تاریخچه و نقشه جامع شهر بوکان در ویکی آنا
به گزارش خبرنگار حوزه سفر و گردشگری گروه اجتماعی خبرگزاری آنا, بوکان بزرگترین شهر جنوب استان آذربایجان غربی و مرکز شهرستان بوکان است. جمعیّت شهری آن بالغ بر ۱۹۳٬۵۰۱ نفر بوده و مساحت شهر به صورت طولی بیش از ۱۲ کیلومتر مربّع و از مسطحترین شهرهای منطقه بهشمار میرود. بوکان نسبت به بسیاری از شهرهای ایران، شهری جوان و نوبنیاد محسوب میشود و از نظر بافت تاریخی در دوران قاجار و سده نوزدهم میلادی بنیان گذاشته شده و بیش از دو قرن قدمت دارد.
بوکان در جنوب مرکزی دریاچه ارومیه و در ارتفاع ۱٬۳۷۰ متری از سطح دریا و در منطقهٔ کوهستانی واقع شده و آبوهوای معتدلی دارد. این شهر با شهرهای ارومیه، تبریز و تهران به ترتیب ۱۸۴، ۲۰۴، ۶۴۹ کیلومتر فاصله دارد. بوکان به ۳ ناحیه شهرداری و بیش از ۵۰ محلّه تقسیم شدهاست. نماد شهر بوکان قلعه سردار و تصویر آجرهای لعابدار باستانی تپه قلایچی است. موقعیت جغرافیایی این شهر ۱۳ استان شمال و جنوب ایران را به یکدیگر متصل میکند و با کردستان عراق دارای خط ارتباطی زمینی است. بوکان در مرز میان استان کردستان و آذربایجان ایران قرار گرفتهاست.
از دههٔ ۱۳۶۰ بوکان مرکز جذب مهاجران زیادی از شمالغرب ایران و خصوصاً بخشهای کردنشین بودهاست. در زمان ناصرالدّین شاه قاجار، جمعیّت بوکان در سال ۱۸۵۲ میلادی/ ۱۲۳۱ خورشیدی تحت تملک عزیزخان مکری تنها یکصد نفر بودهاست. تا پیش از دورهٔ قاجار نامی از بوکان در منابع تاریخی و جغرافیایی دیده نشدهاست.
مردم بوکان عمدتاً مسلمان و پیرو مذهب سنی شافعی هستند. شیعیان و اقلیتی از پیروان سایر ادیان نیز در سطح شهر سکونت دارند. اکثر ساکنان بوکان را کُردها تشکیل میدهند و زبان محاوره میان مردم بوکان زبان کردی سورانی با لهجهٔ بوکانی است. روایات زیادی در مورد ریشهٔ نام این شهر وجود دارد، مردم کُرد معتقدند واژهٔ «بوکان» از دو کلمهٔ «بوک» که معنی آن در زبان کردی «عروس» است و «–ان» که علامت جمع پسوند است گرفته شدهاست.
از لحاظ گردشگری، قدمت بیشتر بناهای تاریخی داخل شهر به دوره قاجار و دوره معاصر بازمیگردد. از مهمترین صنایع دستی شهر، قالی بافی و فرش است که فرش بوکان از شهرت جهانی برخورد دار است و ۸۵ درصد فرش تولیدی آن به خارج از کشور صادر و مابقی آن در داخل ایران مورد استفاده قرار میگیرد.
بوکان بزرگترین شهر مهاجرپذیر ایران،اَمنترین شهر استان آذربایجان غربی و دومین شهر پس از ارومیه از نظر سطح باسوادی است. به این شهر لقبهای عروس شهرهای ایران،شهر فرهیختگان،شهر حسن زیرک و شیرازِ کردستان دادهشدهاست.
روایات زیادی در مورد ریشه نام این شهر وجود دارد. اختلاف نظر در مورد نام بوکان در میان نویسندگان و روایتگران از آنجا پدید آمده که بوکان با وجود قدمت فراوان، تاریخ مدونی ندارد. کشفیات هیئت باستانشناسی در سال ۱۳۵۰ و مطالعات پس از آن نشان داده منطقه بوکان از قدیم پادگان اشکانیان و ساسانیان بودهاست. آثار باستانی زیادی که در این منطقه به دست آمده مؤید همین نظریهاست.
این شهرستان در حدود ۳۰۰۰ سال قبل تحت نام ایزیرتو پایتخت تمدن مانناییان بودهاست. آثار این تمدن بسیار هنرمند قابل توجه بوده و نمونههایی از آثار به تاراج رفته اش در موزههای جهان از قبیل موزه توکیو و موزه ارومیه دیده میشود. این تمدن در مناطق کردنشین شمالغربی ایران سکنی داشتهاند. وجه بارز هنر ماننایی ظرافت و زیبایی وصف ناپذیر آن است که در تمدنهای معاصر آنها کم نظیر است.هنر معروف آنها ساخت آجرهای لعابدار بودهاست. آجرهای با طرحهای رنگین که طرح آنها پس از گذشت حدود ۳۰۰۰ سال تقریبا" سالم باقی ماندهاند. نمونه بسیار زیبایی از این آجرها در موزه شرق کهن توکیو یافت میشود
روایات زیادی در مورد ریشه نام این شهر وجود دارد از مشهورترین آنها این است که در قدیم مردم این شهر در هنگام مراسم عروسی به چشمه آب بزرگ و مشهور این شهر که کردها آن را "حهوزه گهوره" مینامند، (و این چشمه به صورت چشمهای جوشان است که آب آن از سفرههای زیرزمینی تأمین میشود؛) میآمدند .اما این نظریه تنها در صورتی درست است که ما این اسم را با لهجه فارسی تلفظ کنیم یعنی "بوکان "،این در حالی است که ساکنین این شهر و اکثر مردم کردزبان آن را بصورت "بوکان " ادا مینمایند.
نظریه دیگر در مورد وجه تسمیه شهر چنین است: شهر بوکان به دور چشمه بزرگ حه وه وزه گهوره شکل گرفته است و به چنین چشمههایی در زبان کُردی "کانی " گفته میشود. همچنین واژه "بو " در زبان کردی کاربردهای مختلفی دارد که اغلب در شکل ترکیبی به کار برده میشود.
اما چگونگی ترکیب این کلمات و شکل گیری واژه بوکان بر اساس این نظریه چنین است: در زمانهای قدیم هنگامیکه زنان قصد شستن وسایل خانه را داشتند آنها را با خود برداشته و به سمت رود یا چشمهای در نزدیکی محل اقامتشان بوده میبردند و در آنجا کارشان را انجام میدادند. به همین ترتیب اهالی ساکن اطراف بوکان، جهت شستن و نظافت ظروف و وسایل خود به طرف این کانی یا حوض میرفتند و هنگامی که کسی سراغ نفری را که جهت انجام این امور به "کانی" رفته بود، میگرفت، نزدیکان وی در پاسخ میگفتند: "او به کانی رفته است" و به زبان کردی "چوه بوکانی" یعنی به "چشمه" رفته است. بدین ترتیب واژه "بوکانی" به افرادی گفته میشد که رفت و آمد زیادی را به "کانی" مزبور انجام میدادند و سپس کم کم در آنجا ساکن شدند.
امروز حهوزه گهوره، در مرکز شهر واقع است و با آب گوارا و بی پایان خود آب شهر را تأمین میکند. و نزد اهالی شهر از نوعی دلبستگی و جایگاه خاصی برخوردار است.
تاریخچه شهر
شهر بوكان با اينكه تاريخ مدوني ندارد، اماطبق کشفيات باستانشناسي سال1350كه توسط وزارت فرهنگ آن زمان به ثبت رسيده است، معلوم مي گردد که سه هزار سال پيش در اين محل أبادي وجود داشته است.با مراجعه به 30فقره آثار مکشوفه باستاني بوکان واطراف آن وهمچنين وجود تنورهای خرد شده وگورهاي بسيار دراعماق زمين برقدمت اين نواحي مي توان پي برد.
بوکان به پادگان اشکانيان وساسانيان نيز منتسب مي باشد.زيرا تپه هاي خاکستري نشانگر آتشکده هاي عهد زرتشت مي باشد.
بوکان تا51سال پيش قصبه اي بيش نبوده وتاريخ مهاباد(ساو جبلاغ مکري)بوده است.بنابر اين سوابق تاريخي اين شهر رابايد تاحدودي درتاريخ مهاباد جستجوکرد.
بوکان درزمان ناصرالدين شاه روستايي بيش نبوده است.اين روستا داراي دوازده خانوار(60-100)نفر جمعيت بوده که خانه هاي خودراپيرامون چشمه پرآب ساخته بودند.
درسال1327بوکان تبديل به شهر مي شود وشهرداري درآن تأسيس شد.
درجنگ جهاني اول بوکان دست روسها بود وپس از انقلاب اکتبر وتخليه ايران ازقواي روس، ترکهاجان روسها راگرفتند وتا پايان جنگ، بوکان در اشغال آنها بود.
مردم بوکان کرد،وزبان آنهاکردي مي باشدوتا سال 1329شمسي در حدود يكصدخانوار كليمي درشهر بوكان وروستاهاي تابعه سكونت داشتند.كليمان در ميان خودبه زبان عبري صحبت مي کردندوبه زبانهاي کردي، فارسي وتركي نيز آشنايي كامل داشتند.روزهاي شنبه راتعطيل كرده وبراي انجام مراسم مذهبي به کنيسه مي رفتند.با تشکيل کشور اسرائيل درسال 1329شمسي، همه کليميان ساختمانها واموال واثاثيه خود را فروخته وبه فلسطین اشغالي مهاجرت نمودند.
درحال حاضر،شهر بوکان مرکز شهرستان بوکان بوده ودرسال1315شخصي به نام عزيزخان حيدري به سمت اولين بخشدار بوکان منصوب شد.
خاستگاه اوليه بوکان درپيرامون چشمه پر آب آن بود.درحدود115سال پيش مرحله اي از جذب جمعيت وتوسعه آبادي دراطراف هسته اوليه آن(قلعه سردار، مسجد جامع واستخر) آغاز شد.
مرحله دوم گسترش بوکان حول هسته اوليه وعمومأ درامتداد شمال وجنوب تشکيل يافته وباعث پديد آمدن قصبه بوکان شده است.اين مرحله دراوايل سلطنت محمد رضا شاه ودربحبوحه جنگ دوم جهاني(1320ه.ش)آغاز شده وتاحدود سال 1346ادامه پيدا کرده است.
مرحله سوم توسعه شهري که سال1346آغاز وتاحدود سال 1355ادامه پيداکرده است، ازاين تاريخ آهنگ رشد شهر سريعتر شده وبه علت وجود عوامل باز دارنده توسعه از قبيل رودخانه وارتفاعات درقسمت غرب وشرق بوکان، اين توسعه اکثراً درجهت خط معيني در امتداد شمال جنوب شکل گرفته است.
درآغاز اين مرحله جمعيت بوکان9357نفرودرسال1355در حدود 20407 نفربوده است. مرحله بعدي توسعه ازحدود سال1355وبويژه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، باشدت بيشتري ادامه پيدا کرده است.
طبق سرشماري عمومي آبان1365شهر بوکان، بدون احتساب روستاهاي(امير آباد، علي آباد وکلتپه) داراي 67998نفر جمعيت و11960 خانوار بوده است.
براساس آمار گيري نفوس ومسکن سال 1375،شهربوکان همراه روستاهاي مجاورداراي120020نفرجمعت و20792خانوار سرشماري شده است.
شهرستان بوکان با وسعت ۲۵۴۱٫۳۰۶ کیلومترمربع، حدود ۶٫۵۰ درصد از سطح استان را به خود اختصاص میدهد. این شهرستان در ارتفاعی حدود ۱۰۰۰ تا بیش از ۲۰۰۰ متر از سطح دریا بوده و شیب متوسط وزنی آن ۸ درصد محاسبه گردیدهاست. از سطح شهرستان ۳۰٫۳۱ درصد اراضی کوهستانی، ۲۹٫۷۳ درصد تپهها و ۳۹٫۹۶ درصد بقیه را اراضی دشتی، سیلابی و... تشکیل میدهند. از نظر مختصات جغرافیایی در ۳۶ درجه و ۳۲ دقیقه عرض شمالی و ۴۶ درجه و ۱۳ دقیقه طول شرقی واقع گردیدهاست.
قاجاریه
بوکان در دوران حکومت ناصرالدین شاه قاجار روستایی کوچک بود که دارای کمتر از ۱۴ خانوار و جمعیت آن حدود ۱۰۰ نفر بوده. این روستا جزو یکی ایلهای قدیمی بنام خالکی یا دراصلاح دیگر خاکی بودهاست. ایل خالکی که بر روستاهای مانند بوکان و سردشت در آن زمان حکمرانی میکرد. بزرگان بوکان در آن دوران از این روستا کوچک به مهاباد کوچ کردند. روستای علی آباد که قبل از حکومت سردارهای نامی چاوان نام داشت. به محبوبیت فرزند ارشد سردارکل علی خان مکری درآمد و تحت حکمرانی پدرش درمنظقه نشست. سردار سیف الدین خان در اطراف چشمهٔ خروشانی که در آبادی کوچک بوکان در سمت شمالی قرارداشت. در نزدیکی آن قلعهای برروی تپه نزدیک به چشمه که همان حوض بزرگ امروزی بوکان است بناد کرد. این قلعه جلوه و شکوه خاصی به منطقه(بوکان, سردشت, مهاباد) سردار سیف الدین خان مکری میبخشید و از آن دوران به عنوان نمادی در شعر شاعران و سخن وران این منطقه بسیار مورد توجه قرار گرفتهاست. که امروزه درکمال سهل نگاری مسولان شهری بوکان این قلعه بجز خرابهٔ از آن چیزی دیگر باقی نماندهاست.
جنگ جهانی اول
بوکان در جنگ جهانی اول هم در امان نماند پیشروی روسها و عثمانیها به منتطقه بوکان سبب ویران شدن این منطقه گردید. سپس بعد از عقب نشینی عثمانیها و روسها سبب شد که منطقه به تاراج برود. نیروهای ایرانی نیز به علت بوجود آمدن این اوضاع نابسمان دست به غارت اموال مردم زدند و تجاوز این غارتگران ارمغانی جز قطحی و گرانی و بیساری از مشکلات آن زمان برای مردم درپی نداشت.
انتهای پیام/
انتهای پیام/