بحث‌ها تبدیل شد به بلاغت و اوجش عبدالقاهر جرجانی بود، درگذشته 470 که او نظریه نظم را مطرح کرد.


نظریه‌ای که می‌دانید که مستشرقین امروزه یعنی ظرف این 40 تا 50 سال اخیر مخصوصاً بسیار به آن پرداخته‌اند و عبدالقاهر جرجانی را ما مسلمان‌ها نشناختیم و متأسفانه اروپایی‌ها عبدالقاهر جرجانی را شناختند و دیدند که بسیاری از حرف‌هایی که عبدالقاهر جرجانی حدود 800 و خرده‌ای سال پیش زده، همان حرف‌هایی است که بسیاری از اروپایی‌ها در 100 سال اخیر زدند و به عنوان نظریه‌های مهم ادبی مطرح شده.


حوزه زبان‌شناسی حتی.


- بله. عبدالقاهر جرجانی نظریه‌ای را به عنوان نظم مطرح کرد که نظریه معروفی است و چون فرصت کم است نمی‌خواهم وارد آن شوم، نظریه نظم عبدالقاهر جرجانی معروف است اما محورش، تلفیق لفظ و معناست، محورش، بحث معانی نحوی است و محورش، ذوق ادبی است. یعنی نظریه نظم عبدالقاهر جرجانی چندتا اصل بنیادین دارد که این دو، سه‌تا که گفتم از آن جمله است. یعنی بحث ذوق، بحث تلفیق لفظ و معنی، اینکه اینها قابل جدایی از هم نیستند و بحث معانی نحوی که هر عبارتی چینشی دارد در دستور هر زبانی، فرقی نمی‌کند فارسی، عربی، انگلیسی، حالا چون اینجا بحث عربی استف چینشی دارد که این چینش معنایی را القا می‌کند که اگر چینش متفاوت شود، معنی عوض می‌شود و تغییر می‌کند.


ایشان این بحث را باز کرد منتهی متأسفانه تا یک قرن بعد از ایشان بیشتر طول نکشید. یعنی فقط زمخشری بود که در تفسیر گَشّاف یا فخر رازی در تفسیر کبیرش نظریه نظم عبدالقاهر جرجانی را تقریباً پی گرفتند اما بعد از آن در قرن ششم و هفتم، سکّاکی که آمد متأسفانه بلاغت را برد به سمت منطق و مبانی عقلی. یعنی به جای مبانی ذوقی و ادبی، برد به سمت مبانی عقلی و منطقی و این ادامه یافت تا امروز.


یعنی مثلاً در حوزه‌های علمیه ما، حالا البته الان که متأسفانه بلاغت به آن معنی اصلاً خوانده نمی‌شود ولی در حوزه‌های علمیه ما تا 20 سال پیش، 30 سال پیش مثلاً مطوّل خوانده می‌شد، مُستّر (2530) خوانده می‌شد که اینها همه بر بنیاد همان بلاغت عقیم سکّاکی بود. یعنی بلاغتی که پرده از زیبایی کلام خدا برنمی‌دارد عملاً و به همین خاطر هم بود که عرب‌ها مثلاً در 150 سال پیش به طور کلی بلاغت را کنار گذاشتند.


می‌توانیم کتاب شما را تا اندازه‌ای بگوییم که یک‌جوری دارد می‌گوید باید برگردیم به آن نظریه عبدالقادر جرجانی؟


- بله. یعنی در واقع از حدود 40 تا 50 سال پیش یک بازگشتی رخ داده به بلاغت به سبک جرجانی که این حالا در ایران هم آمده منتهی یک خرده جدیدتر است، حالا در زبان عربی یک مقدار این قدیمی‌تر است یعنی شاید 60 تا 70 سال است که این بازگشت به بلاغت جرجانی صورت گرفته، در ایران حدوداً 20 تا 30 سال است که توجهی به این قضیه شده و مقالات و کتاب‌هایی نوشته می‌شود.


کاری که احمد بدوی در این کتاب انجام داده، در واقع نوعی بله، بازگشت به همان نظریه نظم عبدالقاهر جرجانی است و به همین خاطر آن ترتیب و 2710 که کتاب‌های بلاغی مرسوم ما داشتند و هنوز هم دارند، این را به هم زده. یعنی ایشان شروع کرده از کلمه، بعد کلام که می‌شود جمله و آیه و بعد سوره و بعد سبک کلی، اینها را آمده به ترتیب در قرآن بحث کرده.


با این‌حال باز من البته این را در مقدمه توضیح داده‌ام که یک جاهایی در این کتاب کاستی‌هایی بوده، آنچه که البته در سطح درک و فهم من بوده یک جاهایی اگر اشکالی دیدم آنها را در پاورقی توضیح دادم. یک اشکالاتی در این کتاب هست منتهی به دلیل اینکه من خودم حدود10 تا 12 سال در مقطع دکتری این کتاب را برای بلاغت درس می‌دادم و برای دانشجویانم خیلی این کتاب شوق‌آور بود در بحث بلاغت و خیلی طالب ترجمه این بودند، این است که من این را ترجمه کردم که باز همان‌طور که در مقدمه‌اش گفتم، عملاً این هم همان‌طور که فرمودید، بازگشتی است و این بازگشت طبیعتاً ادامه می‌خواهد.


و ضروری هم هست؟


- بسیار ضروری است. یعنی این نوع از بلاغت با آنچه که هنوز هم در دانشگاه‌های ما رایج است کاملاً متفاوت است و در حوزه‌های مختلف.


احمد بدوی؟


- ایشان مصری بودند و الان در قید حیات نیستند.


فقط اجازه بگیرم بخشی که مربوط به کتاب بلاغت قرآن است از متنی که در سایت آمده اگر مورد تأییدتان است استفاده کنیم.


- بله.


انتشارش سال 1400 است یا 99؟


- متأسفانه آن کُدی که باید برای شرکت در نمایشگاه قرآن می‌گرفت را متأسفانه به دست ما نرسید.


من هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکز گروه ادبیات عرب هستم.


انتهای پیام/

برچسب ها: کتاب تالیف کتاب
ارسال نظر