صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
فجر 39 از نگاه آنا/ 14

«روزی روزگاری آبادان» پایین‌تر از انتظار/ آذرنگ در اندازه خودش ظاهر نشد

«روزی روزگاری آبادان» یک فیلم سرگرم‌کننده و یک تجربه نه‌چندان موفق فیلمسازی برای آذرنگِ فیلم‌اولی است، تا جایی که خود آذرنگ هم در نشست خبری به این نکته اذعان دارد که فعلا جرئت لازم برای برگشتن به سمت کارگردانی را ندارد و بازی کردن را ترجیح می‌دهد.
کد خبر : 562802

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا - محمدصالح سلطانی: حمیدرضا آذرنگ هرقدر بازیگر خوبی است، ظاهرا کارگردان درجه‌یکی نیست. این، اولین نتیجه‌ای است که می‌شود بعد از تماشای «روزی روزگاری آبادان» گرفت. فیلم با این نام و خلاصه داستان و ترکیب بازیگران، فیلم پرادعایی است و انتظارات تماشاگرش را بالا می‌برد. نتیجه‌ای که روی پرده آمده اما تناسبی با این انتظارات ندارد.


«روزی روزگاری آبادان» یک فیلم جمع‌وجور است با لوکیشنی کوچک، داستانی عجیب و نقش‌آفرینی‌های معمولی. فیلم می‌خواهد درباره‌ شهر دوست‌داشتنی آبادان باشد اما نمی‌تواند. چون نه بازیگرانش قدرت انتقال حس‌وحال مردم آبادان را به مخاطب دارند و نه قصه آن‌قدر قدرتمند است که بتواند تماشاگر فیلم را درگیر خودش کند. بنابراین «روزی روزگاری آبادان» بیش از آن‌که فیلمی برای روایت احوالات مردم آبادان باشد، یک ادای دین شخصی و نه چندان جذاب از جانب کارگردان به این شهر است.


فقط چند لحظه


فیلمنامه «روزی روزگاری آبادان» نقطه ضعف بزرگ فیلم است. شروع خوش‌ریتم داستان با همراهی یک موسیقی شاد جنوبی، نوید فیلمی پرشور درباره شهر پرشورها را می‌دهد اما در ادامه، آذرنگ فیلمش را در فضایی بسته حبس می‌کند و به جای ساختن موقعیت‌های جذاب برای کاراکترهایش، آن‌ها را در خانه به حصر می‌کشد و فضایی وهم‌آلود برایشان می‌سازد. 


قصه‌ نیم‌بند و مالیخولیایی «روزی روزگاری آبادان» هم دیر آغاز می‌شود و نمی‌تواند فیلم را نجات دهد. تنها اتفاق امیدوارکننده فیلمنامه، تک‌وتوک لحظات خنده‌داری است که در بازی با ترجمه کلمات فارسی به انگلیسی و انگلیسی به فارسی رخ می‌دهد. فیلم، بیش از این چند اتفاق بامزه، چیز بیشتری برای درگیر کردن مخاطب ندارد.


نه ضد جنگ و نه مطالبه‌گر


مضمون «روزی روزگاری آبادان» تا حدی شبیه «بمب» پیمان معادی است؛ بمبی در میان زندگی آدم‌های معمولی فرود می‌آید و احوالاتشان را بهتر می‌کند. فیلم آذرنگ اما چون ضعف جدی شخصیت‌پردازی دارد، به اندازه فیلم معادی نمی‌تواند در نمایش این مضمون پیشرفت کند. خرده‌ اعتراضات کاراکترهای فیلم به مشکلات آبادان در روزگار جنگ و پس از جنگ هم آن‌قدر جاندار نیست که بتواند فیلم را به یک فیلم مطالبه‌گر تبدیل کند.


بنابراین «روزی روزگاری آبادان» برخلاف انتظار نه ضد جنگ از آب درآمده و نه سیاسی. شاید «سرگرم‌کننده» بهترین وصف برای فیلم باشد. یک فیلم سرگرم‌کننده و یک تجربه نه‌چندان موفق فیلمسازی برای آذرنگِ فیلم‌اولی است، تا جایی که خود آذرنگ هم در نشست خبری به این نکته اذعان دارد که فعلا جرئت لازم برای برگشتن به سمت کارگردانی را ندارد و بازی کردن را ترجیح می‌دهد.


متوسط در فجر39


 «روزی روزگاری آبادان» یک فیلم متوسط است. فیلمی که حداقل بیش از فیلمی مثل «شیشلیک» قدرت سرگرم‌کردن و خنداندن مخاطب را دارد و حداقل می‌توانیم آن را اثری سروته‌دار بدانیم. در فجر39، «روزی روزگاری آبادان» در میان ضعیف‌ها قرار نمی‌گیرد؛ هرچند انتظارات از فیلم اول حمیدرضا آذرنگ بیشتر از چیزی بود که روی پرده تماشا کردیم.


انتهای پیام/4139/


انتهای پیام/

ارسال نظر