معرفی رمان برای زمان قرنطینه: «بامداد خمار» از فتانه حاج سیدجوادی
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، شیوع ویروس کرونا در سراسر دنیا و از جمله ایران، باعث ایجاد محدودیت و تغییراتی در زندگی مردم شده است که سپری کردن آن نیازمند کسب اطلاعات تازهای است.
سبک زندگی تغییر یافته مردم و افزایش ساعت در خانه ماندن آنها باعث شده تا سراغ موضوعات مختلفی برای سپری کردن ساعات خود بروند. برخی ساعات بیشتری را صرف اینترنت و فضای مجازی میکنند، برخی سراغ فیلم و عدهای هم دنبال کتاب میروند.
در این میان رمان به عنوان یکی از گونههای پرطرفدار در بین مردم، همیشه مورد توجه بوده است. اگر شما هم جز آن دسته از مردم هستید که برای دوران قرنطینه دنبال کتاب مناسب میگردید در این مطلب با ما همراه باشید تا جزئیاتی از رمان «بامداد خمار» یکی از بهترین رمانهای تاریخ ادبیات فارسی اثر فتانه حاج سیدجوادی را بخوانید.
«بامداد خمار» یکی از پرفروشترین رمانهای معاصر ایران است که چاپ نخست آن در سال 1374 منتشر شد و از آن تاریخ تا به امروز چندین بار تجدید چاپ شده است. این کتاب در ۱۰ سال ۳۰۰ هزار نسخه فروش داشته و برخی از نوبتهای چاپ آن با شمارگان ۱۰ تا ۱۸ هزار نسخه در خور توجه است.
هر چند این رمان را جزو رمانهای عامهپسند میدانند اما بسیار خواندنی و جذاب است؛ احمد دهقان نویسنده برجسته کشور درباره این رمان آورده است: «وقتی منتقدین خطکش دست گرفتند تا متر و اندازه رمانها را حساب و کتاب کنند، رمان «بامداد خمار» را جزو رمانهای عامهپسند طبقهبندی کردند. اگر اینطور هم باشد، شک نکنید که بهترینش است». پس برای خواندن این رمان شک نکنید.
بامداد خمار قصه عاشقانه پرسوز و گدازی است که که در ادبیات کهن مشابه آن کم نداریم. این رمان ماجرای دختری را روایت میکند که در سالهای پایانی عمر، شرح عاشقیاش را برای برادرزادهاش سودابه تعریف میکند. سودابه دختر جوان تحصیلکرده و ثروتمندی است که میخواهد با مردی که با قشر خانوادگی او مناسبتی ندارد، ازدواج کند. سودابه، به عقیده پدر و مادرش در آستانه ازدواجی احساسی و عجولانه قرار گرفته است. آنها از سودابه خواستهاند داستان عمهاش را بشنود و سپس تصمیم بگیرد. محبوبه داستان عاشقی خودش را که در اولین سالهای حکومت رضاشاه در ایران اتفاق افتاده است، تعریف میکند؛ داستان عشق دختری از خانوادهای فرهیخته به شاگرد نجاری به نام رحیم.
محبوبه از پافشاری خودش برای این ازدواج میگوید و آنچه بر سر این ازدواج آمده است: «چيزی میگويم و چيزی میشنوی. در آن زمان عاشق شدن يک دختر پانزده ساله خود مصیبتی بود كه میتوانست خون برپا كند. چه رسد به نامه نوشتن. چه رسد به رد كردن خواستگار. عاشق شدن؟ آن هم عاشق نجّار سر گذر شدن؟ اين كه ديگر واويلا بود. آن هم برای دختر بصيرالملک. فكر آن هم قلب را از حركت میانداخت. خون را سرد میكرد. انگار كه آب سر بالا برود. انگار كه از آسمان به جای باران خون ببارد. با شاخ غول در افتادن بود كه من در افتادم و نوشتم. آرزویی را كه بر دلم سنگينی میكرد، عاقبت نوشتم...»
بامداد خمار در خارج از ایران هم خوانندگانی دارد. «سوزان باغستانی» این رمان را به زبان آلمانی ترجمه کرده است. ترجمه آلمانی او از بامداد خمار با اقبال مخاطبان آلمانی زبان مواجه شد و چندین بار با تیراژ میانگین 10 هزار نسخه تجدید چاپ شد. «آنا والزن» مترجم ایتالیایی سال 96 بامداد خمار را به ایتالیایی ترجمه کرد، او عنوان «انتخاب سودابه» را برای ترجمهاش برگزید. ترجمههایی به کردی و یونانی هم از این کتاب وجود دارد.
انتهای پیام/4028/
انتهای پیام/