صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۱:۲۶ - ۰۵ فروردين ۱۴۰۰
سروده‌ای از دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی کاشان؛

مطلع عاشقی تازه‌جوانان؛ اکبر

شاعر و دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کاشان به‌مناسبت فرارسیدن سالروز میلاد باسعادت حضرت علی‌اکبر(ع) دو قطعه شعر سروده است.
کد خبر : 571224

به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا از کاشان، عبدالرضا مدرس‌زاده شاعر و دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کاشان به‌مناسبت فرارسیدن سالروز میلاد باسعادت حضرت علی‌اکبر(ع) دو قطعه شعر سروده است که از نظر مخاطبان می‌گذرد.


«یا علی‌اکبر علیه‌السلام»


می‌گذارد گر چه ما را دل مُخَیّر بیشتر
دلپذیری هر آن‌چه عین باور، بیشتر


ای پریشان مانده در بیغوله سردرگمی
کی شود آسایش دل با غم زر بیشتر؟


گرچه از شش‌گوشه ما را دلربایی پیش روست
می‌برد دل از کفم شبه پیمبر بیشتر


جوهر انده‌گساری دارد از مینای فیض
چشم مست‌آویز او از هر چه ساغر بیشتر


قدر یک بال از هوای شور عشقش گر بود
می‌توان پروازها کرد از کبوتر بیشتر


راست باشد قول داغ‌افشان آن سروی که گفت:
سوز سوک لاله‌ها با عمر کمتر، بیشتر


گاه دارد طعم خاصی مرگ کز تأثیر آن
شور شیرینی به بار آرد ز شکر بیشتر


لیک دانم پیش چشم باغبان خون‌ جگر
داغ حزن گلبن در خون شناور بیشتر


پایمال لشکر پاییز شد با صد دریغ
گل که دارد جلوه‌ای از صد صنوبر بیشتر


هرچه باشد قصه تهمینه و سهراب تلخ؛
تلخ باشد روضه لیلا و اکبر بیشتر



«علی‌اکبر(ع)؛ مطلع عاشقی»


جوهر آینه شاه شهیدان؛ اکبر
مطلع عاشقی تازه‌جوانان؛ اکبر


وقتی از هر طرف اندوه به جان‌ها افتاد،
مایه رامش دل‌های پریشان؛ اکبر


دور از فکر هوس‌های پریشان‌سیما
خُرم آن دل که بود سلسله‌جنبان اکبر


اشبه‌الناس به پیغمبر خاتم باشد
ظهر غم تا که شود قاری قرآن اکبر


خون از دیده تاریخ چکیده‌ است چو رفت
به سوی معرکه با چهره خندان اکبر


تکه‌تکه بدنی روی زمین افتاده‌ است
که نوشته‌ است به خون بر سر عنوان؛ اکبر


مادرش لیلی از این حادثه مجنون شده‌ است
که به خون خفت در آن شام بیابان؛ اکبر


بعد این روضه به ارباب بگویم تبریک
که گشوده‌ است بر او چهره تابان اکبر


مایه بهجت سجاد و اباالفضل شده‌ است
وه از آن بزم که باشد شکرافشان اکبر


شاد و بی‌وزن شوم همچو هجاهای سپید
که مرا ساخت در این شام، غزلخوان اکبر


انتهای پیام/4103/

انتهای پیام/

ارسال نظر